• ۱۴۰۳ شنبه ۸ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4866 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۲۷ بهمن

نكوداشت-2

دير زي و شاد زي!

جلال  خالقي  مطلق

هر وقت به علي دهباشي مي‌انديشيدم بي‌اختيار به ياد حبيب يغمايي مي‌افتادم. تا اينكه سرانجام علت آن را يافتم. يغمايي همه زندگي‌اش را بر سر «يغما» به يغما داده بود و دهباشي نيز با «كلك» پوييد تا در كار «بخارا» بخار شد. يغمايي و دهباشي و چند نفر ديگر از نسل ما كساني بودند و هستند كه اول در انديشه مجله‌شان بودند و سپس و آن هم نه هميشه به ياد نان شب. همه‌ هم و غم دهباشي در اين است كه هزينه شماره بعدي «بخارا» را چگونه فراهم كند كه آن را به رايگان به سمرقند و بخارا بفرستد تا پيك الفتي گردد با پيام فارسي ميان همه فارسي‌زبانان جهان. بدو درود مي‌فرستم و همه دوستداران زبان و ادب فارسي و ياران فرهنگ ايران را به ياري و همكاري با او فرا مي‌خوانم. دير زي و شاد زي!

به او «نه» نمي‌توان گفت

محمدرضا باطني

معرفي آقاي دهباشي كار مشكلي است و اين اشكال از يك طرف ناشي از تنوع كارهايي است كه علي دهباشي انجام داده و مي‌دهد و از طرف ديگر به علت جنبه‌هاي متنوع شخصيت اوست. آقاي دهباشي دانش‌آموز دبستان بامشاد و دبيرستان دكتر خانعلي بوده و ادامه آموزش خود را در زمينه زبان و ادبيات فارسي زير نظر استاداني چون دكتر غلامحسين يوسفي، دكتر عبدالحسين زرين‌كوب، دكتر جلال خالقي‌مطلق و انجوي‌شيرازي ادامه داده است.  به گفته خودش از زماني كه خود را شناخته لاي كتاب و مجله بزرگ شده است. نخستين‌بار در حدود 25 سال پيش در دفتر مجله آدينه با او آشنا شدم. آقاي دهباشي در دفتر مجله آدينه كار مي‌كرد و من براي دادن مقاله و غلط‌گيري به دفتر مجله مي‌رفتم. يك روز در ضمن صحبت گفت: «به زودي مي‌خواهم دست به كاري بزنم.» امروز مي‌فهمم كاري كه مي‌خواست به آن دست بزند، چه بود. او مي‌خواست نام خود را به عنوان يك ايران‌شناس درجه يك، يك ژورناليست تراز اول، يك چهره ماندگار در زبان و ادب فارسي و يك كارشناس بي‌نظير در علم رجال در تاريخ ايران به ثبت برساند و شما قول من را بپذيريد كه علي دهباشي در همه اين زمينه‌ها كامياب بوده است.  آقاي دهباشي طي يازده‌سال هفتاد و يك شماره از مجله بخارا را منتشر كرده است. هر يك از شماره‌هاي بخارا گنجينه‌اي است از مقاله‌هاي فلسفي، ايران‌شناسي، شعر، گزارش و ديگر چيزهايي كه هر علاقه‌مند به زبان و ادبيات و فرهنگ را سرشار مي‌كند.  آقاي دهباشي پيش از بخارا، هفت سال سردبير مجله كلك بود. نام دهباشي پشت جلد بيش از شصت كتاب به عنوان مولف، مصحح و گردآورنده ديده مي‌شود. دهباشي براي بسياري از رفتگان يادنامه منتشر كرده و براي بسياري از زندگان جشن‌نامه تدارك ديده و براي بسياري از چهره‌ها شب‌هاي خاص تجليل ترتيب داده است.  آقاي دهباشي برنامه‌ريز (Organizer) است. درجه يك. شخصي است آرام، دلنشين و خوش‌صحبت. شخصيتي قوي دارد كه به او «نه» نمي‌توان گفت.  آنچه بيش از هر چيزي علي دهباشي را براي من بزرگ مي‌كند، اين است كه او تجسم استقامت، تلاش، بردباري، اميد و اراده است. علي دهباشي مردي است فرهيخته كه همه ايرانيان فرهنگ دوست وامدار تلاش‌هاي شبانه‌روزي او هستند. درود بر علي دهباشي.

دنياي مطبوعاتي آقاي دهباشي

سرگه  بارسقيان

«او از كساني است كه بلدند خوب حرف بزنند. در حالي كه من نه، من فقط بلدم بنويسم. كساني كه مي‌نويسند كمتر قادرند درباره كار خودشان توضيح بدهند.» اين ديالوگ جهانگير اسراري در نمايشنامه «دنياي مطبوعاتي آقاي اسراري» نوشته بهرام بيضايي، وصف حال علي دهباشي است. آن‌قدر كار مي‌كند كه وقت نمي‌كند توضيح دهد؛ فقط هم مجله «بخارا» نيست كه به شماره ۱۴۱ رسيده، ۶۰۰ «شب بخارا» هم برگزار كرده كه براي برگزاري يكي از آنها با آن سطح از مهمانان و مدعوين، لابد بايد يك طبقه وزارتخانه‌اي را با كلي كارمند و دفتر و دستك و دبيرخانه و بودجه و... مي‌دادند و تهش هم چند نفري مي‌رفتند و مي‌ديدند. در روزگاران پيشاكرونا، كافي بود كمي دير برسيد به اين شب‌ها، صندلي كه نه، برخي‌شان جاي ايستادن در راهروي سالن هم به سختي پيدا مي‌شد. اما دهباشي يك‌تنه مجله‌اي چنان حجيم و شب‌هايي چنين عظيم برگزار مي‌كند. به اين جهت او يكي از سرمايه‌دارترين روزنامه‌نگاران تاريخ ايران است؛ چه كسي را مي‌شناسيم كه با يك تلفن، مطالبي از هوشنگ ابتهاج، شفيعي كدكني، محمدعلي موحد و... بگيرد؟ سرمايه دهباشي همين اعتبار اوست؛ خدمت اهل فرهنگ كرد تا رفاقت با اهل سياست و همين بر قدرش افزود. بخارا شد آينه دهباشي؛ معتبر، محترم، مفيد و ماندگار و هميشه نو؛ چرا نو؟ چون هميشه چيزي در آن هست كه در ديگر نشريات نيست؛ مخاطب هر شماره‌اش را بخواند تازه است. دهباشي هم اين‌طوري است؛ كتاب نخوانده و مجله نديده‌اي نيست از زير چشمش دربرود؛ همينش او را نو نگه مي‌دارد. هر چيز نو، آمدنش يك اتفاق است؛ هر شماره بخارا يك اتفاق است، هر شب بخارا يك اتفاق است، ديدن هر باره دهباشي يك اتفاق است اما دهباشي اتفاقي نيست. دهباشي شدن سخت است؛ بخارا داشتن سخت است؛ اين ماندن و نبريدن و نكندن سخت است. حفظ اين اعتبار و سرمايه سخت است كه نه خرج سياست شود نه خوراك مكنت. همان خانه/ كتابخانه/ دفتر/ بنياد يا هر چيزي كه بشود اسمش را گذاشت در ميدان فلسطين را داشتن و رضا دادن به آن سخت است. دهباشي اين‌گونه «نامي يكتا بر تارك ادب معاصر» (بيضايي) است. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون