يادداشتي بر رمان سهگانه «قوانين چارتين» اثر عمرو عبدالحميد
بر مرز باريك فانتزي و رئاليسم جادويي
شهره احديت
«قوانين چارتين» رماني سهگانه از ادبيات مصر، چندي است به همت نشر نيماژ منتشر شده است. اين كتاب نوشته عمرو عبدالحميد است كه پزشك متخصص گوش و حلق و بيني و متولد سال 1987 است. كتاب بنا بر يادداشت مترجم با استقبال زياد مخاطبان روبهرو شده. طوري كه در عرض يكسال بيش از شصت بار در مصر تجديد چاپ شده است. (به مخاطبان كتاب و تيراژ كتاب در ايران فكر ميكنم).
قوانين چارتين اگرچه كتاب اول از اين سهگانه است و آن دو جلد هنوز ترجمه و منتشر نشده؛ اما آنقدر مخاطب را درگير ميكند كه تا مدتها در روياهايش سرزميني را ببيند كه نويسنده با مهارت ساخته است. چارتين سرزميني در ناكجاست كه با قوانين خاصي اداره ميشود. قوانيني عجيب و دهشتناك اما باورپذير. قوانين چارتين با قرار گرفتن در مرز باريكي از جهان فانتزي و رئاليسم جادويي توانسته است به خوبي خواننده را با خود همراه كند تا همراه زنان نسالي (گروهي در چارتين) در روز غفران از دميدن روح در جنين زني باردار هلهله كند. (ميبينيد چه دنياي عجيبي است؟)
چرا داستان اين قدرت را مييابد تا اينچنين در خاطر خواننده بماند؟ شايد از آن جهت كه داستان همواره ميان انسانها وجود داشته و بشر براي بيان سرگذشت خود و تاريخ پدران و تخيلات و آرمانها و آرزوهاي خود به بيان داستان و قصه روي آورده است. اما داستانهايي از انواع فوق، در گذشته دور بيشتر در قالب ادبيات شفاهي يا در قالب شعر و نظم جاي ميگرفته تا قابليت بيشتري براي نقل سينه به سينه و نسل به نسل داشته باشد. در حقيقت ادبيات قديم فارسي و عربي بيشتر ادبيات شفاهي بوده است.
داستان در ادبيات عرب با اسطورهها و داستانهاي خيالي آغاز شده و با آهنگ زمان به تدريج به واقعيت گرايش يافت تا اينكه امروزه جنبه نمادين به خود گرفته و نويسندگان عربي در آثار داستاني خود با بيان مستقيم حقايق زندگي و مسائل گوناگون، مخاطبان و خوانندگان خاص خود را تحت تاثير قرار دادهاند. پس از آن با معرفي ژانرهاي مختلف ادبيات غرب، ادبيات عرب با تكيه بر آن پيشينه غني از اسطوره و افسانه به نوشتن داستانهايي پرداخته است كه اگرچه قوانين داستان جديد و نحلههاي مختلف در آنها رعايت شده، با بهرهگيري از آن دانستههاي غني عطر و بويي بومي و لذتبخش پيدا كرده است. يكي از علايق نويسندگان مدرن عرب، توجه به رئاليسم جادويي است. فرمي كه ريشه در گذشته اعراب و مكان زيستي آنها هم دارد. رئاليسم جادويي بر گونهاي از روايت رئاليستي اطلاق ميشود كه از يك سو به يك داستان واقعگرا شباهت دارد و از سوي ديگر، وقوع رويدادهايي شگفت، اثر را از گستره واقعگرايي خارج ميكند. بنابراين، رئاليسم جادويي، روايتي واقعگراست كه در بافتي سحرآميز و جادويي رخ ميدهد.
رئاليسم جادويي، از گونههاي داستاننويسي مدرن و پسامدرن در غرب به شمار ميآيد. در اين گونه ادبي ساختارهاي واقعيت دگرگون ميشود و دنيايي واقعي با روابط علت و معلولي خاص خود آفريده ميشود. آنچه باعث دگرگون شدن واقعيت در اين نوع داستاني ميشود؛ پيوند و آميزش واقعيت با خيال و عناصر سحرآميز آن است.
«هيچ يك از اهالي چارتين چيزي در مورد شيوه مرگ در وادي حوران در شمال شرقي نميداند. فقط روحانيون از آن خبر دارند و هيچ وقت هم سرش را فاش نميكنند. بيشتر حرفهايي كه در موردش ميگويند، اين است كه از سمي استفاده ميكنند كه مرگ راحت و بدون دردي را در پي دارد. اين سنت زندگي در چارتين است. دردي واقعي از فراق نزديكترين شخص زندگيات كه ناچاري به آن عادت كني. ما اينگونه آفريده شديم، اينگونه زندگي ميكنيم و اينگونه آن را براي افراد بعد از خود به جاي ميگذاريم.»
در حقيقت، رئاليسم جادويي به خاطر ويژگيهاي ويرانگري و بدعتگذار توانسته به عنوان ابزاري قدرتمند براي به سخره گرفتن تعاريف و پيشفرض رژيمهاي تماميتخواه و استعمارگر و ريشخند اقتدار، قانون آنها عمل كند تا نويسندگان به ياري آن، گفتماني استعمارستيز را در داستان پيريزي كنند. داستانهاي رئاليسم جادويي، همچون روايتهاي واقعگرا، به دليل تعامل نزديك با جامعه، داراي درونمايههاي ژرف ميتوانند باشند. اما خصوصيتي كه اينگونه داستاني را از روايتهاي رئاليستي متمايز ميكند؛ نوع پرداخت داستاني و منحصربهفرد در ارايه و عرضه درونمايههاي خاص است. از اينرو، نويسندگان رئاليسم جادويي ميكوشند تا مشكلات جامعه خود را در قالب رمانهايي جادويي به تصوير كشند و تلاش كنند با نگاهي شالودهشكن آن را بيان كنند. نويسنده در رمان قوانين چارتين بسياري از قوانين جامعه را با تدوين قوانيني خاص در جامعهاي عجيب زير سوال ميبرد و موجب ميشود بعد از خواندن آن در برابر بسياري از موارد عادي جامعه با يك چرا در ذهن خود مواجه شويم.
يكي ديگر از درونمايههاي مهم در داستانهاي رئاليسم جادويي، مساله هويت است. اين احساس هويتجويي، در چند شخصيت اين داستان بسيار آشكار است.
«آن موقع نميدانستم چرا دچار نفرت و انزجار شدم. از ادامه صحبت منصرف شدم و به رختخوابم رفتم. اولينبار بود كه احساس ميكردم نفرت از نسالي مساوي است با نفرت از نديم. ديگر خودم را درك نميكردم.»
از سوي ديگر؛ اين اثر هم مثل بيشتر آثار ادبي از يك ژانر يا گونه ادبي پيروي نميكند. انگار داستان بر لبه باريكي در مرز داستانهاي فانتزي و رئاليسم جادويي ايستاده است.
ويژگي اصلي جهان فانتزي، دارا بودن عناصر خيالي در فضايي منسجم است، فضايي كه منطق و قوانين خاص خود را دارد كه متفاوت با منطق عادي است و داستان آن قوانين را نميشكند. در اين ساختار هر مكاني براي عناصر خيالپردازي ممكن است: شايد اين مكان مخفي باشد يا در جهان ظاهرا واقعي ما رخنه كرده باشد يا شايد كاملا در دنيايي خيالي رخ بدهد. در هر اثري عناصر نه فقط بايد از قوانين پيروي كنند، بلكه به دليل انسجام داستان بايد شامل محدوديتهايي باشد تا به قهرمانان و تبهكاران داستان اجازه بدهد با هم بجنگند. عناصر جادويي بايد بيقيد و بند استفاده نشوند وگرنه ساختار داستان از بين ميرود. رمان قوانين چارتين، به خوبي از صفحههاي اول اين قرار را با خواننده خود ميگذارد و جهان خود را بنا ميكند. نويسنده با انتخاب راويهاي متعدد، اين قدرت مانور را به خود داده است كه فضاي خيالياش را به خوبي خلق كند. دنياي چارتين مثل دنياي بيرحم ما، جهاني است با تفاوتهاي آشكار ميان فقير و غني. فقرا نسالي نام دارند و اغنيا، شريف. مبارزهاي دشوار بايد تا در اين جهان كسي بتواند به آرزوهايش دست پيدا كند. در چارتين حتي اگر شريف باشي خيلي حق انتخاب نداري. چارتين به دنياي ما شبيه نيست؟ قوانين چارتين را خانم فرشته مولايي ترجمه كردهاند كه به نظرم به خوبي از عهده كار برآمدهاند. در كنار ترجمه خوب خانم مولايي نميتوان از ويراستاري استادانه خانم سپيده رضوي چشمپوشي كرد. كتاب قوانين چارتين كتابي خواندني و دانشين است كه اميدوارم به زودي قسمتهاي بعدي اين سهگانه هم ترجمه و منتشر شود.