بازيگري مسوولانه ايران در برجام
نصرتالله تاجيك
من معتقدم كه رفع آثار خروج دونالد ترامپ، رييسجمهور ايالات متحده امريكا از برجام مهمترين اقدامي است كه دولت جديد امريكا ميتواند براي ايجاد اعتماد در ايران انجام دهد. در حقيقت لغو تحريمهاي امريكا عليه تهران، بخشي از رفع آثار خروج ترامپ از برجام است، بخشي ديگر از اين آثار مرتبط به خسارتهايي است كه به اقتصاد و مردم ايران وارد شده است. در نتيجه بازگشت امريكا به برجام، بدون رفع آثار خروج ترامپ از اين توافق نه تنها فايدهاي ندارد بلكه مضر هم هست. بعد از انقلاب بيش از 40 سال است كه بر اساس تحريمهاي مختلف از جانب امريكا، مردم ايران آسيبهاي فراواني ديدهاند، اما آنچه در دوران اخير، به ويژه بعد از اقدام نابخردانه ترامپ براي خروج از برجام، اقتصاد ما كه يكي از وزنههاي اقتصاد منطقه است، آسيبهاي شديدي ديد؛ به ويژه اينكه تحريمهاي هوشمندي كه در اين دوران اعمال شد عملا مصرفكنندگان نهايي و شهروندان عادي را هدف ميگرفت. در خيلي از موارد امريكاييها «شايد» راست ميگفتند كه دارو قانونا جزو تحريمها نيست، اما وقتي امكان جابهجايي پول خريد دارو در نظام مالي بينالمللي وجود نداشت يا شركتهاي توليدكننده و توزيعكننده دارو از تعامل با ايران ميترسيدند، عملا دارو هم در چارچوب تحريمها قرار گرفته بود. ايران در اين دوران ضررهاي بسياري ديد، چه به لحاظ مالي و اقتصادي و چه به لحاظ انساني و اجتماعي. در نتيجه جبران اين ضررها، گام لازم، ضروري و مهمي براي بازسازي اعتماد در تهران است.
به اعتقاد من، همه مشكلات ما سياست خارجي نيست و همه مشكلات سياست خارجي ما برجام نيست. مشكلات كشور و مشكلاتي كه مردم با آن مواجه هستند، بخشي به داخل برميگردد. سوءمديريت، مسائل سياسي، اقتصاد سياسي، وابستگي بيش از حد به نفت، فساد، پوسيدگي نظام اداري كشور كه بهشدت از شرايط متحول جامعه امروز ايران عقبمانده است، مشكلاتي هستند كه در داخل بايد حل و فصل شود. از سوي ديگر بخشي از مشكلات هم به سياست خارجي بازميگردد كه باز هم همه آن به برجام خلاصه نميشود. آن بخش از مشكلات كه به برجام بازميگردد، در مجموع ايران هوشمندانه عمل كرده است. شايد يكي از بزرگترين انتقادهايي كه در طول سالهاي گذشته به دولت يازدهم و دوازدهم وارد بود اين بود كه تمام تخممرغهاي خود را در سياست خارجي و بهطور اخص در برجام قرار دادهبود. حالا اينكه اين تصميم براي تمركز بر برجام با عزم و اراده دولت انجام شد يا اينكه پوست خربزهاي بود كه زير پاي دولت قرار گرفت، مسالهاي است كه بررسي جداگانهاي ميطلبد. درواقع در حوزه سياست خارجي هم به حدي روي برجام تمركز شد كه ايران نه از مناسبات منطقهاي بهرهاي برد نه از مناسبات دوجانبه با ديگر كشورها و سياست خارجي كشور به برجام خلاصه شد.
بهرغم اين مشكل كه دولت تمركز نامتوازني در سياست خارجي داشت، واقعيت اين است كه دستكم در حوزه برجام، حكومت ايران در مجموع توانست نقش خوب و هوشياري بازي كند. دو استراتژي بنيادين ايران در برجام، جواب داد. نخست اينكه ايران در طول دو سال و نيم از زمان خروج دونالد ترامپ از برجام، اجازه نداد كه دولت امريكا عليه ايران يارگيري و اجماعسازي موثري انجام دهد. دولت دونالد ترامپ، در ماجراي خروج از برجام در انزوا باقي ماند و همپيمانان امريكا حاضر به همراهي با او نشدند. استراتژي دوم اين بود كه به جامعه بينالمللي فهمانديم كه برجام تا زماني براي ما قابل قبول است كه براي كشور و مردم ما نافع باشد. با اين دوبال استراتژيك خوب، توانستيم به اين سمت حركت كنيم كه تا ژانويه 2021 خطر ترامپ را از سرمان بگذرانيم. نبايد فراموش كنيم كه ما سال گذشته تا مرز يك جنگ فراگير با ايالات متحده رفتيم. چه در ماجراي سرنگوني پهپاد جاسوسي امريكا در آسمان ايران و چه در ماجراي ترور فرماندهان ايراني و عراقي مبارزه با داعش، ايران اگر ميخواست شديدتر عكسالعمل نشان بدهد، شايد دو كشور به يك جنگ هم ميرسيدند. اما در مجموع حكومت ما خوب و هوشمندانه عمل كرد كه دوران ترامپ را بهرغم همه سختيها و رنجهايي كه براي مردم ايران داشت از سر گذراند.
الان ما ظرفيتهاي زيادي چه در سياست خارجي و چه در داخل داريم. مسائل داخلي را بايد كارشناسان اين حوزه توضيح بدهند، اما من به عنوان يك كارشناس سياست خارجي معتقدم كه قدرت مانور زيادي داريم. يكي از مثالهاي اخير قدرت مانور ايران در سياست خارجي، مصوبه اخير مجلس شوراي اسلامي با عنوان «اقدام راهبردي براي لغو تحريمها» بود. در شرايطي كه برخي از دوستان اصلاحطلب، به ويژه افرادي كه نزديك به دولت هستند، بهشدت از اين مصوبه ناراضي بودند، من معتقدم كه اين اقدام يكسره منفي نبود. چنين اقداماتي، اهرمهايي را در اختيار ما قرار ميدهند كه ميتوان با آن بازي كرد. تصادفا دولت هم از اين اهرم استفاده كرده است، همين اقدام اخير براي تفاهم با آژانس در سفر رافائل گروسي، مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي به تهران نشان داد كه عزم ايران اين است كه سازه و ساختار برجام برپا بماند و هدف اين است كه همه طرفها بتوانند از منافع اين سازه و اين ساختمان استفاده كنند.
ايران در زورآزمايي و توازن برجام به نقطه خوبي رسيده است. اينكه ايران هم مصوبه مجلس را اجرا ميكند و هم تعهدات فراپادماني را متوقف كرده و هم اجازه داده است كه روابط با آژانس تلخ نشود، از نقاط قوت عملكرد ماست. ما در جريان اجراي برجام، 15 گزارش مثبت در مورد اجراي كامل تعهدات برجامي در آژانس داشتيم. اين گزارشها نشان داد كه ايران به تعهدات خود پايبند است. اين را جهانيان هم متوجه شدهاند. به تازگي از فرمانده نيروي سنتكام امريكا نقل شدهبود كه ايران قصد دارد «يك بازيگر مطلوب» در منطقه باشد. اين اظهارات اگر درست نقل شدهباشد به اين معناست كه ايران توانسته با عملكرد خود، حتي دشمنانش را اقناع كند كه نميتوانند منافع او را در منطقه ناديده بگيرند.
ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي متولد شده است و امروز نوبت آن است كه ديگر كشورهاي منطقه و قدرتهاي جهاني، اين قدرت را به رسميت بشناسند. آنچه باعث رويارويي و نقد ما به عملكرد امريكايي در سالهاي اخير بود، اين است كه واشنگتن قصد ندارد قدرت منطقهاي ما را به رسميت بشناسد و نميخواهند ما به ازاي آن را به ايران بدهند. رفتار امريكا دقيقا خلاف واقعيت ميداني در منطقه است، از برجام خارج ميشود، قلدرمآبانه اجراي قطعنامه 2231 را متوقف ميكند. (متاسفانه شوراي امنيت هم به راحتي غمض عين ميكند و واكنشي به عدم اجراي قطعنامهاش نشان نميدهد، در حالي كه اگر به جاي امريكا يك كشور جهان سومي چنين اقدامي در نقض يك قطعنامه انجام دادهبود، بيچارهاش ميكردند.)
من معتقدم كه ما تا به امروز در مقابل فشارهاي امريكا خوب بازي كردهايم و در موقعيت خوبي ايستادهايم. بر خلاف ادعاي گروهي، امروز ايران گوشه رينگ گير نيفتاده است، در جايگاهي است كه ميتواند با اهرمهايش به خوبي بازي كند. ايران در تفاهمي كه با آژانس داشت، از يك سو مصوبه مجلس را به عنوان يك گام تقابلي براي كاهش تعهدات و توقف اجراي داوطلبانه پروتكل الحاقي اجرا كرده است و از سوي ديگر اين پيام را به جهانيان مخابره كرد كه ايران خواهان به هم ريختن همه هنجارها نيست. ايران نشان داد كه قصد دارد به عنوان يك عنصر مسوول و بازيگر شناخته شود و حقش استيفا شود. اين اقدامها نشانه بازيگري عقلاني و هوشيارانه است.
من اعتقاد دارم كه ما بايد تلاش كنيم به دليل ساختار دولت جو بايدن، از ظرفيتهاي موجود براي تعامل مستقيم استفاده كنيم. تكيه به اروپا اينكه استفاده از ظرفيتهاي كشورهاي ديگر همچون قطر يا عمان، ديگر كارايي ندارد. پيام آوردن و پيام بردن يك بحث است، اما اينكه بخواهيم با يك قدرت برتر اقتصادي، سياسي و نظامي در جهان سنگهايمان را وابكنيم و مسائلمان را حل كنيم، مبحث متفاوتي است. امروز اين ظرفيت وجود دارد كه به تعامل مستقيم فكر كنيم، چرا كه از منظر امنيت ملي حل كردن مشكلات با امريكا براي ما منفعت دارد. من تصور ميكنم كه روياروييها و بگو مگوهاي ما با امريكا در حال رسيدن به آن چيزي است كه در اقتصاد به آن «بازه نزولي» ميگويند. در علم اقتصاد گفته ميشود براي توليد سقف مشخصي سرمايه، نيروي انساني و مواد اوليه نياز است، اگر حجم اين متغيرها به شكل چشمگيري افزايش پيدا كند، الزاما محصول افزايش پيدا نميكند. به اين وضعيت قانون بازه نزولي گفته ميشود. الان حجم روياروييهاي امريكا و ايران هم در حال افزايش چشمگير و بينتيجه است. ما اگر قرار باشد در درازمدت اين رويكرد را ادامه دهيم، حتي از رقباي منطقهايمان هم عقب ميافتيم.
متاسفانه بند ناف الگوي توسعه كشور به هر دليلي به حل مسائل ميان ايران و امريكا وصل شده است. در نتيجه لازم است در اين دوره تلاش شود كه هم مادامي كه برجام براي ما نافع باشد، آن را سر پا نگهداريم و هم به دنبال اين باشيم كه مسائلمان را با امريكا حل و فصل كنيم.
در مورد جو بايدن، اندكي بايد شكيبايي كرد. دولت بايدن اولويتهاي متعدد و متنوعي چه در مسائل داخلي و چه در سياست خارجي دارد و حتي زماني كه به پرونده ايران ميرسد، نبايد انتظار داشته باشيم كه خيلي فوري بتواند مسائل را حل و فصل كند. اين حق ما است كه تا زماني كه احساس نكنيم آثار خروج ترامپ از برجام حل نشده است، نبايد روي خوش نشان دهيم. به اعتقاد من در اجراي دعوت اروپا براي گفتوگو ميان اعضاي باقيمانده برجام و امريكا، اگر قرار باشد چنين نشستي رسمي باشد، ايران نبايد تا زمان رفع كامل آثار خروج امريكا از برجام، از حضور در چنين گفتوگويي استقبال كند. اما اگر چنين نشستي قرار باشد به صورت غيررسمي باشد، ايران بايد از فرصت استفاده كند تا خواستهها و مطالبات بحق خودش را براي طرف مقابل مطرح كند.