حافظه تاريخي
حسن لطفي
گمان نميكنم قدرداني و قدرشناسي فقط براي فيلمهايي مثل فهرست شيندلر ساخته استيون اسپيلبرگ باشد كه آخر فيلم جمعيت انبوهي دور اسكار شيندلر (با بازي خوب ليام نيسون) حلقه بزنند و از او به خاطر تلاش براي بقا و زنده ماندنشان تشكر كنند. در واقعيت هم كم و بيش همينطور است. با آنكه هميشه به گفتههاي احمد شاملو همچون شعرهايش احترام ميگذارم اما مثل او معتقد نيستم توده حافظه تاريخي ندارد. اگر گاهي اوقات خودش را به فراموشي ميزند به خاطر ماندن، گرفتار عذاب نشدن يا... است. اغلب مردم خوبيها و بديها را در حافظه خود ثبت و ضبط ميكنند. ممكن است براي مدتي آن را به بايگاني ذهنشان بفرستند اما دير يا زود در آن را باز ميكنند و بيرونش ميكشند. ميدانم كه اين باز كردن ممكن است گاهي خسارات زيادي به صاحب حافظه و ديگران بزند اما همين كه تا ابد بسته نميماند يعني اوضاع آنطور هم كه نااميدان ميگويند بد نيست. تا خدا هست و انسان بر كره خاكي زندگي ميكند آدمهايي مثل شيندلر زحماتشان بينتيجه نميماند. در مورد نمونههايي كه عدهاي سعي در تخريبشان ميكنند شايد ديرتر نتيجهاي به دست آيد اما دير يا زود معلوم ميشود چه كسي خادم و چه كسي خائن بوده است. منظور و مرادم كلي است؛ از مسائل اساسي و عمومي بگيريد ، تا اتفاقات پيش پا افتاده خانوادگي و استاد و شاگردي پيش برويد. چند روز پيش دوستي در فضاي صفحه اينستاگرامش مطلبي گذاشته بود كه بيربط با اين ادعا نيست. دوستم سالها پيش مدير سازماني هنري بود. پستي كه گذاشته بود نوشته هنرمند جواني بود كه در جشنواره مهمي جايزه گرفته بود. هنرمند در نوشتهاش به برخوردهاي اوليهاش در خردسالي و نوجواني با دوستم اشاره كرده بود بعد هم گفته بود با آنكه سالها است شما را نديدهام اما وقت گرفتن جايزه اولين كسي كه به ذهنم آمد شما بوديد چقدر خوب است كه آدمها وقتي به يادمان ميآيند زماني باشد كه از شادي لبريزيم و از پلههاي موفقيت بالا ميرويم. منظورم از آدمها كلي است. از يك شهروند عادي گرفته تا كساني كه براي ما تصميمهاي مهم ميگيرند.