طيفي از اصولگرايان با طراحي سناريويي پيچيده دنبال حمايت از علي لاريجاني هستند
عبور از رييسي
عليه جهانگيري
اصولگرايان اين نوبت نيز همچون ادوار پيشين انتخابات رياستجمهوري آسودهخاطر از تاييد صلاحيت كانديداهايشان پيش ميآيند و به همين دليل و البته به دلايلي ديگر، نگرانند كه مبادا نتوانند همچون انتخابات رياستجمهوري 96 با كانديدايي واحد وارد گود رقابت شوند و در آن صورت همچون انتخابات رياستجمهوري 92 قافيه را به گزينه مورد حمايت جريان اصلاحات ببازند.
شكست؛ پل پيروزي
سال 96 اصولگرايان پس از آنكه در نهادي موسوم به جمنا از «يك مينيبوس كانديدا» به فهرستي به تعداد انگشتان يك دست رسيدند و بعد با دو گزينه قدم به مناظرهها و روزهاي اوج رقابتها گذاشتند، موفق شدند در دقيقه 90 قاليباف را قانع كنند كه به نفع رييسي كنارهگيري كند تا مبادا بار ديگر به دليل شكستن آرا، با شكست انتخاباتي ديگري مواجه شوند. اما حتي با وجود اين، اگرچه توانستند راي چشمگير بيش از 15 ميليون را براي رييسي جلب كنند و تا مدتها نيز از اين گفتند كه با اتكا به اين سبد راي قابلاعتنا 4 سال بعد ميتوانند با دست پر به ميدان بيايند و كار را به نفع خودشان تمام كنند. آنها البته آن زمان قاعدتا تصوري از حال و اوضاع اين روزهاي حاكم بر فضاي سياسي كشور و آنچه ناظران را نسبت به تكرار مشاركت حداقلي مجلس يازدهم نگران ساخته، با خبر و آگاه نبودند؛ شرايطي كه با نگاهي به تجارب انتخابات ادوار گذشته و توجه به اين حكم نانوشته درباره انتخابات ايران كه هرگاه مشاركت از ميزاني بالاتر باشد، اصلاحطلبان را پيروز ميدانند و اگر مشاركت كمتر از ميزان متوسط باشد، برد با اصولگرايان است، ميتواند به اين معنا باشد كه محافظهكاران ميتوانند پس از 8 سال دوري از سكان اداره قوه مجريه، اين كرسي كليدي را نيز همچون كرسي دو قوه ديگر تصاحب كنند. آنچه اما احتمالا از همان زمان نيز به آن واقف بودند، دشواري هميشگي براي اقناع كانديداهاي پرتعداد اصولگرا جهت كنارهگيري به نفع كانديداي اصلي اين جريان سياسي است.
اصولگرايان البته آن زمان، پس از انتخابات 96 وقتي با اتكا به بيش از 15 ميليون راي رييسي، آيندهاي روشن براي خود ترسيم ميكردند، درحالي به اين اختلافات احتمالي درونگفتماني بيتوجه بودند كه آخرين تجربهشان كه در همان انتخابات رقم خورد، از اين حيث تجربهاي موفق بود و احتمالا به اين دليل ميپنداشتند فضا در ادامه مسير نيز همينطور متحد پيش خواهد رفت و جالب اينجاست كه آنچه حالا به پاشنه آشيل اصولگرايان از اين حيث تبديل شده، نه گزارهاي كه از آن باخبر بودند، بلكه آن گزاره دومي است كه از آن بياطلاع بودند و حتي در ظاهر نيز به نفعشان است. اينكه ممكن است مشاركت حداقلي باشد و اين يعني دست بالاتر در اختيار اصولگرايان خواهد بود. اما يك نكته در اين ميان كمتر موردتوجه قرار گرفت و آن، اينكه اطمينان بيش از حد اصولگرايان به پيروزي در انتخابات 1400 به دليل احتمال ثبت مشاركت حداقلي، همزمان باعث ميشود كانديداهاي متعدد اين جريان سياسي هر كدام خود را پيشاپيش رييسجمهوري آينده مملكت تصور كند و درنتيجه دشوارتر از آنچه در جريان انتخابات 96 شاهد بوديم، حاضر به كنارهگيري شوند. نكتهاي كه حالا به نظر ميرسد به دال مركزي بسياري از مباحث انتخاباتي جناح راست و محافظهكاران تبديل شده و عملا به عنصري كليدي تبديل شده كه هر تحليل انتخاباتي درباره آنان را تحتالشعاع قرار ميدهد. چنانكه حالا حتي محمدرضا باهنر را نيز كه بياغراق بايد او را ازجمله مهمترين بازيسازان -يا به تعبير خودش كارگردانان- جريان اصولگرا بناميم، نتواند پاسخي دقيق و تصويري روشن از مناسبات انتخابات حدود 3 ماه آينده بدهد و در يك گفتوگوي مفصل، جابهجا و عملا در پاسخ به هر كدام از پرسشهاي اساسي، پاسخي كلي و مبهم بدهد: «بستگي دارد به ميدان رقابت»، «برميگردد به ميدان در آن موقع (چند روز پيش از برگزاري انتخابات) و «معلوم نيست.»
افشاگري عليه همه اصولگرايان
وقتي محمدرضا باهنر نداند پاسخ اصولگرايان كدام است احتمالا اوضاع پيچيدهتر از آن است كه جلوي صحنه ميگذرد. اينطور مواقع است كه تحركاتي از درون جريان اصولگرايي و عمدتا ازجانب طيفي كه به «بازي خرابكن اصولگرايان» شهره شده، ميتواند كمي از ابهام جلوي صحنه بكاهد. طيفي موسوم به پايداريها يا همان اعضا يا نزديكان به جبهه يا حزب پايداري كه دست به افشاگريشان خوب است. ديروز ساعاتي پس از انتشار مصاحبه مفصل محمدرضا باهنر بود كه حميد رسايي، عضو پيشين جبهه پايداري كه اگرچه چند صباحي است كه از اين تشكيلات جدا شده اما همچنان بر همان مشي و مرام پايداريها اصرار دارد، در يك اظهارنظر توييتري، ادعايي را پيش كشيد كه البته طي هفتهها و ماههاي گذشته بهكرات شنيدهايم اما كمتر به صورت مستند و با ذكر منبع و ماخذ. رسايي نوشت: «گزينه نهايي شوراي وحدت، لاريجاني و گزينه نهايي ائتلاف اصولگرايان، قاليباف است. هر دو اما رييسي را سپر كردهاند و ميگويند اگر بيايد، از او حمايت ميكنند. اگرچه مخالف حضور آ.رييسي هستم ولي اگر بيايد حال اين دو جريان ديدني است وقتي بين دو محذور گرفتار ميشوند؛ حمايت يا برخلاف ادعا، رقابت.»
اينكه اگر رييسي بيايد اختلافات اصولگرايان سرآمده و همگي پشت او بسيج ميشوند البته گفته تازهاي نيست. همينطور اينكه اگر چنين نشود بايد منتظر رقابت درونگفتماني اصولگرايان آنهم در دور نهايي و اصلي رقابتهاي انتخاباتي باشيم. در عين حال اينكه گزينه شوراي ائتلاف اصولگرايان، محمدباقر قاليباف است هم حرف تازهاي نيست. اين نهاد بالادستي و به اصطلاح اجماعساز جناح راست كه البته يكي از چند نهاد مشابه است، در انتخابات مجلس يازدهم نيز با حمايت از قاليباف در قامت سرليست اصولگرايان نشان داده كه به او تمايل دارد و علاوه بر آن، با نگاهي به سابقه سياسي و قرابت درونگفتماني اعضاي اصلي اين نهاد كه به رياست غلامعلي حدادعادل و نايبرييسي چمران فعال است، ميتوان به اين نزديكي به قاليباف پي برد. آنچه رسايي درباره شوراي وحدت گفته هم البته تازه نيست. اما عجيب هست. او گفته گزينه موردحمايت شوراي وحدت كه همچون شوراي ائتلاف، تشكيل شده تا زمينهساز اجماع احزاب و اشخاص اصولگرا روي كانديداي واحد شود و همواره تاكيد كرده دنبال سهمخواهي نيست، نه رييسي، بلكه علي لاريجاني است. آنهم در حالي كه همين ديروز منوچهر متكي، سخنگوي شوراي وحدت براي چندين و چندمينبار از خواست و تمايل نزديك به 50 حزب و تشكل اصولگرا كه زير چتر جامعه روحانيت مبارز در شوراي وحدت گردهم آمدهاند، گفت و تاكيد كرد كه اگر رييسي بيايد، بيشك كانديداي اصلي آنهاست.
حمايت تلويحي «لابيمن» از رئيس!
رسايي البته در توييت خود شرايطي را به عنوان ترجيح خود ترسيم كرده كه طي آن رييسي بيايد اما آنچه باهنر ديروز به نامهنيوزگفته از شرايطي متفاوت حكايت دارد. باهنر در يكي از معدود جملات صريح خود در اين مصاحبه، تصريح كرده كه شخصا از رييسي درباره كانديداتوري طرح پرسش كرده و او نيز صراحتا گفته چنين قصدي ندارد. باهنر كه زماني در مجلس به «لابيمن» پارلمان معروف بود، البته درباره علي لاريجاني هم اظهارنظر كرده و درحالي كه تلويحا در نقد عملكرد قاليباف سخن گفته و روي خوشي به ديگر گزينههاي احتمالي نيز نشان نداده، لاريجاني را سياستمداري توصيف كرده كه «بيحساب و كتاب يك كاري نميكند؛ يعني فكر ميكند، برنامهريزي ميكند، طراحي ميكند.» اما شايد نكته مهم ديگري كه از بين سطور مصاحبه اخير باهنر ميتواند به نحوي مويد ادعاي رسايي و البته ديگراني كه طي هفتههاي گذشته بهكرات از اين گفتهاند كه جامعه روحانيت و شوراي وحدت به كانديداتوري لاريجاني تمايل دارد، منبع انتشار اين مصاحبه است؛ پايگاه خبري-تحليلي نامهنيوز كه وبسايتي است متعلق به جريان اصولگراي ميانهرو و البته نزديك به مصطفي پورمحمدي، دبيركل جامعه روحانيت.
«نامه»اي براي لاريجاني
اوايل دي ماه امسال خبري در برخي منابع غيررسمي دست به دست شد كه از ديدار انتخاباتي پورمحمدي و لاريجاني حكايت داشت اما بعد، اين خبر نه چندان موثق، با تكذيبيه رسمي جامعه روحانيت مواجه شد. اما آنطور كه پايگاه خبري-تحليلي امتداد در گزارشي با استناد به تيتر بيش از 30 خبر انتخاباتي سايت جامعه روحانيت از از اواخر تابستان تا اوايل زمستان، نتيجه گرفته كه جامعه روحانيت برخلاف آنچه علنا درباره رييسي ميگويد به علي لاريجاني گرايش دارد. اين اما تنها سند اين مدعا نيست، چراكه وقتي به ديگر اخبار و مطالب نامهنيوز بهخصوص در همين چند روز اخير نيز توجه كنيم، با مورد عجيبتري مواجه ميشويم. آنجا كه اين پايگاه خبري در ادعاي عجيب به نقل از يك فعال فرهنگي اصولگرا از احتمال ردصلاحيت اسحاق جهانگيري نوشته است. خبري كه البته در ظاهر نه تنها هيچ ارتباطي به فعاليتهاي جامعه روحانيت و شوراي وحدت ندارد، بلكه حتي به ظاهر به علي لاريجاني و ديگر اصولگرايان نيز مربوط نيست و مشخصا به تحركات انتخابات جناح چپ و اصلاحطلبان ارتباط دارد. اما اين همه واقعيت نيست.
لاريجاني: جهانگيري باشد، نميآيم
پيگيريهاي خبرنگار «اعتماد» از نزديكان علي لاريجاني از اين حكايت دارد كه او اگرچه هنوز به تصميم قطعي درباره انتخابات نرسيده اما ظاهرا در جمعي گفته كه «در صورت كانديداتوري آقاي اسحاق جهانگيري، وارد رقابت انتخابات رياستجمهوري نميشود.» اظهارنظري كه البته ازجانب منبعي موثق در اختيار «اعتماد» قرار گرفته اما فارغ از آن، به لحاظ تحليلي نيز قابل اثبات است. چه آنكه بارها مطرح شده كه لاريجاني تمايل دارد با حمايت اصولگرايان ميانهرو و طيفي از اصلاحطلبان وارد رقابت شود. طيفي كه به باور بسياري از ناظران، بيش از هر حزب و گروه اصلاحطلب در كارگزاران سازندگي قابل رديابي است؛ حال آنكه باتوجه به عضويت جهانگيري در اين تشكل سياسي در گذشته و اعلام حمايت رسمي كارگزارانيها از جهانگيري، طبيعتا لاريجاني شانسي براي جلب حمايت آنان نخواهد داشت.
شايعه عجيب عليه جهانگيري
آنچه اما علاوه بر اين لابهلاي اخبار پايگاه خبري منتسب به دبيركل جامعه روحانيت و بين سطور اخبار اين پايگاه خبري، قابلتامل است، گزارشي است كه روز 15 اسفندماه روي خروجي نامهنيوز رفت و در بخشي از آن آمده است: «برخلاف تصور خيلي از اصلاحطلبان كه جهانگيري را ازجمله كانديداهاي احتمالي با امكان عبور از فيلتر دستگاههاي نظارتي ميدانند، شايعاتي درباره احتمال رد صلاحيت او نيز به گوش ميرسد.» ادعايي عجيب، آنهم در حالي كه به تازگي از عباسعلي كدخدايي، سخنگوي شوراي نگهبان نقلقولي توام با كنايه منتشر شد كه با انتقاد از اظهارنظر ناموجه درباره رد يا تاييد صلاحيت كانديداها، اعلام كرد كه «برخي از بيرون سخنگوي شوراي نگهبان شدند» و اكنون نيز برخي ناظران از اين ميگويند كه احتمالا اين طيف از اصولگرايان سعي دارند با طرح ادعاي ردصلاحيت جهانگيري، مسير حمايت كارگزارانيها و برخي از ديگر احزاب اصلاحطلب از لاريجاني را هموار كنند. بماند اين ادعا به لحاظ حقوقي نيز محل ايراد است؛ چه آنكه فارغ از تاييد صلاحيت جهانگيري در انتخابات 4 سال قبل، او در صورت ردصلاحيت، چند ماه پاياني كارش در دولت دوازدهم را نيز بايد در شرايطي دنبال كند كه صلاحيتش از جانب شوراي نگهبان احراز نشده است!
آنچه مسلم است هنوز براي اظهارنظر درباره انتخاباتي كه قرار است آخرين روزهاي تابستان 1400 برگزار شود، زود است اما اين نكته نيز غيرقابل انكار است كه اگر رييسي آن كانديدايي است كه حضورش مترادف است با اجماع اصولگرايان، جهانگيري نيز ميتواند زمينهساز اجماع اصلاحطلبان باشد.