افغانستان در برابر گزينه صلح يا تجزيه
پيرمحمد ملازهي
خيلي سخت است وضعيت افغانستان را بعد از تصميم جو بايدن، رييسجمهور امريكا براي خروج قطعي نظاميان امريكايي از خاك افغانستان پيشبيني كرد. البته طالبان همچنان مدعي هستند كه امريكا بايد در همان تاريخي كه با دولت دونالد ترامپ توافق كرده بودند از افغانستان خارج شوند تا آنها به يك فرآيند سياسي براي پايان جنگ در افغانستان تن بدهند. اما به نظر نميرسد كه اين شرط طالبان پذيرفته شده باشد. ساختار قدرت در واشنگتن به يك راهحل ميانه رسيده است كه هر چند با اعلام شروع خروج نظاميان امريكايي از خاك افغانستان در همان ضربالاجل تعيين شده در توافق دوحه، به نوعي پايبندي به اين توافق را نشان ميدهد، اما در حقيقت پايان اين فرآيند را پنج ماه ديگر تعيين كرده است. در واقع امريكاييها با اين تصميم پيامي را به طالبان دادهاند كه امريكا طبق فرمول خودش از افغانستان خارج خواهد شد نه بر اساس خواست و اراده طالبان و نهايتا بيستمين سالروز حمله تروريستي به برجهاي دوقلوي تجارت جهاني در نيويورك توسط القاعده را به عنوان روز رسمي خروج همه نظاميان امريكايي از افغانستان اعلام كرده است. با اين حال، طالبان در شرايط كنوني احساس ميكند كه در موضع قدرت قرار دارد و همچنان بر مواضع خود پافشاري ميكند. با اجتناب امريكا از درگيري مستقيم نظامي با طالبان در طول يكسال گذشته، طالبان احساس ميكند كه از نظر نظامي در موضع قدرت قرار دارد و همچنين با مشروعيتي كه از طريق توافق و مذاكره با دولت امريكا و همچنين مشاركت در مذاكرات مختلف در كشورهاي ديگر به دست آورده است، احساس ميكند كه از نظر سياسي هم در موضع قدرت قرار دارد. بحث مهمي كه در آينده افغانستان تعيينكننده است، موضوع اجلاس استانبول است. اين نشست قرار بود كه از امروز شروع شود، ولي به تاخير افتاده است. طالبان پيش از اين اعلام كرده مادامي كه آخرين نظامي امريكايي از خاك افغانستان خارج نشود ديگر در هيچ مذاكرهاي مشاركت نميكند. اما بعيد است كه طالبها بتوانند اين موضعگيري را همچنان حفظ كنند. رجب طيب اردوغان، رييسجمهور تركيه كه كشورش به پيشنهاد امريكا ميزباني مذاكرات استانبول را بر عهده دارد، تلاش ميكند كه با مذاكره با كشورهاي منطقه، به ويژه پاكستان كه نفوذ زيادي بر طالبان دارد، اين گروه را راضي كند تا در مذاكرات پيشرو در استانبول شركت كنند. آنچه قرار است در استانبول مورد بحث و بررسي قرار بگيرد، مجموعهاي از پيشنهادات براي آينده افغانستان و تحول در حكومت و قانون اساسي اين كشور به صورتي است كه طالبان بتواند در كنار گروههاي سياسي ديگر در قدرت مشاركت كند. تاكنون دولت ايالات متحده امريكا يك طرح ارايه داده اما طرحهاي متعدد ديگري هم وجود دارد كه شاخصترين آنها طرح دولت روسيه براي آينده افغانستان و طرح پيشنهادي دولت اشرف غني براي برگزاري يك انتخابات زودهنگام در عرض شش ماه بعد از تصويب پيشنهاد است. در واقع هدف از برگزاري نشست استانبول، ايجاد فرآيندي مشابه نشست اول بن است تا از طريق آن يك ساختار دولت جديد در افغانستان تعيين و امكان انتقال قدرت با مشاركت كشورهاي منطقه و قدرتهاي بينالمللي ايجاد شود. به همين دليل است كه به موازات اجلاس استانبول، واشنگتن پيشنهاد برگزاري ساز و كاري بينالمللي با مشاركت كشورهاي منطقه و قدرتهاي جهاني با محوريت سازمان ملل متحد را مطرح كرده است. يكي از مهمترين نيازهاي افغانستان در صورت رسيدن طرفها به يك توافق صلح اين است كه هيچ يك از قدرتهاي منطقهاي و بينالمللي در فرآيند سياسي جديد افغانستان مداخله نكنند. به هر حال در طول دو قرن گذشته افغانستان كانون دخالتهاي خارجي بوده است. دستكم سه دوره اشغال افغانستان توسط قدرتهاي بينالمللي در دو قرن گذشته رخ داده است. در قرن نوزدهم بريتانيا افغانستان را اشغال كرد كه طي چهار جنگ نهايتا با شكست مجبور به خروج از اين كشور شد. اتحاد جماهير شوروي در دهه ۱۹۸۰ افغانستان را اشغال كرد كه با شكست نظامي در اين جنگ نهايتا مجبور به خروج شد، شكستي كه نهايتا به فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي منجر شد. از ابتداي قرن بيست و يكم هم اين امريكاييها هستند كه در افغانستان حضور دارند و با تصميم اخير مبني بر خروج آبرومندانه نظاميانشان، نشان دادهاند كه از تجربه اشغالهاي پيشين افغانستان درس گرفتهاند و نميخواهند با يك شكست نظامي سنگين خاك افغانستان را ترك كنند. اما فقط مساله قدرتهاي بينالمللي نيست كه به ناآرامي و بيثباتي در افغانستان دامن ميزند. هر زمان كه رقابت ابرقدرتهاي خارجي در افغانستان فروكش كرده است اين دولتهاي منطقهاي بودهاند كه از فرصت استفاده كردهاند و براي كنترل و نفوذ بر اين كشور تلاش كردهاند.
براي مثال در دهه ۱۹۹۰ ميلادي در پي خروج نظاميان شوروي از خاك افغانستان، با دخالت دولتهاي منطقهاي عملا جنگ داخلي ميان مجاهديني كه در شكست شوروي نقش بازي كرده بودند، آغاز شد. در خلال جنگ مجاهدين شمال و مجاهدين جنوب، تفكر طالبان از دل مجاهدين جنوب ظهور پيدا كرد و توانست با حمايتهاي خارجي بر كل افغانستان حاكم شود. در نتيجه افغانستان تنها در شرايطي ميتواند به دورنماي صلح و ثبات اميدوار باشد كه تضمينهايي مبني بر عدم مداخله خارجي دريافت كند. در واقع اين ايده در ميان گروههاي سياسي افغانستان پديد آمده است كه اگر افغانستان پس از خروج نظاميان خارجي به يك دولت بيطرف در امور منطقهاي و بينالمللي بدل شود، ميتواند از مداخلات بيثباتساز خارجي در امان بماند. شرايطي شبيه به دوران ظاهر شاه در افغانستان كه اين كشور را به يك كشور بيطرف در مسائل جاري بينالمللي تبديل كرده بود. اما رسيدن به اين هدف بسيار سخت و پيچيده و نيازمند مشاركت همه كشورهاي منطقه و عزم و اراده بينالمللي براي عدم مداخله در امور افغانستان است. اگر اجلاس استانبول موفق شود كه اين عزم و اراده بينالمللي را براي ايجاد صلح و ثبات در افغانستان به وجود بياورد و نقشه راهي براي مشاركت دادن طالبان در قدرت سياسي افغانستان به دست بدهد، ميتوان اميدوار بود كه آيندهاي براي صلح و آباداني در افغانستان ايجاد شده است. در شرايط حاضر افغانستان در مقطع بسيار حساسي قرار گرفته است كه يك تحول بزرگ در مقابل آن قرار دارد. اگر گروههاي سياسي و قدرتهاي منطقه و بينالمللي بتوانند به توافقي براي آينده افغانستان برسند، اين كشور ميتواند در مسير صلح و ثبات قرار بگيرد، اما اگر قرار باشد شرايط به همين گونه پيش برود، به نظر ميرسد كه در آينده جغرافياي جنگ از جنوب و شرق افغانستان به شمال انتقال پيدا ميكند و چه بسا تنها مسير پيش روي افغانستان تجزيه به دو كشور در شمال و جنوب در قالب خراسان و پشتونستان باشد.