«اعتماد» درباره آخرين تحركات انتخاباتي طيفي خاص از اصولگرايان گزارش ميدهد
احمدينژاد و احمدينژاديها
اين يكي از تاكتيكهاي اصولگرايان است كه هرگاه با انتقادهاي كلان درباره وضعيت كلي مملكت مواجه شده و هدف پرسش قرار ميگيرند، با نوعي فرار به جلو از اين ميگويند كه آنها كمتر در قوه مجريه اختياردار بوده و كشور دستكم در اين بخش در اغلب مقاطع با نظر اصلاحطلبان، جناح چپ يا توسط جرياني هدايت و مديريت شده كه سالهاي نخست پس از پيروزي انقلاب جريان خط امام شهره بود. استدلالشان هم اين است كه جز دولت هشت ساله محمود احمدينژاد همواره رييسجمهوري يا نفر نخست اجرايي مملكت، كسي بوده كه به جناح چپ يا جريان اصلاحات نزديكي داشته است. آنهم بيتوجه به اينكه ديگر بخشهاي حاكميت، اثرگذاري بيشتري از دولت دارند، به جناح راست گرايش داشته و مهمتر از آن، اصولگرايان تحولات تاريخي و دگرگونيهاي منطقي سياستمداران طي گذر ايام را ناديده ميگيرند. اينكه اگرچه مرحوم هاشميرفسنجاني، اين سالهاي پاياني زندگي، به جناح چپ متمايل شد اما آن زمان كه راس قدرت اجرايي مملكت بود و حتي پيش و پس از آن، روبهروي اين جريان سياسي دستهبندي ميشد و در ادامه اگرچه حسن روحاني با راي اصلاحطلبان روي كار آمد اما نهتنها هرگز خود را اصلاحطلب نخواند، بلكه حتي حاضر نشد از نزديكي خود و دولتش به اين جريان سياسي سخن بگويد يا فارغ از مواضع اعلامي، در مواضع اعمالي خود، مثلا در چينش كابينه متمايل به تفكرات دستچپيها اقدام نكرد. ميرحسين موسوي و دولت جنگ نيز درحالي مورد اشاره اين طيف از اصولگرايان قرار ميگيرد كه فارغ از رياستجمهوري آيتالله خامنهاي در زمان نخستوزيري ميرحسين موسوي، توجهي به مناسبات تاريخي و شرايط و اقتضائات زماني نميشود. به اين ترتيب بايد بگوييم عملا تنها دورهاي كه دولت بهمعناي دقيق كلمه دراختيار اصلاحطلبان بوده، همان دوره هشت ساله رياستجمهوري خاتمي است و نه بيش از اين. اصولگرايان اما فارغ از اينكه مسووليت دولتهاي مختلف نزديك به خود را ميپذيرند يا نه، حتي بعضا حاضر نيستند عواقب رياستجمهوري 8 ساله محمود احمدينژاد را متقبل شوند. آنان با استناد به عملكرد و مواضع برخي نزديكان رييس دولت نهم و دهم، معتقدند كه جرياني كه در آن 8 سال يا دستكم در دولت دهم حاكم بود و مسوول اصلي مصايب ناشي از عملكردها و رويكردهاست، «جريان انحرافي» بوده، نه «جريان اصولگرا»! آنان البته در حال حاضر و در اين حدودا 8 سالي كه از پايان دولت احمدينژاد ميگذرد، اگرچه در كلام كمتر عليه رييس دولت نهم و دهم اظهارنظر ميكنند اما عملا شخص احمدينژاد را نيز همراه با كساني كه آنان را «جريان انحرافي» ميخوانند، دستهبندي كرده و ديگر برخلاف سالهاي نخست دهه 80 تمايلي به همنشيني با او ندارند. با اين همه اما هنوز هستند چهرههايي در جناح راست و طيف محافظهكار كه در كنش و روش از احمدينژاد گرتهبرداري ميكنند اما دستكم در شيوههاي تبليغاتي، از او الگو ميگيرند.
خيل مشتاقان احمدينژاد يا جليلي؟
چندي پيش بود كه روزنامه جمهوري اسلامي با اشاره به تحركات انتخاباتي احمدينژاد، از شيوه عجيب او در ارايه تصويري از اشتياق مردم به كانديداتوري احمدينژاد پرده برداشت. شيوهاي كه بر پايه آن، در اين روزهاي سخت كرونازده كه امكان حضور در جمع مردم را -البته تاحدودي- از كانديداهاي انتخاباتي گرفته، پايگاه تلگرامي دولت بهار منتسب به جريان بهار و نزديكان احمدينژاد، با انتشار ويديوهايي از صحبتهاي مردمي كه خود را از هواخواهان و حاميان انتخاباتي احمدينژاد نشان ميدادند، از فشار افكار عمومي براي كانديداتوري مجدد احمدينژاد گزارش ميداد. احمدينژاد البته در ادامه نشان داد چندان هم اسير شرايط كرونازده نخواهد شد و هنوز هم حاضر است براي كسب آراي انتخاباتي به دل جماعت و «خيل مشتاقان» بزند. اما آن شيوه تبليغاتي حالا ازسوي برخي ديگر از اصولگرايان متقاضي كانديداتوري در انتخابات مورداستفاده قرار گرفته و در آخرين نمونه، حاميان سعيد جليلي نيز با راهاندازي درگاهها و كانالهايي در تلگرام و ديگر شبكههاي اجتماعي، از بالا گرفتن درخواستها براي كانديداتوري جليلي گزارش ميدهند، آنهم در حالي كه طي هفتههاي گذشته با قوت گرفتن احتمال غيبت سيدابراهيم رييسي در انتخابات پيشرو، رقابت درونگفتماني اصولگرايان دوچندان شده و بهخصوص پايداريها كه تا پيش از اين ناچار بودند همراه با بدنه جريان اصولگرايي پشت رييسي بايستند، حالا با خيالي آسودهتر از كانديداتوري «كانديداي اصلح» خود ميگويند و درحالي كه خود را «حاميان سعيد جليلي در سراسر كشور» معرفي ميكنند، او را مصداق رياست بر «دولت جوان حزبالهي» ميخوانند.
پيامكي براي رييسي
بماند كه هنوز هم نميتوان با قطعيت از غيبت رييسي در انتخابات پيشرو سخن گفت؛ چه آنكه همين ديروز خبرآنلاين از كمپين پيامكي براي دعوت از رييسي خبر داد و نوشت كه «برخي كاربران از دريافت پيامكي خبر دادهاند كه از آنها خواسته شده در كمپين دعوت از سيدابراهيم رييسي براي حضور در انتخابات رياستجمهوري شركت كنند.» پيامكي كه در متن آن آمده است: «سلام! براي دعوت از حجتالاسلام والمسلمين، دكتر سيدابراهيم رييسي جهت حضور در انتخابات رياستجمهوري سال ۱۴۰۰ عدد ۱۴۰۰ را به شماره ۱۰۰۰۶۰۰۳۰ پيامك بفرماييد. از اهميتي كه براي سرنوشت كشور قائل شديد ممنون هستم.»
پوششي احمدينژاد نيستم!
به هر تفسير اما اگر سعيد جليلي، دبير شوراي عالي امنيت ملي در زمان رياستجمهوري احمدينژاد را حالا با فاصله گرفتن پايداريها و ديگر ياران سفت و سخت رييس دولت نهم و دهم از او، دشوار بتوان از جمله نزديكان رييس دولت نهم و دهم دستهبندي كرد، اوضاع براي رستم قاسمي تاحدودي متفاوت است. چه آنكه او وقتي همزمان با فعاليت دولت دهم به كابينه احمدينژاد پيوست و اداره وزارتخانه كليدي نفت را برعهده گرفت كه مخالفخواني ياران احمدينژاد و انتقادهاي درونگفتماني از او آغاز شده بود. با اين همه، رستم قاسمي ديروز درباره احتمال كانديداتوري احمدينژاد اظهارنظر كرده و در جمع خبرنگاران استان مركزي گفته است: «حضور آقاي احمدينژاد در انتخابات پيشرو به خود ايشان ارتباط دارد و من اگر تصميم براي حضور داشته باشم، تفكر خود را دارم و براي پوشش فردي نخواهم آمد.»
اينهماني «محمد 1400» و «احمدينژاد 84»
جالب آنكه طي مدت گذشته آنطور كه برخي منابع خبري گزارش دادهاند همكاريهاي انتخاباتي رستم قاسمي نه با احمدينژاد و برخي ديگراز ياران رييسجمهوري مهرورز، بلكه با سعيد محمد است و جالبتر آنكه آنها هردو ازجمله اصولگراياني هستند كه با پيشينه نظاميگري، قدم به عرصه انتخابات گذاشتهاند. البته تفاوتهايي نيز ميان مشي انتخاباتي رستم قاسمي و سعيد محمد ديده ميشود كه شايد جديترين اين تفاوتها آن باشد كه محمد بهمراتب صريحتر از قاسمي از كانديداتوري خود سخن گفته است.
با اين همه نكته جالبتوجه ديگر در اين خصوص آن است كه برخي ناظران از اين گفته و ميگويند كه سعيد محمد ميتواند نسخهاي بهروز از «احمدينژاد 84» باشد؛ يعني همان نسخهاي كه اصولگرايان را به سوي پيروزي در انتخابات رياستجمهوري راهنمايي خواهد كرد.
يارانه دلاري جاي ريالي با «احمدينژاد 1400»!
آنچه اما شايد از تمامي آنچه تا اينجاي كار گفتيم، به قول معروف و آنطور كه در ادبيات سياسي ما مصطلح شده، «احمدينژادي»تر است، اظهارات شخص محمود احمدينژاد است. مردي كه زماني با شعار يارانه نقدي و كمكهاي معيشتي وارد كارزار انتخابات رياستجمهوري شد و حالا در آستانه انتخاباتي ديگر، باز از اين دست شعارها غافل نشده؛ البته او در عين حال شعارهاي بهاصطلاح عاميانهاش را بهروز كرده و آنها را به نسخه «احمدينژاد 1400» ارتقا داده است. او كه اخيرا مدعي شده «اگر هدفمندي يارانهها صددرصد اجرا ميشد با قيمتهاي امروز ۲.۵ ميليون تومان در ماه به هر ايراني ميرسيد»، با اشاره به ارزش يارانه نقدي ۴۵ هزار توماني در زمان رياستجمهوري خود گفته است كه بر اين مبنا بايد امروز ۴۰ دلار يارانه پرداخت ميشد. اينكه يارانه 40 دلاري در عمل به شعار انتخاباتي او تبديل خواهد شد يا ديگر اصولگرايان با گرتهبرداري از الگوهاي تبليغاتي او، وارد گود رقابت ميشوند اما پرسشي است كه پاسخ آن را احتمالا نه شخص احمدينژاد ميداند، نه ديگر كانديداهاي احتمالي محافظهكار. چه آنكه پاسخ به اين پرسش در گرو نظر 6 فقيه و 6 حقوقدان شوراي نگهبان است و اينكه نظارت استصوابي چه كساني را مجاز به حضور در صحنه انتخابات ميداند.