نگاهي گذرا بر سيماي زن در سينماي رخشان بنياعتماد
فيلمسازي متفاوت در حافظه سينماي ايران
ابوالفضل نجيب
فيلمسازان زن سينماي قبل از انقلاب كارنامه چندان قابل اعتنايي ندارند. در اين كارنامه تنها نام شهلا رياحي با فيلم بلند داستاني مرجان(1335) به چشم ميخورد. در مقايسه با سينماي پساانقلاب كه دستكم 7 كارگردان زن و در ميان آنها دو كارگردان صاحب سبك ميتوان اشاره كرد بر فاصلههاي كمي و كيفي قابل ملاحظهاي از حضور زنان فيلمساز در تاريخ سينماي ايران دلالت دارد. در اين ميان اما جايگاه رخشان بنياعتماد در سينماي بعد از انقلاب و چه بسا در تاريخ سينماي ايران متفاوت و برجسته است. او به واسطه ساخت مجموعه فيلمهايي درباره زنان و از قشرها و لايههاي مختلف جامعه به يك سينماگر صاحب اعتبار و سبك تبديل شده است.
نگاهي گذرا به سير زندگي و فعاليتهاي سينمايي بنياعتماد بهتر ميتوان دلايل اين برجستگي را بازخواني كرد.
بنياعتماد سال 1333 در تهران متولد شد. در خانواده متوسط كه به دليل علاقهمندي پدر به هنر باعث گرايش و رشد رخشان در حوزههاي هنري و تشويق او به ادبيات شد. او كه ابتدا قصد تحصيل در رشته معماري داشت، سر از منشي سر صحنه برنامههاي تلويزيوني درآورد سپس در رشته كارگرداني در دانشگاه هنرهاي دراماتيك مشغول به تحصيل شد. در ادامه دستيار كارگردان و پس از آن به كار تهيهكنندگي روي آورد. در سال 1356 به عنوان گزارشگر شروع به ساخت برنامههاي تلويزيوني و به تدريج به مستندسازي گرايش پيدا كرد. در خلال جنگ برنامه اقتصاد جنگ را كه به معضلات كشورهاي تكمحصولي ميپرداخت، تهيه و روانه آنتن كرد.
در سال 1371 او با ساخت فيلم مستند آخرين ملاقات درباره زندگي و آثار ايران دفتري بازيگر قديمي سينماي ايران، خود را در زمره مستندساز معرفي كرد.
با مروري بر سير فيلمسازي رخشان بنياعتماد درمييابيم كه رشد و نمو هنري او به موازات دگرگونيهاي بسيار با تحولات كمي و كيفي در سينماي ايران همراه است. بنياعتماد در نخستين فيلم داستاني خود «خارج از محدوده» همسري راتصوير ميكند كه تمامقد محدود و معطوف به خانه است و از اين طريق به نوعي بر مسووليت دشوار زنان در جامعه ايراني تاكيد ميكند. تصويري كه از زن در خارج از محدوده ارايه ميشود برخلاف كليشههاي قبل انقلاب، نگاهي مطالبهجويانه است.
در فيلم بعدي با عنوان «زرد قناري» مادر خانواده زني محكم، سنجيده و معقول و در مقايسه با مردان سادهلوح و كمحرف تصوير ميشود. اين نگاه متفاوت به زنان بعد از انقلاب ناشي از ذهنيت بنياعتماد به جامعهاي درحال پوست انداختن است. جامعهاي كه به تدريج زنان از محاط روابط سنتي خارج و به تعبيري به فعليتيافتگي در نظم و نظام جديد در خانواده رو به تغيير هستند.
«پول خارجي» سومين فيلم بنياعتماد سنجيدهتر و پختهتر از دو فيلم قبلي جامعه درحال جنگ را تصوير ميكند. در اين فيلم با درك مقتضيات و ضرورتهاي مالي با نيمنگاهي به گيشه خود را چند گام در جلب حمايت مخاطبان موفق نشان ميدهد. آنچه در اين 3 فيلم محسوس است، نگاه ظنزآلود بنياعتماد به تاروپود روابط و مناسبات اجتماعي و خانوادگي است.
«نرگس» حتي تا اين زمان جسورانهترين و ماندگارترين فيلم دركارنامه بنياعتماد محسوب ميشود. حضور زنهاي آسيبپذير جنسي در سينماي بعد از انقلاب شايد با فيلم نرگس نمود پيدا كرد. نرگس در زمان خود و تا امروز بر خلاف ظاهر خود فيلم لطيفي بود. خشونت و لطافت برآمده از دل فيلم انگار به نوعي الهامگرفته از اشعار فروغ باشد.
در« نرگس» با همين دستمايه همچنان زندگي مردم كوچه و بازار دركانون توجه فيلمساز است كه از چارچوب قراردادهاي معمول فراتر ميرود و در فضايي تيره و تلخ و نكبتزده براي اولين بار يك عشق سه ضلعي را بر پرده سينما جان ميدهد.
با «روسري آبي» مسير فيلمسازي او به سمت جلب جدي مخاطب بدنه سينما سوق پيدا ميكند.
در «روسري آبي» بنياعتماد همچنان دغدغه عشق و زندگي را در لابهلاي مناسبات سنتي برآمده از دل جامعه و همزمان خانوادهاي مرفه و شبه اشرافي دنبال ميكند.
رسول مرد سالخورده پس از فوت همسر به نوبر، زني از ميان كارگران مزرعه دل ميبندد. عشقي كه هم فينفسه تابو و ممنوعه است و هم در ميان خانواده خلاف عرف و شانيت.
فيلم هر چند به برخي مولفههاي آشناي سينماي قبل از انقلاب از جمله اختلافات طبقاتي نيمنگاهي دارد اما تفاوت عمده در نوعيت نگاه او به رابطه رسول و نوبر و فرجام اين رابطهاي است كه تلخ به پايان ميرسد.
رخشان بنياعتماد در «بانوي ارديبهشت» كه اولين تجربه فرمگرايانه محسوب ميشد، سويه متفاوتي از زن ايراني را به نمايش گذاشت.
هرچند «بانوي ارديبهشت» در مقايسه با سينماي داستانگو- اجتماعي و البته تلخ «نرگس» و «روسري آبي» قدمي به پيش محسوب نميشد اما با اين حال توانست با نگاهي جامعهشناسانه چالشهاي پيش روي يك زن تنها با داشتن يك فرزند براي انتخاب زندگي را تصوير كند. در بانوي ارديبهشت پسر نوجوان مانع زندگي دوباره فروغ زن ميانسال مطلقه، مستندساز و جذاب است. فيلم پاسخي بود به اين پرسش جامعهشناسانه «چه چيز از يك زن، مادري نمونه ميسازد.» در خلال فيلم اين تعارض فروغ را بر آن ميدارد كه از خود بپرسد، «چرا مادر بودن بايد انسان را از نعمت زندگي عادي محروم كند؟»
بنياعتماد در «زير پوست شهر» بار ديگر به دلمشغوليهاي اوليه يا همان طبقه فرودست جامعه بازگشت. فيلم روايتي است از سرگرداني يك جوان براي اداره زندگي مادر و خواهر كه ناچار به خلاف و پنهانكاري تن ميدهد. روايتي به ظاهر كليشهاي و تكراري در سينماي اجتماعي و سادهانگار قبل و سختگيرانه بعد از انقلاب. آنچه فيلم را در نوع خود متفاوت نشان داد، نگاه مستندگونه و تجربيات بنياعتماد از اينگونه سينما بود. «گيلانه» اولين تجربه سينماگران زن در ژانر جنگي محسوب ميشود كه همچنان دغدغههاي زنانه بنياعتماد در اين حوزه را دنبال ميكند. فيلمي گرم و صميمانه و واقعگرايانه كه ميتواند در زمره ماندگارهاي اين حوزه ثبت و ضبط شود. اعتياد و دختران خانه گريز كه ميتوان از پيامدهاي جامعه پساجنگ تعبير كرد همچنان در ادامه دغدغههاي بنياعتماد نشان از ذهنيت هميشه درگير او با جامعهاي دارد كه هيچگاه در دوران حرفهاي چشم روي آن نبست. همين خصيصه زنانگي و دنبال كردن دغدغههاي زنانه در جامعه ملتهبي كه مدام با چالشهاي تازه روبهرو است او را به عنوان فيلمساز مولف در حافظه سينماي ايران ماندگار ميكند.
آنچه شايد درباره بنياعتماد و ديگر فيلمسازان زن دوران بعد از انقلاب گفتني باشد اينكه برخلاف سينماي زنانه قبل از انقلاب، اين بار چالشهاي خانوادگي، اجتماعي و شخصي زنان از زاويه و نگاه فيلمسازاني بيان ميشد كه هركدام به نوعي حامل تجربههاي شخصي يا حداقل در برخورد با معضلات زنان به زبان فهم مشترك از موقعيت زنانگي و همذاتپنداري ارتقا پيدا ميكند.
«نرگس» حتي تا اين زمان جسورانهترين و ماندگارترين فيلم در كارنامه بنياعتماد محسوب ميشود. حضور زنهاي آسيبپذير جنسي در سينماي بعد از انقلاب شايد با فيلم نرگس نمود پيدا كرد. نرگس در زمان خود و تا امروز بر خلاف ظاهر خود فيلم لطيفي بود. خشونت و لطافت برآمده از دل فيلم انگار به نوعي الهامگرفته از اشعار فروغ باشد.
در« نرگس» با همين دستمايه همچنان زندگي مردم كوچه و بازار در كانون توجه فيلمساز است كه از چارچوب قراردادهاي معمول فراتر ميرود و در فضايي تيره و تلخ و نكبتزده براي اولين بار يك عشق سه ضلعي را بر پرده سينما جان ميدهد.