ادامه از صفحه اول
اقتصاد ايران، گودالي به نام ركود تورمي
اثر بودجه نفتي بر تورم غيرنفتي - سياستهاي تنظيم بودجه سالانه كشور، همواره به سمت تعريف و بسط دادن جايگاه درآمدهاي نفتي در جيب مالي دولت بوده است در حالي كه اثرات مخرب وجود چنين تصميماتي بر كسي پوشيده نيست. حال با توجه به اينكه نقطه ثقل درآمدي اقتصاد كشور بر مبناي نفت پايهريزي ميشود، واضح است كه هر گونه تغييري در روند قيمتي آن با در نظر گرفتن جايگاه ژئوپليتيك اين كموديتي، منجر به تحت تاثير قرار گرفتن بازارهاي موازي و تغييرات سطوح قيمتي در آن بازارها ميشود؛ چنانكه كاهش ميزان اين درآمدها ميتواند منجر به كاهش قدرت توليد و كند شدن روند پيشبرد پروژههاي كلان در سطح كشور شود. از سوي ديگر، در صورت وجود اخلال در روند مبادلات منابع مالي حاصل از فروش نفت، زنجيره انتقال كالاها و دريافت خدمات بينالمللي نيز با مشكل مواجه و منجر به ايجاد كمبودهايي در كشور شده كه همين امر موجبات بروز تورم را در سطوح قيمتي متفاوت فراهم ميآورد.
فرصت تغيير- با توجه به مواردي كه در بالا اشاره شد، ميتوان انتظار داشت كه اقتصاد ايران آمادگي لازم جهت ورود به سال 1400 را نداشته و همين امر ميتواند زمينه را براي وارد آمدن آسيب جدي به بدنه بيمار اقتصاد ايران فراهم كند. راهكارهاي پيشنهادي در زمينه حل مسائل مطرح شده را ميتوان در قالب دو جايگزين بررسي كرد. از جمله جايگزينهاي مالي ميتوان به اوراق قرضهنوين اشاره كرد كه امكان انتشار با سررسيدهاي يك تا سهساله دارند؛ ارزش اين اوراق ثابت بوده و ميتواند همجهت با تورم سالانه و تعديل قيمت با اعمال پاداش ۲ تا ۳ درصد در نظر گرفته شوند. با ارتقا و توسعه جايگزينهاي فني و تكنولوژي نيز ميتوان انتظار داشت پتانسيلها و زيرساختهاي طبيعي، معدني و دانش فني موجود در كشور براي تقويت صادرات غيرنفتي از جمله صدور توليدات كشاورزي، خدمات فني- مهندسي با تاكيد بر تقويت زيرساختهاي توسعهمحور، به كار گرفته شود. از سوي ديگر، با تكيه بر پتانسيل آبو هوايي مناطق مختلف كشور ميتوان در زمينه صادرات انرژيهاي تجديدپذير گامهاي موثري برداشت. اميد است با در نظر داشتن پتانسيلهاي موجود و راهكارهاي قابل اجرا گامهاي موفقيتآميزي در سال جديد برداشته شود.
معما ي چين!
نه تنها چين كه روسيه و هند و اروپا هم بايد هدف تعامل اقتصادي قرار گيرند و هر امتياز كوچك يا بزرگي كه امكان دارد از آنها ستانده شود. اين مهم قابل دسترسي است و خود چين ميتواند الگويي براي همين معنا باشد. اين كشور با واقعگرايي كه با هزينهاي بسيار در طول تاريخ پس از انقلاب خويش به دست آورد همزمان با رقيبان مختلف و متضاد به تعامل پرداخت و منفعتهاي شگفتانگيزي به دست آورد. چين تا كمتر از 3 دهه پيش امريكا را امپرياليستي جهانخوار خطاب ميكرد و همين حالا هم در رقابت، او را به هم آوردي دعوت ميكند ولي 2500 ميليارد دلار در امريكا سرمايهگذاري كرده است چنانچه واشنگتن شانه زدن ابر قدرتي بر شانههاي خود را حس ميكند ولي كار چنداني از دستش بر نميآيد. وارثان انقلاب مائو همين معامله را با اروپا ميكنند و در مقابل از كوچكترين كشورهاي امريكاي لاتين و آفريقا هم براي سرمايهگذاري و كسب امتيازات اقتصادي درنميگذرند. البته تعامل با جهان شجاعت طلب ميكند؛ شجاعتي كه از واقعگرايي و رضايت عمومي و استحكام داخلي نشأت ميگيرد. ديپلماتهاي ما هنگامي ميتوانند پشت ميزهاي مذاكره و تفاهم و قرارداد بنشينند و در بده و بستانهاي معمول و معقول ذرهاي از منافع ملي كوتاه نيايند كه حمايت و نظارت همهجانبه مردم را پشتسر خود حس كنند و از موضع قدرت چانه بزنند. اگر كشوري به هر دليل در موضع ضعف قرار داشته باشد بايد از هر قراردادي بترسد و اگر امروز برخي ابراز نگراني ميكنند و تجربههاي تاريخي يادآورشان ميشود از همين ناحيه سرچشمه ميگيرد. قطعا چين در هر قراردادي منافع خود را دنبال ميكند و كاملا متوجه وضعيت تحريمي ما هست، نياز ما به سرمايهگذاري خارجي را خوب ميداند و براساس چگونگي برگزاري هر انتخابات در ايران در رقم قراردادها به چانهزني ميپردازد. اگر آقاي روحاني با 24 ميليون راي موفق ميشد برجام را به سرانجام برساند و مستظهر به حمايت كامل همه جناحهاي داخلي در مراودات خارجي بود، ميشد از هر قراردادي استقبال كنيم و مطمئن ميبوديم كه هيچ مذاكرهكننده خارجي جرات طلب امتياز خارج از عرفي را نميتوانست بكند. بايد توجه داشته باشيم كه چين در شرايط نرمال و حتي آرماني بهسر ميبرد، افزون بر پيشرفتهاي خارقالعاده در اقتصاد، ترامپ و كرونا ناخواسته به كمكش شتافتند و در فاصله او با رقيبان اثر قابل ملاحظه گذاشتند. ترامپ بدون برنامه و در اوج شلختگي به مصاف اقتصادي با چين رفت و پكن او را چون فرصت طلايي دريافت كرد! رهبران كمونيست پرجمعيتترين كشور جهان خيلي زود خطر كرونا را لمس كردند و لحظهاي را از دست ندادند و همه ظرفيتهاي مديريتي و اقتدار داخلي خود را در مهار كردنش بهكار بستند و شايد خوب ميدانستند كه كرونا تهديدي براي جهان بينظم خواهد بود و فرصتي براي منظمها و مديريتهاي قاطع و همهجانبه. چين سابقه استعمار مشابه اروپا و امريكا ندارد و تاكنون ارادهاي در جهت سلطهگري از خود نشان نداده است ولي اين كشور به سختي از استراتژي انزواي گذشته خود خارج شد و هنوز هم عادت مألوف پيشين كه حركت با چراغهاي خاموش است را كاملا كنار نگذاشته است. اگر اين كشور با جمعيت عظيم و قدرت نظامي و اتمي و سپاهيان ميليوني خود مطابق انواع پيشبينيها در آينده نزديك به قدرت اقتصادي اول جهان مبدل شود آيا محذورات اخلاقي او را از سلطهگري بازخواهد داشت؟ آيا چنين قدرتي كشورهاي سركش از نظر خود را با تحريم اقتصادي تنبيه نخواهد كرد؟ رژه ارتش آزاديبخش خلق چين كه كمتر از دو سال پيش در روز ملي اين كشور برگزار شد عظيمترين رژه تاريخ اين كشور بود؛ رژهاي كه پشت هر دشمني را تا سالها خواهد لرزاند. شايد به همين دلايل رهبران جمهوري اسلامي با برنامه همكاريهاي جامع در واقع روي اسب برنده شرطبندي كردهاند. اكنون نوع رفتار اين ابرقدرت كه هنوز برخي از ظرفيتهاي خود را فعال نكرده است و از جهت جمعيت قابل مقايسه با ابرقدرتهاي پيشين و حال حاضر نيست محل تحليل استراتژيستهاي جهان است و خود به معمايي مهم و انتظار برانگيز مبدل شده است.