نقد موزه
سارا كريمان
نقد در لغت به معناي محك زدن چيزي يا تفكيك صحيح از ناصحيح است. در نقد عمدتا با دو رويكرد ارزيابي و تحليل مواجه هستيم. ريشه نقد هنري به معنا و كاربرد امروزي آن به قرن هجدهم ميرسد و دني ديدرو به عنوان پايهگذار نقد هنري شناخته شده است. نقد هنري داراي گونههاي مختلفي مانند نقد ژورناليستي، نقد آموزشي، نقد پژوهشي، نقد ابزاري و كاربردي، نقد فرماليستي، نقد متنگرا يا محتواگرا است. نقد ادبي روشها و مكاتب گوناگون مانند نقد سنتي، نقد نو، نقد تاريخي، نقد ساختارگرايانه، نقد پساساختارگرايانه، نقد جامعهشناسانه، نقد اخلاقي، نقد تاريخي و... را شامل ميشود.
در نيمه دوم قرن بيستم با تغييرات بنيادي در تاثيرپذيري هنر از فلسفه و نگرشها و جريانات سياسي، اجتماعي و فرهنگي و همچنين با گسترش مباحث و زمينههاي مختلفي چون نشانهشناسي، روانشناسي، مخاطبشناسي، معناشناسي و ساختارگرايي، نقد شكل پيچيدهتر و تخصصيتري به خود گرفت و منتقدان با بهرهگيري از اين مباحث از ديدگاهها و زواياي مختلفي به بررسي آثار هنري پرداختند. در نقد آثار هنري عموما دو رويكرد نقد كالبد و نقد محتوا ساختار متن را تشكيل ميدهند. الزام و اهميت نقد تا بدانجاست كه بدون آن اثر هنري ناتمام و الكن، يا محجوب ميماند. ناگفته نماند كه نقد جرياني در موازات تفسير و خوانش است اگرچه در مواقعي با آن ميآميزد اما شاكله و مسير خود را دنبال ميكند. همچنين نقد روشنگر زواياي پيدا و پنهان و نقاط قوت و ضعف آثار است پس نقد از مهمترين عوامل زمينهساز تكوين و تحول و بروز خلاقيت است. موزهها حداقل از دو وجه با هنر سر و كار دارند؛ يا خود مجموعهاي از آثار هنري هستند و لاجرم با بياني هنري صورتبندي ميشوند يا موضوعات گوناگوني همچون علوم، آثار طبيعي، توليدات صنعتي و غيره را شامل ميشوند كه صرفا با برخورداري از بيان و خط ربط هنري مشمول عنوان موزه ميشوند، پس به هر روي ظرفيت نقد پيدا ميكنند، اما نقد موزه مانند نقد سينما يا نقد آثار تجسمي عنواني متداول نيست. آنچه عموما در اين حوزه صورت ميگيرد خوانش يا تفسير كالبدي است. اما نقد موزه چيست؟
نقد موزه تقريبا از چهار دهه گذشته با نقد به ديدگاههاي نژادپرستانه، فمينيستي، استعماري و سيطره تفكر غربي بر روايتهاي موزهاي شكل گرفت و بر توسعه موزههاي دموكراتيكتر، خود منتقد و روشن بينانهتر تاكيد داشت.
«از نقد موزه تا موزههاي انتقادي» عنوان كتابي است به نويسندگي كاتازونا موراوسكا ماديزييس و پيتر پيتروسكي كه در سال 2017 توسط انتشارات رُتلِج در 272 صفحه به چاپ رسيده است كه طي سطور آن نگرش موزهها در طول قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم مورد نقد قرار گرفته است همچنين اهميت نقد موزه را در بازيابي و راهگشايي ضمن پرهيز از جزمانديشي بازگو ميكند. شوراي بينالمللي موزهها (ايكوم) همه ساله يك شعار را به عنوان نشانه محوري و هدف كلي طراحي و نشر ميدهد.
اين شعارمحوري منشأيي در تحليل شرايط اجتماعي و ترسيم اهداف آينده دارد. اما لايه پنهان شعارهاي همه ساله ايكوم ريشه در جمعبندي متون نقد موزه دارد. تمايز ساختاري نقد موزه در مقايسه با انواع ديگر نقد مثل نقد سينمايي در گستره تحليل و جايگاه محوري مخاطب يا اجتماع است در نتيجه نقد موزه تلفيقي پيوسته از محتواي كالبدي و شاكله ظاهري موزه به علاوه تناسبات و نقش آن در مواجهه با لايههاي مختلف علوم اجتماعي است. اگر شاخههاي مختلف نقد در پايان شكلگيري اثر ظهور پيدا ميكنند نقد موزهاي ميتواند وضعيتي سهگانه يعني در طول زمان خلق، زمان بهرهبرداري و نوع ادامه كار را مورد بررسي قرار داده و در برخي موارد فرصت اصلاح را ايجاد كند.