وحشت جهاني از بازگشت طالبان
ترجمه: هديه عابدي
خروج كامل نيروهاي نظامي امريكا از افغانستان نه تنها آبروي امريكا را پس از جنگ 20 ساله حفظ نميكند بلكه باعث ميشود واشنگتن شريك جرم طالبان باشد. اگر افغانستان به دست طالبان بيفتد، منافع امريكا و دوستانش تا مدتها آسيب ميبيند.
افغانستان يكي از آزمايشهاي مهمي است كه جو بايدن رييسجمهور امريكا بايد در همين ماههاي اوليه حضورش دركاخ سفيد آن را پشت سر بگذارد. طالبان كه اخيرا جسارت بيشتري هم پيدا كرده، از زمان امضاي توافق با دولت دونالد ترامپ، حملات تروريستي و ترورهاي هدفمند خود را گسترش داده است. براساس توافق ميان طالبان و ترامپ، قدرت در كابل بايد تقسيم شود و نيروهاي امريكايي نيز تا اول مه به طور كامل از افغانستان خارج شوند.
اكنون خط مشي و سياست بايدن نه تنها سرنوشت افغانستان را تعيين ميكند بلكه بر امنيت منطقه، جنگ جهاني عليه تروريسم و جايگاه بينالمللي امريكا پس از افت نسبي سالهاي اخير تاثير ميگذارد.
در ماه فوريه 2020 دونالد ترامپ با همان شبهنظاميان تروريستي كه امريكا با اشغال افغانستان به دنبال حملات 11 سپتامبر از قدرت ساقط كرده بود، توافق «صلح» امضا كرد و با اين كار امريكا را به نقطه اوليه بازگرداند. قرارداد «فاوستي» ترامپ با طالبان كه دور از چشم دولت منتخب كابل امضا شد به طالبان مشروعيت داد. افزايش شديد خشونت تروريستي از زمان توافق نشان ميدهد دستاوردهاي افغانستان از توافق ميان امريكا و طالبان چقدر كم بوده است.
جنگ طولاني و بيهوده امريكا عليه افغانستان تاكنون بيش از 800 ميليارد دلار هزينه داشته و جان 2218 پرسنل امريكايي را گرفته است(نقش جنگي امريكا و ناتو در افغانستان پيش از به قدرت رسيدن ترامپ به پايان رسيد و از اول ژانويه 2015 نيروهاي حكومت افغانستان مسووليت امنيتي كامل كشور را در دست گرفته است). با اين شرايط منطقي است كه امريكا بخواهد به اين جنگ پايان دهد. آنچه كه منطقي نيست، چيزي است كه اچآر مكمستر، مشاور امنيت ملي سابق ترامپ، آن را «خوشرقصي مونيخي» براي «گروهي از وحشتناكترين انسانهاي روي زمين» توصيف ميكند.
در عمل ترامپ حاضر شد افغانستان را به تروريستها و حاميانشان در پاكستان تحويل دهد؛ پاكستاني كه ارتش قدرتمندش گروه طالبان را به وجود آورد همچنان از رهبرانش ميزباني ميكند و براي جنگجويان آن به پناهگاهي امن تبديل شده است. ارتش پاكستان پيروز واقعي توافقي است كه ميتواند افغانستان را به همسايهاي ضعيف و شكننده تبديل و نفوذ بر آن را براي اسلامآباد تسهيل كند.
با اين حال بايدن پس از ورود به كاخ سفيد بلافاصله از توافق ترامپ حمايت كرده و زلماي خليلزاد را در سمت خود به عنوان نماينده ويژه امريكا در مساله صلح افغانستان ابقا كرد. خليلزاد كه خود در افغانستان به دنيا آمده توانسته روابط نزديكي با طالبان برقرار كند اما در ايجاد زمينه مشترك با دولت افغانستان ناكام بوده است. پيشنويس طرح صلح بايدن كه اخيرا نسخهاي از آن به بيرون درز كرد، تلاش مفرط او براي حل و فصل مساله افغانستان و خارج كردن نيروهاي امريكايي تا ضربالاجل اول مه نشان ميدهد.
براساس اين پيشنهاد، يك دولت انتقالي جديد جاي اشرف غني رييسجمهور افغانستان را ميگيرد. طالبان قرار است نيمي از اين دولت جديد را دراختيار داشته باشد. آنتوني بلينكن، وزير خارجه امريكا در نامهاي به غني او را تحت فشار قرار داد تا «نقشه راهي را براي رسيدن به يك دولت جديد و فراگير» و يك قانون اساسي جديد تدوين كند. او اعلام كرد از دولت تركيه ميخواهد ميزباني نشست بين دولت كابل و نمايندگان طالبان را به منظور «نهايي كردن توافق صلح» برعهده بگيرد. لحن دستوري نامه بلينكن باعث شد امرالله صالح، معاون رييسجمهور افغانستان اعلام كند كابل هيچگاه «صلح دستوري و تحميلي را نميپذيرد.»
دولت بايدن بايد به يك سوال محوري پاسخ دهد: چگونه يك گروه تروريستي ميتواند بخشي از دولت باشد در حالي كه همچنان به برتري نظامي و تحميل دوباره حاكميت خونخوار و متعصب خود پايبند است؟ طالبان ميخواهد با ايجاد تاخير در مذاكرات براي خود قدرت مطلق به وجود بياورد. همين مساله نشان ميدهد چرا طالبان اينقدر مذاكره با دولت كابل درخصوص تقسيم قدرت را عقب مياندازد.
در شرايطي كه راهبرد امريكا به نقطه شكست نزديك ميشود اكنون بايدن ميگويد خارج كردن نظاميان امريكا تا ضربالاجل اول مه بسيار دشوار است اما اين نيروها تا سال آينده ميلادي از اين كشور خارج ميشوند. اگر بايدن پيش از 2022 همه نيروهاي امريكا را خارج كند، تروريستها به احتمال زياد موفق ميشوند پيش چشمان او كل افغانستان را تصاحب كنند. در واقع اظهارات بايدن اين اطمينان را به طالبان ميدهد كه براي تصاحب كابل تنها بايد چند ماه ديگر صبر كنند.
در امريكا بحث بر سر اين است كه با خروج نيروهاي اين كشور از افغانستان، القاعده ميتواند پايگاهش را دوباره بازسازي كند، يا شايد داعش بتواند حضور خود در افغانستان را گسترش دهد. با اين حال نكتهاي كه در اين بحثها ناديده گرفته ميشود اين است كه تروريسم افراطي، جنبش ايدئولوژيكي است كه باعث اتحاد گروههاي افراطگرا ميشود و نيازي نيست اين گروهها اقداماتشان را با يكديگر هماهنگ كنند. شايد شبهنظاميان طالبان هدف جهاني در سر نداشته باشند اما طالبان حلقه مهمي در زنجيره جنبشهاي افراطگراي بينالمللي است كه باعث ميشود خصومت عليه مسلمانان غيرسني به يك خشم جهاني و خشن عليه مدرنيته تبديل شود. طالبان اگر بتواند امريكا را مجبور به خروج كرده و كابل را تصاحب كند، ميتواند به منبع الهامي براي گروههاي افراطگرا در ديگر نقاط جهان تبديل شود و كارزار ترور آنها را گسترش دهد. اين تصور كه افراطگرايان توانستهاند قويترين ارتش جهان را شكست دهند، ميتواند اين باور را به وجود بياورد كه قدرت امريكا رو به زوال است و جبران هم نميشود. به عبارت سادهتر، دستيابي طالبان به قدرت مطلق در افغانستان ميتواند نسبت به هر گروه ديگري از جمله القاعده يا اعضاي باقيمانده داعش، جهان آزاد را با تهديد تروريستي بزرگتري مواجه كند.
امريكا براي اينكه نگذارد اين اتفاق بيفتد بايد نيروهاي باقيمانده خود را در افغانستان حفظ كند تا از اين طريق بتواند از نيروهاي افغان حمايت هوايي كند، به آنها اطمينان بدهد و از 7000 نيروي ناتو و نظاميان متحد آن حمايت لجستيكي كند. امريكا كه اكنون حدود 2500 نيرو در افغانستان دارد، در اوج جنگ 100 هزار نيرو به اين كشور فرستاده بود. از وقتي ماموريت جنگي امريكا در افغانستان به پايان رسيده، هزينههاي مادي و تلفات واشنگتن به شدت كاهش يافته و در 14 ماه گذشته هيچ امريكايي كشته نشده است.
بايدن بايد بين خروج كامل از امريكا كه ميتواند باعث هرج و مرج و تضعيف دولت افغانستان شود و حفظ گروه اندكي از نيروها براي جلوگيري از جنگ داخلي و تبديل افغانستان به كانون تروريسم يكي را انتخاب كند.گزينه اول نه تنها آبروي امريكا را پس از جنگ 20 ساله حفظ نميكند بلكه باعث ميشود واشنگتن شريك جرم طالبان باشد. اگر افغانستان به دست طالبان بيفتد، منافع امريكا و دوستانش تا مدتها آسيب ميبيند.
منبع: پراجكت سينديكيت