حادثه
درگيري ميان سه برادر در ميامي به قتل يكي از آنها ختم شد
سرهنگ حسين عجم فرمانده انتظامي ميامي گفت: بر اثر اختلافات خانوادگي در روستاي بكران بخش مركزي شهرستان ميامي يك تن كشته و يك تن ديگر زخمي شد.سرهنگ عجم با اشاره به اعزام ماموران به محل و بررسيهاي اوليه توضيح داد: سه برادر باهم درگير شدند كه يكي از آنها با ضربات چاقو ۲ نفر ديگر را مجروح كرده و متواري شده است اما ۲۲ دقيقه پس از زمان وقوع جرم، عامل اين قتل دستگير شد. فرمانده انتظامي شهرستان ميامي با بيان اينكه يكي از مصدومان به علت شدت خونريزي در بيمارستان فوت كرد، افزود: اقدامات قانوني و تخصصي پليس براي دستگيري عامل اين جنايت از همان لحظات ابتدايي آغاز شد. او از اعتراف صريح متهم خبر داد و با بيان اينكه اختلاف مالي و خانوادگي علت وقوع اين درگيري و در پي وقوع اين درگيري برادركشي بوده، خاطرنشان كرد: پس از بازجويي و مراحل اداري متهم به مراجع قضايي معرفي شد.
انتقامجويي خلبان قلابي بعد از شنيدن جواب رد از دختر جوان
دختر جوان سالها بود كه تصور ميكرد خواستگارش خلبان است اما وقتي متوجه شد كه او يك دروغگوي حرفهاي بوده و قاچاقچي بينالمللي موادمخدر است، جواب منفي داد و همين مساله برايش گران تمام شد. خواستگار تبهكار براي انتقامجويي، نقشه آدمربايي و شكنجه هولناك كشيد و فراري شد.
به گزارش پايگاه خبري اينترنتي حادثه24 اواخر هفته گذشته دختري جوان قدم در دادسراي جنايي تهران گذاشت تا از خواستگارش به اتهام شكنجه خونين و آدمربايي شكايت كند. وي در توضيح ماجرا گفت: 4سال قبل به همراه دوستانم به كوه رفته بودم كه با پسري به نام سياوش آشنا شدم. اوايل با يكديگر چت ميكرديم اما كمكم رابطهمان جديتر شد. او به من ابراز علاقه كرد و گفت تحصيلكرده و خلبان است. من حرفهاي او را باور كرده بودم چرا كه او هر از گاهي ميگفت كه قرار است خلبان يك پرواز خارجي باشد و مدتي ايران نيست. علاوهبر اين هر وقت سر قرار ميآمد سوار بر يك ماشين مدل بالا بود و همه اينها باعث شد تا باور كنم او يك مرد تحصيلكرده و پولدار است. من اما خبر نداشتم كه او نمايش بازي ميكند و يك تبهكار حرفهاي است. سياوش خيلي خوب ميدانست چطور نقش بازي كند و در همه اين سالها فريبم بدهد.
شاكي كه دختري 24ساله است در ادامه گفت: رابطه من و سياوش ادامه داشت تا اينكه مدتي قبل موضوع خواستگاري و ازدواج را مطرح كرد. من هم به او جواب مثبت دادم تا اينكه يك تماس همهچيز را تغيير داد. وي ادامه داد: در روياي ازدواج با سياوش بودم و تصور ميكردم كه زندگي خوبي در انتظارم است تا اينكه پيش از مراسم خواستگاري فردي ناشناس به من زنگ زد. او گفت كه سياوش در همه اين سالها فريبم داده است. او گفت كه وي نهتنها خلبان نيست بلكه يك قاچاقچي حرفهاي موادمخدر است. فرد ناشناس ميگفت سياوش نوچههاي زيادي دارد و برخي از آنها در خارج از كشور زندگي ميكنند. باور كردن حرفهايي كه ميشنيدم برايم سخت بود. فكر ميكردم كه همه آنها دروغ است و فردي از روي حسادت اين حرفها را بازگو كرده است. اما دروغ نبود چرا كه چند وقت بعد با كمك يكي از دوستانم شروع به تحقيق درخصوص زندگي سياوش كرديم و متوجه شديم او خلبان نيست. اگرچه پولدار بود و ماشينهاي مدل بالا هم متعلق به خودش بود اما همه اينها را با پول قاچاق مواد به دست آورده بود؛ حتي خانه و ويلاهاي اعيانياش را. وقتي پي به اين راز بزرگ و حقايق زندگي سياوش بردم تصميم گرفتم به اين رابطه پايان بدهم. به همين دليل با سياوش صحبت كردم و گفتم همه حقايق زندگي او را ميدانم و ديگر حاضر نيستم با او ازدواج كنم. به او جواب منفي دادم و سياوش خيلي از اين موضوع عصباني شد. ميگفت تحقيرش كردهام و تهديد كرد كه به خاطر اين تحقير انتقام ميگيرد. دختر جوان ادامه داد: تهديد كردم كه اگر بلايي سرم بياورد او را لو ميدهم تا اينكه روز حادثه درحاليكه از خانه خارج شده بودم تا به خريد بروم سياوش سد راهم شد. او به زور مرا سوار ماشينش كرد و چند ساعتي در خيابان چرخيد. بهشدت عصباني بود و شروع كرد به ضرب و شتم من. شكنجهام كرد و با وسيلهاي كه همراهش بود 2تا از ناخنهايم را كند. درحاليكه بهشدت دچار خونريزي شده بودم و درد شديدي داشتم مرا كنار خيابان رها كرد و گفت اين سزاي كسي است كه او را تحقير كند. با شكايت اين دختر جوان، پروندهاي تشكيل شده و قاضي حبيبالله صادقي بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران دستور بازداشت متهم را صادر كرده است.