«اعتماد» راه و رسم سياستورزي «كارگزاران سازندگي» را بررسي مي كند
اصلاحطلباني براي تمام فصول
احزاب را نميتوان از حيثِ كيفيت مقايسه كرد. چه آنكه توان و نفوذ و اثرگذاري هر نيروي سياسي و منحصربهفرد فرد نيروهاست و نميتوان هيچ دو نيروي سياسي را به لحاظ ميزان و چگونگي اثرگذاريشان بر وضع و حال آن فرهنگ و جامعه سياسي كه اين نيروها در آن زيست سياسي دارند و مرتكب كنش سياسي ميشوند، كنار هم گذاشت و قياسشان كرد. اما در عين حال ميتوان همين احزاب را به لحاظ نوع كنشگري و سياستورزي، چگونگي موضعگيري و تبيين سياست نسبت به رويدادهاي مختلف و حتي از حيثِ ميزان اثرگذاري و چند و چون نفوذشان بر تصميمسازيها و تصميمگيريهاي خرد و كلان حاكميتي مورد بررسي و مداقه قرار داد.
با اين نگاه اگر بخواهيم درباره «كارگزاران سازندگي» صحبت كنيم، شايد بتوان آن را حزبي پراگماتيست و عملگرا خواند كه هم به سازوكار كار سياست در اشلِ جهاني آشناست و زبان سياست بينالملل را ميفهمد، هم به رمز و رموز سياستورزي سنتي و مبتني بر محافظهكاري. چنانكه نقش و جايگاه مرحوم آيتالله هاشمي رفسنجاني در قامت پدر معنوي، مويد اين رويكرد جامع است و به جز اين، درحالي در راهبرد كلان اقتصادي، شايد بيش از هر حزب و تشكلي به ليبراليسم اقتصادي شهره باشد، در مواضع سياسي و نوع مواجهه با مسائل فرهنگ و جامعه، لزوما اينقدر مدرن عمل نميكند و در گذر ايام، مقاطعي حتي راه و روشي مبتني بر ايدههاي سنتيتر نيز از خود بروز داده است. اين ويژگي و اين راهبرد به ظاهر دوگانه اما نه تنها به پاشنه آشيل كارگزاران سازندگي تبديل نشده، بلكه بالعكس، به نقطه قوت و برگ برنده آنان در سپهر سياست ايراني بدل و باعث شده آنان تقريبا در تمامي دوران و در اغلب حوزهها و اركان حاكميت، كم و بيش نيروهايي را به نمايندگي در ميدان عمل داشته باشند. بماند كه طبيعتا وقتي دولت در يد اختيار محمودِ احمدينژاد اصولگراست كه مهمتر از اين خصيصه و وصفِ جناحي (اصولگرايي)، راهبرد سياسي-انتخاباتياش را در تضاد و دوگانهسازي با مرحوم آيتالله هاشمي رفسنجاني بنا نهاده، بديهي است كه نميتوان انتظار داشت كه مثلا فلان عضو كارگزاران سازندگي مسوول بهمان بخش از كابينه باشد اما شايد بيراه نباشد كه بگوييم به جز مورد استثنايي احمدينژاد و موارد كمنظير مشابه، كارگزارانيها پس از شكلگيري رسمي در واپسين روزهاي پاييز 74 تاكنون، در اغلب دولتها و مجالس حضور داشتهاند. چنانكه همين حالا نهتنها از معدود اصلاحطلبانياند كه در بخشهايي بعضا كليدي از دولت اعتدالي حسن روحاني حضور دارند، بلكه حتي در مجلس به اصطلاح يكدست اصولگراي يازدهم نيز اگرچه در اقليت مطلق، اما نفراتي دارند. چهرههايي چون غلامرضا نوري قزلجه يا جليل رحيمي جهانآبادي كه اولي سابقه حضور در مجلس اصولگراي نهم را نيز در كارنامه دارد و دومي، از اميديهاي دوره دهم بود كه البته به گفته برخي اعضاي هيات رييسه فراكسيون اميد، گهگاه در جلسات فراكسيون رقيب - مستقلين ولايي- نيز حاضر ميشد و حتي مقاطعي شايعاتي درباره خروج از كارگزاران و پيوستن به حزب تازهتاسيس رفاه به دبيركلي بهروز نعمتي و علاقهمند به علي لاريجاني به گوش ميرسيد.
اگر جليل رحيمي جهانآبادي ازجمله معدود اصلاحطلبان مجلس دهمي است كه موفق به حفظ كرسي خود در مجلس يازدهم شده، غلامرضا نوري قزلجه، ديگر عضو حزب كارگزاران سازندگي در مجلس يازدهم، حالا به جز كرسي اصلي نمايندگي مجلس، صاحب يك كرسي سياسي مهم ديگر هم هست؛ كرسي مخبري فراكسيون مستقلين ولايي مجلس يازدهم. فراكسيوني كه برخلاف سلفِ خود در دوره دهم، چندان در مناسبات سياسي و غيرسياسي دروني پارلمان موثر نيست اما به هر تفسير در مجلسي كه «يكدست اصولگرا» توصيف ميشود و به مجلسي تكفراكسيوني شهره شده، به عنوان «فراكسيون اقليت» روبهروي بزرگان ميايستد و ميخواهد نقش خود را - هر چند ناچيز- ايفا كند.
نوري قزلجه كه حالا سخنگوي فراكسيون مستقلين ولايي مجلس يازدهم است، در اين فراكسيون كه نخستينبار در روزهاي نخست دوره دهم اعلام موجوديت كرد، غايب بود؛ چه آنكه او اساسا نماينده مجلس دهم نبود كه بخواهد عضو فراكسيوني باشد. اين اما به معناي غيبت او در مجلس دهم نبود. با پايان مجلس نهم و پس از مدتي فعاليت در كسوت معاونت محمود حجتي در وزارت جهاد كشاورزي، دوباره به مجلس بازگشت و چند صباحي در مجلس دهم، معاون اجرايي رييس مجلس بود تا در شرايطي كه امكان عضويت در فراكسيون منتسب به علي لاريجاني را نداشت، بتواند به نحوي ديگر كنار رييس مجلس دهم فعاليت كند.
ارتباط كارگزاران و علي لاريجاني را اما ميتوان از منظري ديگر نيز مورد بررسي قرار داد؛ انتخابات! ديروز غلامحسين كرباسچي، دبيركل و يدالله طاهرنژاد، عضو شوراي مركزي كارگزاران سازندگي در اظهارنظرهايي جداگانه از راهبرد حزب متبوعشان در انتخابات رياستجمهوري گفتند و مشخصا از شرايطي صحبت كردند كه محسن هاشمي رفسنجاني، رييس شوراي مركزي كارگزاران تحت آن وارد گود انتخابات خواهد شد. اما محسن هاشمي كه علاوه بر رياست شوراي مركزي كارگزاران سازندگي، رياست كميته انتخابات اين تشكل سياسي را برعهده دارد، درحالي كه پيش از اين، در رد احتمال كانديداتوري خود، به شوخي و جدي گفته بود باتوجه به جميع جهات بايد در صحت و سلامت عقلاني كانديداهاي احتمالي ترديد كرد، از علي لاريجاني - البته كنار چهرههايي چون ظريف و جهانگيري- به عنوان كانديداهاي احتمالي نام برده است. هرچند پيش از اين در يادداشتي با عنوان «مانيفست انتخاباتي هاشمي»، از احتمال نه چندان اندك كانديداتوري فرزند ارشد آيتالله نوشته و گفتيم كه اين تكذيبيهها احتمالا براي دور شدن از حواشي تا زمان مقتضي باشد اما اين نكته نيز انكارناشدني است كه بحث از تكرار تجربه ائتلاف 92 و 96 و حمايت اصلاحطلبان از اصولگرايي ميانهرو كه از ماهها پيش مطرح و البته چندان مورد وثوق قاطبه اصلاحطلبان نيست، حامياني در جمع كارگزارانيها دارد و از مصاديق اين اصولگراي ميانهروي خوشآتيه نيز همين علي لاريجاني است كه در انتخابات هيات رييسه مجلس دهم، دستكم در مقاطعي گزينه مطلوب كارگزاران سازندگي بود؛ حزبي كه كار سياست را بلد است و با رويكردي عملگرا، ميداند كنش سياسي بايد معطوف به نتيجه و منفعت باشد.