روزنامههاي دقيقهاي
آلبرت كوچويي
با ورود حروف سربي در دهه 20 و 30 خورشيدي به عرصه چاپ و روزنامه، دنياي روزنامهنگاري، سرعتي نامعمول را شاهد شد. چيدن حروف سربي و ورود آن ها به روزنامهها، سرعتي دلخواه در چاپ پديد آورد. پس از آن، چيدن حروف با كوره ذوب آنها در پشت دستگاه حروفچين، عصر تازهاي در روزنامهنگاري شكل گرفت. تا آمدن حروف متفاوت و بسيار نرمافزارهاي رايانهاي با رايانهها كه سرعت چاپ را سريعترين كرد. امروز با پلتفرمهاي اينترنتي در فضاي مجازي، سرعت چاپ را از انديشيدن تا واقعيت بخشيدن به آن صد چندان كرده است.
امروزه هر كسي با يك گوشي تلفن همراه، يك روزنامهنگار است و روزنامه لحظهاي او، همان فضاي مجازي و شبكههاي اجتماعي است. در اين ميان در روزنامههاي ميليوني فضاي مجازي البته آنچه قرباني سرعت ميشود، چند اصل است:
نخستين آنها حقيقت و واقعيت است. در برابر حادثه رخ داده، كدام حقيقت يا واقعيت است؟ نگاه صاحب گوشي تلفن همراه و زاويه ديد او بر حادثه؟
اصل و اصول گزارش يك حادثه بر چند پايه است:
- گزارش منصفانه يك حادثه
- معتبر بودن گزارش و معتبر بودن گزارشگر و صلاحيت داشتن او
- نحوه بيان گزارش
- رعايت اصول نوشتاري و رسمالخط درست
- بيان گزارشگر و رعايت زبان معيار
با اين واقعيت و حقيقت، پيش از به چرخش درآوردن انگشتان بر كليدهاي گوشي تلفن همراه، يا لپ تاپ و رايانه بايد انديشيد كه آيا صاحب اثر داراي چنين توان و اعتبار و دانش و آگاهي است؟
محمد ابراهيميان، روزنامهنگار ديرين و قدر دهه 40 و 50 و پس از آن ميگفت: پس از سالها، روزنامهنگاري با مشقت و عشق براي تهيه گزارش و راهي شدن از اين گوشه ايران، به آن گوشه، به گونهاي كارگري روزنامهنگاري براي ديگران براي مسوولان و صاحب امتيازهاي روزنامهها و مجلات و آرزوي داشتن يك روزنامه، يا مجله به آرزوي محال ميماند. اكنون به لطف فضاي مجازي در اينستاگرام، فيسبوك، تلگرام و... صاحب روزنامه يوميه يا حتي روزنامه لحظهاي شدهام. از نوشتن تا انتشار، فاصله، لحظهاي است در زماني كوتاهتر از دقيقهها. چنين است، در چنين فضايي- البته مجازي- كه با يك پرينت يا چاپ ميتواند حقيقت كاغذي هم پيدا كند، گزارشگر، عكاس، دبيربخش و رييس هيات تحريريه، سردبير، مدير مسوول و صاحب امتياز يك نفر است.
به اين ترتيب به مدد اينترنت و فضاي مجازي، ميليونها روزنامهنگار در جهان آفريده شدند. اما آنچه تاسفبار است، تشخيص سره از ناسره در اين هيابانگ و يورش بيامان حرف و كلام است. روزگاري براي روزنامهنگار شدن- البته هنوز هم براي روزنامههاي واقعي كاغذي- راهي دشوار و گاه ناممكن را بايد ميپيموديد و باز به گفته «محمد ابراهيميان» براي صنار سي شاهي بايد بلانسبت سگ دو ميزديد اما حالا با يك اشاره انگشت در فضاي مجازي و اينترنتي روزنامهنگار ميشويد. حالا بگذريم كه اكنون نرمافزارهايي با رايانههايي آمدهاند كه مثل ما مينويسند و مثل ما حرف ميزنند. هوش مصنوعي چنان حرف ميزند كه تشخيص آن از يك انسان واقعي، گاه نه تنها دشوار كه ناممكن است.
به محمد ابراهيميان ميگفتم، روزنامهنگار شدن در چنين فضاي مجازي با يك بشكن- حركت انگشت- ممكن است.
اما ماندگاري در چنين فضايي، معتبر شدن و حرفتان حرف شدن به همان دشواري است كه در دهه 20 و 30 و 40 در دنياي مطبوعات شاهد بودهايم.