با شنيده شدن زمزمههاي بازگشت امريكا به تعهداتش در قبال ايران
موتور مخالفان برجام روشن شده است
مترجم: گلي اصغري
در حالي كه دولت جو بايدن، رييسجمهور امريكا، خود را براي بازگشت به برجام آماده ميكند، مخالفان توافق بار ديگر به ميدان آمدهاند تا هر طور شده اجازه ندهند توافق هستهاي احيا شود. به گزارش پايگاه خبري- تحليلي نشنالاينترست، چند سال پيش كه ايران و قدرتهاي جهان مشغول مذاكره براي دستيابي به توافق برجام بودند، مخالفت با مذاكره آنقدر بالا گرفت كه برخي سناتورهاي امريكايي در اقدامي عجيب به رهبران ايران نامه نوشتند تا مذاكرهكنندگان امريكايي را زير سوال ببرند. ديگر مخالفان نيز از هر حربهاي استفاده كردند تا جلوي دستيابي به اين توافق را بگيرند. حال كه دولت جديد امريكا قصد دارد بار ديگر به توافق بازگردد، موتور مخالفان دوباره روشن شده است. بسياري از آن مخالفان، بدون در نظر گرفتن تغيير شرايط و سياستهاي متفاوت دولت جديد، دوباره همان استدلالهاي قديم خود ر مطرح ميكنند. انگار كه مخالفان بخش عمدهاي از ده سال اخير را خواب بودهاند، تازه بيدار شدهاند و پيش از اينكه ببينند چه اتفاقاتي در اين دوره افتاده، همان حرفهاي قديمشان را تكرار ميكنند. برجام با اعمال محدوديت در فعاليتهاي اتمي ايران، همه مسيرهاي ممكن براي دستيابي اين كشور به سلاح اتمي را مسدود كرد. بر اساس اين توافق ايران حاضر شد 97درصد از اورانيوم با غناي پايين خود و كل ذخاير اورانيوم با غناي بالاي خود را واگذار كند، دوسوم سانتريفيوژهاي خود را كه در غنيسازي استفاده ميشود از بين ببرد و راكتور هستهاي خود را با سيمان پر كند. در نتيجه اين اقدامات و چند اقدام ديگر، زمان دستيابي احتمالي ايران به سلاح اتمي از كمتر از دو- سه ماه پيش از برجام به يك سال يا بيش از آن پس از اجراي توافق افزايش يافت.
برجام براي اطمينان از پايبندي ايران به تعهدات خود سختگيرانهترين نظام بازديد و نظارت سرزدهاي را كه در طول تاريخ از طرف يك كشور بهطور داوطلبانه پذيرفته شده بود، عليه برنامه هستهاي ايران وضع كرد. بازرسيهاي آژانس بينالمللي انرژي اتمي تأييد كرد كه ايران از همان بدو اجراي توافق موقت در ژانويه 2014 تا يك سال پس از نقض تعهدات امريكا در مه 2018به همه تعهدات خود ذيل برجام پايبند بود. امريكا با نقض تعهدات خود نتوانست به نتيجه دلخواه دست يابد. سياست «فشار حداكثري» ترامپ عليه ايران به شكست حداكثري تبديل شد. ايران پس از يك سال صبر و خويشتنداري، در نهايت با فشار متقابل خود به فشارهاي امريكا پاسخ داد. ايران در واكنش به عدم اجراي توافق از سوي طرفهاي ديگر، ميزان غنيسازي اورانيوم خود را از سقف مجاز برجام فراتر برد (البته با توجه به نقض توافق از سوي امريكا، ايران اصلا الزامي به رعايت آن سقف نداشت). در نتيجه اكنون ميزان ذخاير اورانيوم با غناي پايين ايران به 12برابر زماني رسيده است كه برجام را اجرا ميكرد. اين كشور همچنين غنيسازي را در سطحي بالاتر از آنچه كه در برجام آمده آغاز كرده است. اين اقدام باعث ميشود ايران در مذاكرات ابزاري براي چانهزني داشته باشد، هر چند كه بارها تأكيد كرده به محض بازگشت امريكا به برجام، ميتواند همه آنها را سريعا به حالت اول بازگرداند. اما در اين بين برنامه هستهاي ايران بزرگتر از زماني شده كه امريكا به برجام پايبند بود، و زمان دستيابي اين كشور به بمب اتم نيز كاهش يافته است (البته هنوز مانده تا به زمان پيش از دستيابي به برجام برسد). سياست فشار حداكثري تنها در بحث هستهاي شكست نخورد. دولت ترامپ ادعا ميكرد جنگ اقتصادي اين كشور عليه ايران ميتواند جلوي دسترسي تهران به منابع لازم براي انجام ديگر فعاليتهاي نامطلوب در منطقه را بگيرد، اما برخلاف اين ادعا، نفوذ ايران در منطقه پس از خروج امريكا از برجام نه تنها كم نشده بلكه افزايش يافته است. از نظر سياسي، سياستهاي دولت ترامپ باعث شد شانس دستيابي به هر گونه توافق جديدي با ايران- چه يك توافق «بهتر» در حوزه هستهاي و چه توافقي در خصوص ساير مسائل- كاهش يابد. تندروهاي ايران كه همواره نسبت به مذاكره با امريكا بدبين بودهاند اكنون به دولت حسن روحاني ميگويند: ما كه به شما گفته بوديم! و به اين ترتيب قدرت سياسي آنها در ايران افزايش مييابد.
اهداف مخالفان
با توجه به اتفاقاتي كه در گذشته افتاده و با در نظر گرفتن نگرانيها در خصوص دستيابي ايران به سلاح اتمي و ساير فعاليتهاي جمهوري اسلامي در خاورميانه، ميتوان گفت كه مساله بازگشت به برجام آنقدر اهميت دارد كه حتي نيازي به فكر كردن هم ندارد. بنابراين مخالفت با بازگشت به برجام با عقل جور در نميآيد. اگر ميخواهيد علت اين مخالفتها را بهتر درك كنيد بايد بدانيد مخالفان اصلا كاري به نگرانيها در خصوص برنامه هستهاي يا فعاليتهاي منطقهاي ايران ندارند. هدف بسياري از آنها نه دستيابي به يك «توافق بهتر» بلكه عدم توافق با ايران است. هدف آنها اين است كه هيچ كس با ايرانيها هيچ رابطه اقتصادي، تجاري و سياسي نداشته باشد. يكي از انگيزههاي اصلي جمهوريخواهان كنگره و سپس ترامپ اين بود كه دستاوردهاي باراك اوباما را نابود كنند. از بين بردن برجام نيز يكي از تلاشهاي ترامپ براي نابودي ميراث اوباما بود. براي بسياري از ديگر مخالفان سرسخت برجام، هدف اصلي تغيير حكومت در ايران است. اين بحث با دستيابي به «توافقي بهتر» بسيار فرق دارد. دستيابي به توافق بهتر يا بدتر با حكومتي ديگر قدمي در راستاي سرنگوني آن حكومت نيست، بلكه دقيقا جايگزيني براي سياست تغيير رژيم است. براي برخي از ديگر مخالفان سفت و سخت برجام، به ويژه راستگرايان رژيم اسراييل، شايد هدف اصلي تغيير رژيم نباشد، بلكه تبديل ايران به كشوري منفور، منزوي و تحت تحريم باشد كه بتوانند هر اتفاق ناگواري در منطقه را به آن نسبت بدهند. ماندن ايران در اين نقش دقيقا در راستاي اهداف دولت بنيامين نتانياهو است كه ميخواهد يكي از رقباي منطقهاي خود را تضعيف كند، جلوي هر گونه آشتي آن با امريكا را بگيرد و نگذارد فعاليتهاي اسراييل زير ذرهبين جامعه جهاني برود و كسي تلآويو را مقصر بداند. اسراييل با اين كار حواس كشورهاي جهان را از ديگر مشكلات پرت ميكند. همين نكات در مورد گروههايي مثل بنياد دفاع از دموكراسي (افديدي) نيز كه همواره حامي دولت نتانياهو بودهاند صدق ميكند. بنياد دفاع از دموكراسي در يكي از آخرين موضعگيريهاي خود دقيقا به همان استدلالهايي متوسل شده كه شش يا هفت سال پيش مطرح ميكرد. اين گروه هيچ اشارهاي به دستاوردهاي برجام در محدود كردن برنامه هستهاي ايران نميكند و نميگويد رويكرد «فشار حداكثري» دولت ترامپ عليه ايران پس از دو سال و نيم به چه شكل مفتضحانهاي شكست خورد. افديدي وقتي ميخواهد به برخي اقدامات اخير ايران اشاره كند، برجام را مقصر ميداند در صورتي كه اقدامات ايران دقيقا نتيجه خروج امريكا از برجام بوده است. اين گروه ادعا ميكند افزايش فعاليتهاي ايران در حوزه غنيسازي اورانيوم نشان ميدهد برجام مساله هستهاي ايران را «حل نكرده است»، اما نميگويد اقدامات ايران نتيجه مستقيم و صرفا در واكنش به نقض برجام از سوي دولت ترامپ بوده است. موضعگيري افديدي نمونه بارزي از استدلالهايي است كه در دور نخست مخالفتها با برجام مطرح ميشد. براي مثال، فلج كردن اقتصاد يك كشور ديگر - يعني كاري كه دولت ترامپ تلاش كرد با وجود پايبندي ايران به تعهداتش، از طريق يك جنگ اقتصادي تمامعيار انجام دهد- يك اقدام عادي تلقي ميشود، اما وقتي ايران ميخواهد فشار را با فشار پاسخ دهد، به آن انگ «اخاذي» و «باجخواهي هستهاي» ميزنند. يكي از مهمترين ايراداتي كه به منتقدان برجام وارد ميشود اين است كه هيچگاه راهحل جايگزيني معرفي نميكنند. در چنين شرايطي، همان مواردي كه افديدي به عنوان ايرادات برجام مطرح ميكند، بدون وجود اين توافق قطعا به معضل بزرگتري تبديل ميشود. جايگزين برجام، يك «توافق بهتر» نيست؛ عدم توافق است. اين همان وضعيتي است كه پيش از دستيابي به توافق اوليه با ايران در سال 2013 حكمفرما بود. خروج دولت ترامپ از برجام باعث شده به همان وضعيت بازگرديم. در اين حالت، به جاي محدوديتهايي كه پس از 10يا 15سال برداشته ميشوند، هيچ محدوديتي عليه برنامه هستهاي ايران وضع نخواهد شد. مخالفان ميگويند طبق برجام محدوديت 300كيلوگرمي ذخاير اورانيوم با غناي پايين ايران در سال 2031به پايان ميرسد و اين وضعيت به هيچوجه مطلوب نيست. اما اگر اين محدوديت همين امروز برداشته شود، راضي ميشويد؟ اين همان كاري است كه دولت ترامپ با نقض تعهدات امريكا و وادار كردن ايران به كاهش تعهدات خود انجام داد. اكنون ذخاير اورانيوم غنيشده ايران سالها پيش از 2031 گسترش مييابد، البته اگر امريكا به توافق هستهاي بازنگردد. مذاكراتي كه منجر به برجام شد طولاني و دشوار بود و براي رسيدن به توافق، وزراي خارجه ايران و امريكا بارها سر هم داد كشيدند. مشخص است كه هر دو طرف تا جايي كه امكان داشت توافق را چكشكاري كردند و تلاش كردند بيشترين امتياز را از طرف مقابل بگيرند. تجربه دوران جورج دبليو بوش نيز ثابت كرده بود تحريمهاي امريكا اثري بر تصميم ايران نميگذارد، تا اينكه بالاخره واشنگتن حاضر شد از موضع خود مبني بر منع هر گونه غنيسازي در ايران عقبنشيني كند.
افديدي و ديگر مخالفان اگر ميخواهند در شكلگيري سياست امريكا در قبال ايران نقشي داشته باشند، بايد در مورد هدف اصليشان صداقت به خرج بدهند. اگر هدفشان تغيير حكومت است، بايد ببينند تلاش دولتهاي قبلي امريكا براي رسيدن به اين هدف در خاورميانه تا چه حد موفق بوده، و اينكه آيا اين باور اشتباه كه حكومت ايران در آستانه سقوط است، نسبت به گذشته قويتر شده است؟