• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4881 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۱۶ اسفند

پاسداشت دوستي با علي دهباشي

حافظ درخت تنومند فرهنگ

مريم آموسا

شايد اگر شاهرخ مسكوب اين روزها همچنان در ميان ما حضور جسماني داشت؛ بيش از هر كسي از روزگار اندوه‌زده ما قلب لطيفش به درد مي‌آمد و اندوهي بزرگ چنان بر جانش مي‌نشست كه ياراي آن را نداشت از آن خلاصي يابد. بدون اغراق ماه‌ها است وقتي سخن از بيماري و رنج دوستي به ميان مي‌آيد نخستين تصويري كه در ذهنم نقش مي‌بندد و محو هم نمي‌شود؛ شاهرخ مسكوب است با غمي بزرگ كه بر قلبش سنگيني مي‌كند و اشك را از گوشه چشمانش سرازير مي‌كند بر سطور اوراقي چند....اين روزها دوست خوب و ديرينه‌ام علي دهباشي در بستر بيماري است و اين موضوع؛ قلب كساني كه جان‌شان با فرهنگ، تاريخ و ادب اين سرزمين گره خورده را سخت به درد آورده است و همه دست به دعا شده‌اند براي سلامتي او كه يك‌تنه كار هزار فرهنگستان ادب را به سرانجام مي‌رساند.علي دهباشي را هر كسي به فراخور روزگاري كه با او گذرانده، مي‌شناسد. من با علي دهباشي به واسطه كتاب «فردوسي و شاهنامه» آشنا شدم؛ گويي او نيز همچون دوست هم‌سلكش شاهرخ مسكوب كه با «رستم و اسفنديار» و «رستم و سهراب» جهان ديگري از ادبيات فارسي را پيش رويم گشود، از جهاني برايم سخن مي‌گويد كه يك‌تنه فردوسي‌وار تلاش كرد تا زبان فارسي را پاس بدارد و اين گنجينه ارزشمند را براي نسل‌ها بعد به يادگار بگذارد.بدون اغراق كار علي دهباشي در چند دهه‌اي كه او را مي‌شناسم در روزگار ما هم‌سنگ فردوسي است. او با گردآوردن خشت خشت ميراث ادبي، تلاش كرده تا نگذارد خدشه‌اي به بناي عظيم زبان فارسي وارد شود. دهباشي براي نسل من كه هم دانشجوي زبان و ادبيات فارسي بودم و تمركزم را سال‌ها روي روزنامه‌نگاري ادبي گذاشته‌ام؛ درهايي به جهاني گشود كه بي‌شك بسياري از نام‌ها را يا نشنيده بودم، يا ديدار روي آنها از نزديك برايم رويايي بزرگ بود.  دهباشي با برگزاري شب‌هاي بخارا فرصتي را پيش روي نسل‌هاي مختلف گذاشت تا سخنان بزرگاني را بشنويم و فكر كنيم و در اين دنياي وانفسا تك نيفتيم. بذر دوستي‌هايي كه در شب‌هاي بخارا به لطف علي دهباشي كاشته شد امروز به درختان تنومندي تبديل شده‌اند كه ديگر هيچ توفاني توان از پاي انداختن آنها را ندارد. كار او كارستان بود و هست. او با برگزاري شب‌هاي بخارا و مجله بخارا گنجينه ارزشمندي از صوت، تصوير، فيلم، مقاله و سند و دست‌نوشته گردآوري كرده است كه هر يك برگ زريني براي فرهنگ و هنر ما به شمار مي‌روند.با اينكه دهباشي همواره يك‌تنه براي برگزاري اين شب‌ها تلاش مي‌كند اما هميشه براي در اختيار گذاشتن اطلاعات و اسنادش گشاده‌دست است. بي‌شك همه كساني كه با او انس و الفتي دارند، كتاب يافيلمي از او به امانت گرفته‌اند و فراموش كرده‌اند بازگردانند. آقاي دهباشي عزيز خاطرات خوبي كه از شما داريم، خاطراتي كه آن چنان پررنگ و درخشان هستند كه هيچ تندبادي نمي‌تواند ردي از فراموشي روي آن بيندازد. خاطرات خوشي كه با شما و آن دوست ديرينه و از دست رفته‌ام آقاي محمد گلبن دارم.آقاي دهباشي عزيز، سه روز ديگر زادروزم است؛ يادتان مي‌آيد سال 1384 به همين مناسبت قرار بود ميزبان شما و آقاي گلبن باشم؟ چه شب عجيبي، ترافيك آخر سال و گردهمايي زنان براي 8 مارس، همه و همه دست به دست هم دادند تا شما در ترافيك بمانيد و به جمع ما نرسيد اما قول داديد كه جبران كنيد. فرصت نشد دوباره به اين بهانه دور هم جمع شويم اما دعا مي‌كنم هر چه زودتر سلامتي تان را بازيابيد، خبر سلامتي شما بهترين خبري است كه دوست دارم در زادروزم بشنوم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون