طرح موسوم به تنفس تيشه به ريشه جنگلهاي كشور ميزند
درجستوجوي حراست واقعي از درختان
مظفر شيرواني
طرح موسوم به تنفس جنگل به منظور جلوگيري از تخريب بيشتر جنگلها در سال 1395در قانون برنامه ششم توسعه به تصويب رسيده. در قانون فوق آمده است: «سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور» به عنوان متولي منابع طبيعي موظف به تهيه و اجراي طرح جايگزين براي احياي اين جنگلهاست اما اين سازمان پس از گذشت چهار سال از اجراي برنامه ششم برنامهاي ارايه نكرده است.
جنگلها شريان حياتي جامعه در موارد مربوط به آب، هوا، خاك و صدا هستند و بايد جايگاه خود را در دولت و جامعه پيدا كنند و مورد توجه عموم قرار گيرند. مادام كه اين امر مسلم و اجرايي نشود كشور همچنان با مشكلاتي مانند وقوع سيلابها، فرسايش خاك، گسترش ريزگردها، گرم شدن تدريجي هوا و خشكساليهاي متعدد دست به گريبان خواهد بود. بنابراين تنها راه پيشگيري از وقوع اين اتفاقات نامساعد و سهمگين احيا و توسعه مجدد اين منابع جنگلي است.
آثار پارادوكسي تغييرات اقليمي توام با افزايش انيدريد كربنيك هوا موجب فعاليت بيشتر فتوسنتز گياهان و افزايش رشد سالانه جنگلها و از طرف ديگر گرم شدن تدريجي هوا و خشكساليهاي طولانيمدت باعث كمشدن قدرت مقاومت درختان در مقابل طغيان آفات، امراض و خشك شدن آنها ميشود.
از آنجايي كه جنگلها مهمترين عامل بيولوژيكي در امر جذب انيدريد كربنيك و تقليل درجه حرارت هوا را دارند، توجه به امر توسعه، احيا و پايداري آنها در صدر مسائل و مشكلات محيط زيستي جهان قرار گرفته است.
در رابطه با چگونگي برخورد با اين منابع در جهان دو نوع نگرش به وجود آمد. بخشي از فعالان محيطزيست (Naturschutz) بر اين عقيدهاند كه اين منابع جنگلي بايد به حال خود رها شوند تا خود به خود و به تدريج به جنگلهاي طبيعي پايدار مبدل شوند يا اينكه با روشي نو زمينههاي متعدد پايداري آنها فراهم شود. نگرشي ديگر از اين رهنمود بهره ميگيرد كه دخالت صحيح و علمي جنگلشناسي تنها راه حفاظت آنها در مقابل تغييرات اقليمي است. اين گروه بر اين عقيدهاند كه جنگلها به عنوان منابع توليدي بايد بهطور صحيح گسترده و بهطور مستمر مورد بهرهبرداري قرار گيرند. امر پايداري اين منابع مستلزم دخالتهاي احيايي و پرورشي است. تنها دخالتهاي احيايي هستند كه با به اجرا در آمدن آنها ميتوان تمام جنگلها اعم از تخريب شده يا تخريب نشده را به تدريج به جنگلهاي استوار و دايمي مبدل كرد.
مباحث فعالان محيطزيستي (WWF World wide Fund) در كشورهاي توسعهيافته يا در كشورهاي توسعهنيافته دوگانه است. در كشورهاي توسعه يافته عقلانيت به منظور حل مسائل نقش اساسي را ايفا ميكند. اعتراضات سازمانهاي مردمنهاد (NGO) زيستمحيطي در اين كشورها مبني بر پيدا كردن راهحلهاي مناسب در جهت پايداري بيشتر منابع است. اعضاي اين جنبشها طي سمينارهاي متعدد و مشترك با جنگلبانان و صاحبان صنايع جهت نيل به بهرهبرداري صحيح از منابع طبيعي تلاش ميكنند. در اكثر كشورهاي صنعتي گرچه سطح وسيعي از جنگلهاي طبيعي به جنگلهاي اقتصادي سوزني برگان تغيير داده شده و عرصههاي زيادي از اين منابع نيز به زمينهاي كشاورزي تبديل شدهاند، اما نتيجه اين تغيير كاربري، دستكم به توسعه اقتصادي جنگلها و كشاورزي منجر شده است. اما در كشورهاي در حال توسعه جنگلها تخريب و عرصههاي آنها به زمينهاي كشاورزي فقير مبدل ميشوند كه پس از مدت زمان كوتاهي به علت اقتصادي نبودن به حال خودشان رها شده و زمينه مناسبي را براي فرسايش خاك فراهم ميكنند.
نمونه بارز اين نوع عملكردها را ميتوان در عرصه جنگلهاي زاگرس، ارسباران، ايراني توراني و حتي اخيرا نيز پس از تصويب طرح تنفس در جنگلهاي هيركاني هم به وضوح مشاهده كرد. منابع جنگلي گرچه رسما دولتياند اما عملا به عناوين متفاوت مورد استفاده روستاييان، دامداران و جنگلنشينان قرار ميگيرند. تجارب گذشته دلالت بر اين واقعيت تلخ و ناگوار دارد كه استفاده تدريجي و سنتي از اين منابع جنگلي فقير و تخريب شده هر چه بيشتر مقدمات نابودي آنها را فراهم ميكند.
در اين كشورها طغيان آب رودخانهها، جاري شدن سيلاب و از دست رفتن خاكهاي زراعي از يك سو و خشكساليهاي ناشي از تخريب جنگلها از سوي ديگر امري كاملا عادي است و مهاجرت خانوادهها از مناطق محروم و هجوم آنها به حاشيه شهرهاي بزرگ سالانه در جريان است. اين اتفاقات منحصر به كشور ايران نيستند، بلكه سرنوشت ناخواسته همه مردم جوامع در حال توسعه و فقير است كه به اهميت جنگلها وقعي نميگذارند و با كمتوجهي به اهميت اين منابع و تخريب تدريجي آنها مقدمات مهاجرت خود را نيز رقم ميزنند. در اين كشورها بيشترين فعالان محيطزيست نيز به علت نداشتن شناخت دقيق از توسعه گسترده علم جنگلشناسي و نداشتن درك صحيح از اهميت دخالتهاي احيايي و پرورشي، اصرار و پا فشاري بر نداشتن هرگونه دخالتي در جنگلها و رها كردن آنها به حال خود دارند.
اين افراد راهحل و برنامه مشخصي را براي برونرفت از وضعيت اسفناك كنوني ارايه نميكنند، بلكه بدون داشتن طرحي مشخص تنها دايم بر طبل توخالي كمكهاي دولتي ميكوبند. در اكثر كشورهاي در حال توسعه حد فاصلي بين خوب و بد وجود ندارد. اينكه جنگلهاي تخريب شده بايد احيا شوند مورد توجه واقع نميشود اما رها كردن آنها به حال خود آن هم تحت تصويب قانون موسوم به تنفس در صدر امور قرار ميگيرد، قانوني كه تاكنون نه تنها مانع از روند تخريب جنگلها نشده بلكه عملا تيشه به ريشه اين جنگلها زده است. بهطور كلي هيچ كشور توسعهيافتهاي جنگل تخريب شده و مخروبه را با وجود عوامل تخريبكنندهاي چون وجود دام در جنگل و قاچاق بيرويه چوب كه پيامد بيكاري توام با فقر است بدون داشتن طرحي منسجم به حال خود رها نميكند.
از اينرو راه دستيابي به مديريت پايدار جنگل تهيه و اجراي طرحهاي جنگلداري است. دخالت در جنگل به منظور عمليات احيايي، پرورشي هميشه توام با برداشت چوب از جنگل است كه از نظر قانون تنفس ممنوع اعلام شده است. بنا بر مفاد اين قانون تمام طرحهاي جنگلداري كه موظف به احيا و بهرهبرداري صحيح از جنگلها بودند، متوقف و جنگلها به حال خودشان رها شدند. سازمان جنگلها و مراتع هم موظف شد طي مدت سه سال طرح جايگزين به منظور چگونگي دخالت در اين منابع براي احيا و بهرهبرداري مستمر از آنها را تهيه و به تصويب برساند. اين طرح هنوز تهيه نشده و با توجه به تجارب حاصله در سالهاي اخير هم بعيد به نظر ميرسد در پنج سال آينده نيز تهيه و به اجرا گذاشته شود. رها كردن جنگل به حال خود به معني از دست دادن رشد ساليانه درختان، درهم ريختگي، از ميان رفتن زادآوري طبيعي و فراهم شدن زمينههاي متعدد براي سير قهقرايي بيشتر است.
جنگلها منابع توليدي هستند و چنانچه به درستي در آنها دخالتهاي جنگلشناسي به شيوه اقتصادي همگام با طبيعت صورت گيرد هرگز حجم و سطح آنها كم نخواهد شد، همچنين اين دخالتها علاوه بر بالا بردن توان اكوسيستمي جنگل، رويش كمي و كيفي سالانه آنها را نيز به تدريج افزايش ميدهد، نياز صنايع چوبي كشور را از ميان ميبرد و مانع از خروج ارز از كشور ميشود. بهرهبرداري صحيح از جنگلها در كشورهاي پيشرفته جهان امري كاملا عادي است و كشور ايران نيز جدا از اين مقوله نيست. اگر هدف از داشتن اين منابع جنگلي منحصربهفرد، پايداري آنهاست بايد بدون اما و اگر و بدون وقفه قانون تنفس جنگل را كه به هيچوجه پايه و اساس علمي ندارد با توجه به نظر اكثريت صاحبنظران جنگل تغيير اساسي داد. اكثر منابع جنگلي كشور داراي توان اكوسيستمي و پتانسيلهاي توليدي ارزنده هستند كه ميتوانند با به كارگيري دانش گسترده جنگلشناسي به منابع اقتصادي دايمي به جاي منابع مصرفي مبدل شوند. از اينرو رها كردن آنها به حال خود مصيبتهاي عظيمي را به همراه خواهد آورد كه به هيچوجه قابل جبران نخواهند بود .
مشاور بينالمللي جنگل و محيط زيست