گروه اجتماعي
وقتي بزرگراه طبقاتي صدر را طراحي و اجرا كردند از هيچ يك از مردم تهران نظري نخواستند كه اساسا شما چنين مطالبهاي براي محل زندگيتان داريد؟ منتقدان چنين پرسشي ميگويند مگر مردم متخصص شهرسازي و مديريت شهري هستند كه بگويند چه پروژهاي براي شهر خوب است و چه پروژهاي بد. اما نكته اينجاست كه وقتي بزرگراه طبقاتي صدر به مردم تهران تحميل شد حتي نظر كارشناسان حوزه حمل و نقل و شهرسازي را هم نشنيدند. پرسش اين است كه آيا مديريت شهري همواره قرار است آرزوها و ايدههاي خود را به مردم تحميل كند؟ زهرا نژادبهرام عضو شوراي شهر تهران در پاسخ به اين پرسش استقرار مفهوم مدرن «حكمروايي شهري» را چاره كار ميداند و ميگويد: الان هيچ سازوكاري براي ثبت اعتراض مردم در برابر اجراي پروژههاي شهري نيست ولي مردم نسبت به طرحهايي كه شوراي شهر ميخواهد به شهرداري بدهد، ميتوانند اظهارنظر كنند كما اينكه در مورد ساماندهي پيادهروها اعتراض مردم و نهادهاي مدني كارساز شد و شورا طرح خود را پس گرفت.
يكي از نقدهايي كه به مديريت شهري و سياستگذاران شهري مطرح است اينكه مردم متحمل طرحهاي توسعهاي در شهر هستند كه متقاضياش نبودهاند. تا كي قرار است مديران شهري خواستههاي خودشان را به جاي خواستههاي مردم در شهر عملياتي كنند.
موضوع حكمروايي شهري موضوع جديد و مورد توجه انديشمندان در كشور ماست، اما اين مفهوم بيش از آنكه يك مفهوم نظري باشد يك مقوله عملي است. اين نظريه ريشه در جامعه دارد و پناه بردن به چنين نظريه و اصطلاحات علمي به دليل اهميت طرح اين مبحث در جامعه است و در حال حاضر شهرهاي بزرگ ما به خصوص تهران به توسل به چنين نظريهاي نياز دارند. ضرورت توجه به مفهوم حكمروايي شهري را دو دليل عمده ميبينم. اول اينكه ديگر مردم حاكميت بالا به پايين را در شهر نميپذيرند. رويكرد مردم بر اين است كه براي حل مساله شهر خود به ميدان بيايند زيرا مردم احساس ميكنند مسائلي كه تاكنون به مديران واگذار كردهاند يا حل نشده يا ناقص حل شده است. مردم ميخواهند خود به ميدان بيايند، مشاركت كنند و مسائلشان را حل كنند. اين را از كجا فهميديم؟ از آنجا كه مردم مرتب اعتراض ميكنند. نظرسنجي ميكنيم و آنها در اين نظرسنجيها مدام اظهار نارضايتي ميكنند. همين كه اعتراض ميكنند يعني موضوع براي آنها مهم است.
اين نظرسنجي در حوزه كارهاي شهرداري است؟ يعني به سفارش شهرداري انجام ميشود؟
بله، شهرداري به طور مرتب نظرسنجي ميكند. اظهارنظرهاي مردم هم در بسياري از مقولات شهري نشان ميدهد كه مساله براي آنها مهم است اما از آن راضي نيستند و از شيوه حل مسائل رضايت ندارند. از اين طرف اما مديريت شهري فكر ميكند كارهاي خوبي را براي شهر انجام ميدهد. از همكاران شهرداري سوال كنيد، ميگويند كه ما ۲۴ ساعت كار ميكنيم، انصافا هم درست ميگويند و دارند كار ميكنند. از آن سو وقتي از مردم ميپرسيم، مردم ميگويند اينها كه براي ما كاري نميكنند، اينها كه كاري را درست انجام نميدهند و مردم هيچوقت راضي نيستند. از آن سو كار پرانرژي انجام ميشود و از آن سوي ديگر رضايتي حاصل نميشود. اين نشان ميدهد كه مردم ديگر نميتوانند با چنين مديريتي كنار بيايند چون احساس ميكنند كه يك خلأ وجود دارد و اين خلأ مانع ميشود كه حتي مردم رضايت نسبي را به دست بياورند. چرا؟ چون خود مردم سهمي در برنامهريزي و سهمي در مديريت شهري ندارند، نه تصميمساز هستند و نه تصميمگير. نكته دوم هم همين جاست. مردم نه تنها تصميمگير و تصميمساز نيستند بلكه با نگاه شكاكانهاي با تصميمات مديريت شهري روبهرو ميشوند، چون اطلاعات كافي در اختيار آنها قرار داده نميشود و احساس ميكنند كه هميشه چيزي پشت پرده است. براي مثال اگر سالانه ۵۰۰ هزار تومان حق نوسازي از آنها بخواهيم، ميگويند كه چرا بايد چنين پولي بدهند و از كجا معلوم كه اين پول خرج كارمندان شهرداري يا براي فلان مدير حقالزحمه نميشود؟ نوعي شك و بياعتمادي در ميان مردم وجود دارد كه اين پولها خرج شهر نميشود. پس دو فاكتور مشخص داريم كه ما را به سمت اين نظريه هدايت ميكند. يك اينكه مردم ميخواهند سهمي در تصميمسازي و تصميمگيري داشته باشند و دوم اينكه مردم نسبت به اقداماتي كه از سوي مديريت شهري يا شهرداري صورت ميگيرد با ديده شك و ترديد نگاه ميكنند. در چنين فضاي مهآلودي برنامهريزي و تصميمگيري و اقدام با چالش جدي روبهرو ميشود و بايد رويكرد ديگري جستوجو كرد. اين رويكرد، حكمروايي شهري است. در حكمروايي شهري چند شاخص هستند كه كمك ميكنند تا دغدغه و نگراني شهروندان تا حدي رفع شود. اعتماد، شفافيت، پاسخگويي، مشاركت، ارتقا و بهبود شرايط در ميان اين شاخصها قرار ميگيرد. البته براي حكمروايي شهري شاخصهاي مختلفي از سوي نظريهپردازان مختلف طرح ميشود اما اين چند شاخصي كه نام بردم ميان پايگاههاي مختلف نظري مشترك هستند. از سوي ديگر اين شاخصها عجيب و غريب هم نيستند. طبيعي است كه بايد شفافيت داشته باشيم، طبيعي است كه بايد پاسخگو باشيم، طبيعي است كه بايد مشاركت شهروندان جلب شود. مگر ميشود شهر ۱۰ ميليون نفري را با ۶۰ هزار پرسنل مديريت شهري مديريت كرد؟ بدون مشاركت مردم اين امر امكانپذير نيست. مفهوم ديگر عدالت است. طبيعي و مشخص است كه نميتوان امكانات و برنامههاي شهري را بدون داشتن رويكرد عادلانه در شهر توزيع كرد. بايد فرآيند پاسخگويي، مشاركت و شفافيت را در مسير عدالت پيش برد تا احساس عدالت حاصل شود و همه احساس كنند كه يك جايي در شهر سهم دارند. اما نمونه عيني اين رويكرد كجاست؟ ما در شوراي پنجم سايتي را به نام شفافيت راه انداختيم و تمام مصوبات و لوايح را در آن سايت قرار ميدهيم تا به نظر مردم برسد و مردم هم ميتوانند نسبت به آنها اظهارنظر كنند. در اين سايت حقوق من مدير، تعداد سفرهاي خارجي و تمام جزييات هم نوشته شده است. با اين شفافيت ديگر كسي نميتواند بگويد كه فلان مدير پول من شهروند را ميگيرد و ميرود سفر خارج.
زماني در تهران بزرگراه طبقاتي صدر ميساختند، آيا در آن زمان نسبت به ساخت يا عدم ساخت اين سازه شهري از مردم نظرسنجي ميشد؟
خير.
همين حالا اگر قرار باشد چنين پروژهاي در تهران اجرا شود، مردم چگونه و در كجا ميتوانند اعتراض خود را نشان دهند؟
اين مساله نكته مهمي است و فعلا راهي براي آن وجود ندارد. البته فعلا اين راه براي لوايح و طرحهاي شوراي شهر موجود است و اتفاقا يك نمونهاي هم از اعتراض مردمي داشتيم كه به نتيجه هم رسيد. طرحي به نام ساماندهي پيادهروهاي پايتخت به دست ما رسيده بود كه در سامانه ثبت شد و بيش از ۷۰ نفر از طريق همين سامانه نسبت به طرح اعتراض كردند و همين باعث شد تا با كليات طرح در صحن مخالفت شود. اين مخالفت علاوه بر مخالفتهايي بود كه از طريق جامعه مدني و گروههاي كارشناسي به گوش ما ميرسيد. خلاصه اينكه طرح به كميسيون برگشت داده و اصلا طرح نشد. اثر دارد؟ بله در طرحها و لوايحي كه در شورا به دست ما ميرسد، موثر است.
يعني در سيستمي كه توسط شوراي پنجم شكل گرفته است، ميتوان ابراز مخالفت يا نظر كرد اما نسبت به پروژههاي كلانشهري هنوز اين ظرفيت وجود ندارد؟
در قسمت پروژهها هم بايد كار كنيم و اطلاعات پروژههاي بزرگ را به گوش مردم برسانيم. مثلا ما اين كار را در ارتباط با نقشه جامع مناسبسازي شهر تهران انجام داديم. اين نقشه را در سايت معاونت شهرسازي گذاشتيم و گفتيم اگر نظري هست به گوش ما برساند. حدود ۴۰۰ نظر براي آن ثبت شده بود كه مشاور طرح از آنها استفاده كرد. هر پروژه جديدي كه در شهر طرح ميشود بايد در فضايي قرار بگيرد كه براي مردم قابل دسترس باشد و مردم بتوانند نسبت به آن اظهارنظر كنند.
در عين حال ممكن است اين نقد به اين ديدگاه و اين پرسش وارد باشد كه مردم كارشناس شهري نيستند كه بگويند چه سازهاي براي شهر خوب است و چه سازهاي بد.
اتفاقا ميفهمند كه منافع آنها براي منطقه چيست. زماني كه در دفتر خدمات بافت و نوسازي كار ميكردم، قرار بود بنبستي را به نام شكوفه نوسازي و بهسازي كنيم. به بچهها گفتم كه نظرات مردم را بگيرند و نظرات را در طراحي دخالت بدهند. شهرداري به طرح اعتراض كرد اما من باز هم از بچهها خواستم تا اين اعتراض را قبول نكنند و اصلاحيهها را با مردم بررسي كنند. مردم از تغييرات مطلع شدند و آن را با تغييرات جزيي قبول كردند و طرح تصويب شد.
در توضيحاتي كه ابتدا داديد به مفهوم اعتماد در مديريت شهري اشاره كرديد. اعتماد چگونه شكل ميگيرد؟
اعتماد آنجايي شكل ميگيرد كه در آن دسترسي به اطلاعات كامل است و اگر خواستهاي هم عملي نيست، توضيحاتي در قبال آن طرح ميشود. اعتماد جايي شكل ميگيرد كه مردم احساس كنند شنيده شدهاند. كمپين آرزوهاي ما اين كار را انجام ميدهد. در اين كمپين هزار آرزو ثبت ميشود اما توضيح هم داده ميشود كه كدام يك از اين آرزوها در حوزه مديريت شهري هستند يا اگر نيستند با چه مسالهاي مغايرت دارند. كمپين صداي مردم را ميشنود و به آنها احساس شنيده شدن ميدهد. حس اعتماد به آرامي شكل ميگيرد مانند دانهاي كه درون خاك كاشته ميشود، مدتي زير خاك ميماند، محيط پيراموني خود را ارزيابي ميكند و بعد به آرامي جوانه ميزند، گام به گام جوانه ميزند و بعد در مسير طبيعي خود شكل ميگيرد. من ميگويم كه اين اعتماد وجود دارد اما لكهدار و خراشيده شده است. مثلا خبر ميآيد كه 3 هزار ميليارد تومان در فلان بخش شهرداري ناپديد شده يا فلان اتفاق سر فلان پول شهرداري رخ داده است. اين اتفاقها بدون پاسخ درخور فضاي اعتماد به مديريت شهري را دچار چالش ميكند.
همانطور كه اشاره كرديد سازوكاري براي شورا در جهت جلب اعتماد عمومي تشكيل شده. براي شكل دادن اين سازوكار در مديريت شهري بايد چه گامي برداشت؟
مديريت شهري هم در همين عرصه حاضر است. كمپين آرزوها را مديريت شهري برگزار كرده يا نظرسنجيهاي مداوم را مديريت شهري انجام ميدهد. برنامهاي به نام سلام شهردار پخش ميشود كه در آن مردم ميآيند و از مشكلاتشان در منطقه ميگويند و شهردار هم پاسخ آنها را ميدهد. شهردار تهران به صورت مداوم با گروههاي جمعيتي مدني يا متخصصان در ارتباط است همين چند روز پيش شهردار با گروهي از معلولان جلسه داشت. برند شهردار تهران مناسبسازي است. البته كه به دوچرخهسواري هم شناخته ميشوند اما آن اقدامي فردي است و برند ايشان همان تلاش براي مناسبسازي تهران براي تمام گروههاي اجتماعي است. شهردار تهران اين مناسبسازي را آغاز كرده اما براي رسيدن به آن بايد گامهاي بسيار بلندي بردارد. ابتدا هم بايد سازوكاري را شكل بدهد كه از طريق آن بتواند پروژههاي شهري را در يك وبسايت به رويت تمام مردم برساند كه هم مردم و هم كارشناسان بتوانند نسبت به آن نظر بدهند. هنوز اين اقدام انجام نشده اما بالاخره بايد روزي در اين شهر مشخص شود كه مجري فلان پروژه چه كسي است، چه برنامه زماني دارد، چه هزينهاي دارد، چه كسي آن را طراحي كرده و ساير مسائلي از اين دست. در اين مسير شهرداري تهران هنوز به پايه هم نرسيده است.