جنگل حراي ديّر در خطر
اسماعيل كهرم
امروز وقتي كه تلفن شما زنگ ميزند ممكن است كه هر جاي دنيا باشد. از شهرهايي كه نام آنها را هم نشنيدهايد. شهري در اروپا يا دهكدهاي در آفريقا! اينبار از بندر صيادي ديّر بود. يكي از مجريان تلويزيون آن را دير تلفظ كرد (مخالف زود). ما ياد گرفته بوديم كه وقتي يك حرف
دو بار پشت سر هم در يك كلمه تكرار ميشد آن را مشدد ميكرديم يعني تشديد روي آن ميگذاشتيم، گويا اين قانون ديگر اجرا نميشود! سالها پيش به ديّر رفته بودم. شهري كوچك و كاملا صيادي. به بازار ماهي رفتيم. يك سفره ماهي را به دام انداخته بودند. خوراكي نبود. ميخواستند آن را بكشند. گفتم با آن چه كار ميكنيد؟ گفتند غذاي ماهي ميشود در استخرهاي ماهي. آن همه زيبايي، با چشمهاي هزار رنگ را بكشند؟ راضي نشدم. آن را خريدم و رها كردم. در آب غوطه زد و ناپديد شد. لذت تماشاي رهايي آن را هنوز حس ميكنم.
اكنون ديّر شهري شده، خانههاي نو و چندين طبقه. در برخي از نقاط فاصله خيابان ساحلي با خليجفارس عزيزمان 20 متر هم نميشود. در كنار اين شهر حد فاصل شهر و ساحل يك تكه جنگل حرا به وسعت (حدود) يازده هكتار قرار دارد. جنگل حرا يا مانگرو من را به ياد شهر ونيز مياندازد. اهالي اين شهر از طرف مردم ايتاليا رانده شدند تا در لب دريا مسكن گزينند. خانه آنها بر لب آب است و گاه زيرزمين و حتي طبقه همكف و اول در آب قرار ميگيرد. در واقع مردم ونيز مجبور به ساختن خانههايشان بر لب آب شدند. عينا همين بلا سر حرا درآمد. رقابت بين گياهان موجب شد كه حرا در لبه بين خشكي و آب قرار گيرد. اين گياه سبزينهدار در خود دستگاه تصفيه آب شور خليجفارس را دارد. گاه در مدت مدّ آب تماما در آب غوطهور ميشود.
در بالا و روي تاج مأمن پرندگان و محل لانهسازي آنان و در دل آب ريشه آنها پناهگاه امن ماهي و ميگوها است. پرندگان ماهيخوار مانند اگرت از بالاي تاج درختان حرا ماهي رادين را ديده و شكار ميكنند و فضله خود را كه پر از مواد غذايي است براي ماهيها، گلخورك و ريشه حرا نثار ميكنند و يك چرخه كامل مواد غذايي براي حيوانات به وجود ميآيد. براي ما انسانها چه؟ آنچه فعاليت اقتصادي در بندر صيادي «دير» انجام شود
موجب سوختن اكسيژن است. حركت
اتومبيلها، موتوسيكلتها، كارگاههاي صنعتي، گرمايشخانهها، ادارات و كارگاهها همگي مخل حيات است. فقط يك سيستم حياتي در مقابل اين تخريبها ايستاده و آن حرا است كه با عمل فتوسنتز براي ما اكسيژن توليد ميكند و حال دست مخرب و آزاردهنده بشر درصدد قتل عام آن است. يكي از سرمايهداران ديّر درصدد تاسيس ايستگاه توليد لارو است. به ظاهر كار خير و توليدي كه سرمايه نيز همراه با كار براي اهالي ايجاد ميكند! ولي هزار نكته باريكتر از مو اينجاست. نه هر كه سر بتراشد قلندري داند! محل ايجاد اين تاسيسات كجاست؟ درست در حريم اين جنگل حرا. يعني پسآبها؛ مواد شيميايي كه به خورد لارو ميگوها ميرود جادههاي مواصلاتي، فشرده شدن خاك، رفت و آمد كاميونها و آلودگي صوتي و نيز كود شيميايي همه و همه، زندگي حرا و موجودات وابسته به آنها را به خطر مياندازد. بچههاي آگاه و غيرتمند دير كه به زادگاه خود عشق ميورزند يك نبرد همهجانبه را براي جلوگيري از اين تخريب به عنوان توسعه! آغاز كردهاند.
علاقهمندان محيطزيست طبيعي ايران متفقا و يكپارچه با اين به اصطلاح توسعه مخالفند. مردم پاكسرشت دير نيز با تجمع پرتعداد خود اينگونه اقدامات را خيانت به مام ميهن خود ميدانند.