خبرنگار و موتورسواران
ابراهيم عمران
روزنامهنگاران و خبرنگاران ما را چه شده است كه اينچنين بيپروا خويشتن و بالمآل كار و حرفهشان را زير سوال ميبرند. به حتم همگان آگاه شدهاند از پرسش نامعقول و نامربوط خبرنگاري سينمايي از پژمان جمشيدي.
شرح آنچه گفته شد قصد اين نوشته نيست. مراد اين چند خط موضوعي است كه دامن روزنامهنگاريمان را فرا گرفته و كمتر بدان توجه ميشود. از زماني كه دوستان خبرنگار به مدد ارتباطات و مشاهده برخي رفتارهاي خبرنگاران خارجي، تلاش كردهاند همانند آنان شوند، اين نقيصه، فراوان مشاهده ميشود. اگر در اروپا و امريكا خبرنگار بيمحابا پرسشي مطرح ميكند؛ به اين شكل نيست كه اصل موضوع به محاق رود و حاشيه پرسش بر متن غلبه كند. به حتم اين دوستان فيلمها و سريالهايي ديدهاند كه خبرنگار آزادانه هر چه ميخواهد ميپرسد و بعضا بهزعم ما، هتك حرمتي هم صورت ميگيرد. غافل از آنكه آنچه در آنجا رخ ميدهد جريان گردش اطلاعات است و به تبع آن چنين مواضعي هم گرفته ميشود.
حال در اينجا صرف اينكه گستاخي كلامي داشته باشند عدهاي؛ سبب شده است كه مديران برخي رسانهها دل خوش دارند به چنين خبرنگاراني. سالها پيش كه شبكههاي فارسيزبان به تأسي از همتايان خارجيشان، همديگر را به نام كوچك صدا زدند؛ در كمترين زمان دوستان داخلي نيز در شبكههايشان همين كردار را در پيش گرفتند و به چشم بر هم زدني رفيق گرمابه و گلستان شدند ميزبان و ميهمان.
اين نمونه از آن جهت آورده شد تا دريابيم اگر قرار بر تأسي از آن ور آب باشد، فقط اين سويههاي ظاهري نباشد و از بطن و اصل ماجرا هم گرتهاي گرفته شود. پرسش خبرنگار از هنرپيشه سابق فوتباليست مانند گروههاي موتورسواري است كه در راهپيمايي بيست و دوم بهمن به شخص دوم كشور ناسزا گفتند. چه كه در بطن ماجرا نيستند و فقط آنچه از گستاخي كلامي بلدند به كار ميبرند فارغ از آنكه دمي بينديشند چه ميگويند. ولي نيك آگاهند اين گفتهشان در كسري از ثانيه ديده خواهد شد. اين موتورسواران به حتم كار خبري بلد نيستند كه بخواهند پس اين ماجرا را رصد كنند ولي خبرنگار موصوف چرا. او ميداند چه ميكند و با عنوان خبرنگار آزار كلامي ميرساند فرقي المحاله نميتواند با موتورسواران هتاك داشته باشد. آنها ندانسته پوشش خبري گرفتند و او دانسته به سرخط خبر براي ساعاتي تبديل شد. هر دو اين كردار گرتهبرداري آسان از دنيايي است كه فاصله داريم از همه امورشان. آري حرجي بر خبرنگار نيست. ديده شدن در اين كار با اخلاقمداري و انصاف، گويا نزد برخي معنا ندارد و بايد به حتم پرسشت توفيري با ديگران داشته باشد. فيض كار در آن است كه درشت گويي هرچند درشت نشنوي. تو كارت را انجام بده، مابقي خودش بسامان خواهد شد.
نميدانم شايد شاكله خبر و بعد از خبر در اين سالها آنچنان تغيير يافته كه اين قلم آشنا بدان نباشد. سالها پيش پرسيدن قداست داشت و جواب دادن نيز. حاليه گويا «چيزي شدن» نزد برخي مانند پرسشهايشان است. ديگران اگر چيزي نشدن بهزعمشان، دليل ندارد كه آنان از اين خوان بهره نبرند...!