وگان صرفهجو
مهدي نيكوئي
گراني و تورم دغدغه بزرگ هموطنانش بود. همه از افزايش هزينهها گله داشتند اما در اغلب موارد، معيار سنجش قيمتها گوشت بود. گوشت 100 هزار تومن شد، 200 هزار تومن شد يا با كنترل بازار، 20 هزار تومن پايين آمد. رسانهها هم زماني كه ميخواستند از فقر بگويند، جملهاي كليشهاي داشتند: «اين خانواده ... ماه است كه گوشت نخورده » عجيب نبود كه هرازگاهي خبر درگيري در صف مرغ يا انتقاد از مسوولي كه نخوردن گوشت را توصيه كرده بود، فضا را پر ميكرد. در چنين شرايطي فقط ميتوانست با لبخندي سرد به راهش ادامه دهد.هيچكس از گران شدن سيگار و مواد مخدر و نوشابه انتقاد نداشت. محصولاتي مضر بودند كه بسياري حتي از ماليات بستن بر آنها استقبال ميكردند. اما نميتوانست به اين سادگي گوشت را با سيگار يا مواد مخدر و حتي نوشابه مقايسه كند. نه آنكه سلامت جامعه به گوشت وابسته باشد و بسياري از بيماريهاي رايج جامعه از جمله كرونا، سرطان و... ريشه در رابطه نادرست انسان و حيوان نداشته باشد. دليلش فقط آن بود كه هنوز جامعه گوشت را مادهاي حياتي در بشقاب غذاي خود ميدانست و متوجه نبود روزبهروز بر بحرانهاي سلامت و زيستمحيطي خود ميافزايد.هرازگاهي بقال محل از گران بودن گوشت و مرغ و هزينه اخير 600 هزار تومانياش براي يك كباب گله ميكرد. اغلب همفكران وگانش هم همين هزينهها را صرف خوراكيهاي گياهي ميكردند: اسپيرولينا، كينوا، برنج سياه يا سرخ، نخود سياه و 80 هزار گياه خوراكي طبيعت كه هنوز امتحانش نكرده بودند. شايد همين خوراكهاي عجيب ناآشنا براي جامعه، رستورانهاي گرانقيمت و شيرينيها و لبنياتهاي گرانقيمت گياهي باعث شده بود تا بسياري از افراد، وگانيسم را يك ژست روشنفكري يا مد طبقات مرفه بدانند؛ در صورتي كه خودش با همان 600 هزار تومان ميتوانست يك ماه از سبزيها، ميوهها، نان و حبوبات متنوع لذت ببرد.