در هلمند چه ميگذرد؟
ز يستن
در امارت جديد طالبان
ترجمه: هديه عابدي
يك روزنامهنگار افغانستاني براي اينكه درك بهتري از شبهنظاميان طالبان و رابطه آنها با شهروندان افغان به دست بياورد، به شهري سفر كرده كه آن را مقر امارت اسلامي جديد طالبان ميخوانند. مردم اين شهر كه در استان هلمند واقع شده، يكي از محافظهكارترين مردمان كشور محسوب ميشوند و به گفته اين روزنامهنگار، قوانين سفت و سخت طالبان كاملا با فرهنگ محلي مردم همخواني دارد. فاضلمنالله قاضيزايي در گزارش خود نشان ميدهد كه افغانها دارند خود را براي وضعيت نامشخص پس از جنگ و خروج نيروهاي خارجي آماده ميكنند.
در ادامه بخشهايي از اين گزارش را كه در وبسايت «نيولاينزمگ» منتشر شده است، ميخوانيم: سال گذشته زماني كه در شهر «سنگين» استان هلمند افغانستان بودم با يكي از شورشيان سابق آشنا شدم كه اوايل جنگ با عبدالله محسود، از فرماندهان جنبش طالبان پاكستان كه پيشتر در گوانتانامو نيز زنداني بوده ديدار كرده بود. به گفته او محسود با خود سلاح حمل ميكرد و به باقي همراهانش وعده پيروزي زودهنگام بر ايالات متحده را ميداد و ميگفت: «تسليم نشويد. ما اين گاو را كشته و پوست آن را كندهايم، الان فقط دمش مانده است.»
محسود سال 2007 در يكي از حملات نيروهاي امنيتي پاكستان در منطقه بلوچستان كشته شد، اما پيام او هنوز به گوش ميرسد. در حالي كه بيشتر شورشيان حاضر در شهر سنگين متعلق به استان هلمند يا اطراف آن هستند اما افراطيون خارجي زيادي نيز به اين منطقه كشيده ميشوند. برخي از آنها به دنبال پناهگاهند، برخي ديگر نيز ميخواهند تخصصشان را به ديگران آموزش داده يا (به قول خودشان) شهيد شوند، چرا كه پيشتر متقاعد شدهاند در اين صورت به بهشت راه پيدا ميكنند. شهر سنگين در شمال استان هلمند قرار دارد و به سرعت در حال تبديل شدن به مركز «امارت اسلامي جديد افغانستان» است. اين شهر را ميتوان مرگبارترين مكان روي زمين ناميد، كشتارگاهي براي انبوهي از سربازان امريكايي و بريتانيايي و محل گردهمايي شبهنظامياني كه ناتو سال 2001 براي از بين بردنشان به افغانستان حمله كرد.
نيروهاي امريكايي تقريبا دو دهه در افغانستان حضور داشتند. از زمان آغاز درگيريها در سال 2001 تاكنون سه رييسجمهور امريكايي وارد كاخ سفيد شده و به كار خود پايان دادهاند، هر يك از آنها استراتژيهاي كاملا متفاوتي براي شكست طالبان به كار بردند اما هيچ يك در كار خود موفق نبودند.
قرار است جو بايدن، رييسجمهور فعلي امريكا، تا 11 سپتامبر كه بيستمين سالگرد آغاز اين جنگ محسوب ميشود تمامي نيروهاي نظامي ايالات متحده را از افغانستان خارج كند. سال گذشته، دولت دونالد ترامپ، رييسجمهور پيشين امريكا، توافقي با طالبان امضا كرد و ضمن آن متعهد شد كه تا ماه مه سال جاري همه نيروهاي نظامي امريكا و ناتو را از افغانستان خارج خواهد كرد. در مقابل طالبان نيز وعده داد جنگ با نيروهاي امريكايي را متوقف ميكند اما نپذيرفت كه از حمله به نيروهاي دولتي افغانستان دست بردارد.
بايدن قول و قرار ترامپ را زير پا گذاشته و ميخواهد نيروها را چند ماه ديرتر از افغانستان خارج كند. در اين شرايط ممكن است او شاهد اين باشد كه شورشيان نيز برخلاف توافق عمل كرده و شروع به اشغال مناطق مختلف كنند يا خلأ قدرت در كشور را پر كنند. به هر صورت آينده افغانستان از سال 2001 تاكنون بيش از هر زمان ديگري در خطر است.
براي اينكه بفهمم پس از 20 سال خونريزي و برهههاي كوتاهي از اميدواري، اوضاع چگونه به اينجا كشيده شد، تصميم گرفتم به خطرناكترين منطقه افغانستان بروم. منطقه سنگين در جنوب غرب كشور كه ساكنانش پشتوهاي زاهد و مهماننوازند، اما طالبان آن را به كشتارگاه صدها سرباز ناتو و بيشمار غيرنظامي و شورشي تبديل كرده است.
اين منطقه در بهار 2017 به دست طالبان افتاد. البته سقوط اين شهر چندان خارج از افغانستان سرو صدا نكرد. چند هفته بعد دولت ترامپ از قويترين تسليحات متعارف خود، يعني مادر همه بمبها، براي نابودي شبكهاي از داعشيها در سوي ديگر كشور استفاده كرد. اما با وجود سر و صداي رسانهاي اين مساله، جنگ واقعي در اين گوشه از هلمند وارد فاز جديدي شده بود و امريكا نيز در آن در شرف شكست قرار داشت.
تقريبا 15 سال است كه شهر سنگين به خاري در چشم نيروهاي امريكا و ناتو تبديل شده است و شايد در چند دهه آينده هم روزگارشان را سياه كند. نيروهاي انگليسي گردان سوم، هنگ چتربازان، در تابستان 2006 به اين منطقه اعزام شدند تا جايگزين دسته كوچكي از نيروهاي امريكايي شوند كه تحت حمله شبهنظاميان و باندهاي قاچاق مواد مخدر قرار داشتند. اين گردان كه در دوران جنگ جهاني دوم تشكيل شده بود در دهه 1960 ميلادي با شبهنظاميان يمن مقابله كرده بود و در دهههاي 1970 و 1980 نيز در اوج درگيريها در ايرلند شمالي وارد عمل شده بود. اما در تاريخ 50 ساله اين گردان هيچ چيز با درگيريها در سنگين برابري نميكرد.
به محض ورود اين گردان به سنگين، طالبان مركز شهر را محاصره كرد و جنگي را در اين منطقه به راه انداخت كه چندين ماه طول كشيد. پس از آن نيز طالبان سالها به جنگ چريكي ادامه داد. تا زماني كه انگليس كنترل عمليات نظامي در اين منطقه را در سال 2010 به تفنگداران امريكايي واگذار كرد، بيش از 100 نيروي انگليسي در سنگين كشته شدند. امريكاييها از نظر تاكتيكي موفقتر عمل كردند، اما همچنان تلفات سنگيني به آنها وارد ميشد. گزارش واشنگتنپست نشان ميدهد رابرت گيتس، وزير دفاع وقت امريكا، در برههاي از زمان، شبها براي سلامتي تفنگداران دعا ميكرده است.
سرمايهگذاري گسترده و تلفات شديد نيروهاي امريكا و ناتو در شهري كه حتي جزو شهرهاي بزرگ افغانستان هم نبود و در نزديكي آنها نيز قرار نداشت، باعث شد شهر سنگين براي سربازان و شبهنظاميان به مكاني افسانهاي تبديل شود. اكنون ساختمانهاي گلي شهر و مزارع خشخاش و هندوانه در اطراف آن اهميتشان از قبل هم بيشتر شده است. سنگين چه از نظر نمادين و چه راهبردي ميتواند نقش مهمي در شكلگيري آينده طالبان ايفا كند.
سنگين به عنوان پايتخت غيررسمي تجارت ترياك افغانستان به شبهنظاميان اجازه ميدهد به راحتي به منبع درآمد اصلي خود، يعني مواد مخدر و مسيرهاي قاچاق بينالمللي آن دسترسي داشته باشند. از سوي ديگر، اين شهر اكنون به پايگاه مقاومت اسلامي و مدلي از افغانستان مستقل تحت حاكميت طالبان بدل شده است. حجم خرابي كه در سنگين مشاهده كردم مرا به ياد جنگهاي گروژني، فلوجه و حلب مياندازد. البته ميزان درد و رنجي كه مردم كشيدند در اين جنگها يكسان نبود، اما تاثيري كه درگيريها بر نسلهاي آينده شبهنظاميان ميگذارد يكسان است.
در سنگين، درست مثل ديگر مناطق جنگي، شورشيان اراده محكم و انتحاري براي ادامه جنگ از خود نشان دادهاند. در اين بين، رقبايشان از تاكتيكهايي استفاده كردهاند كه قطعا باعث ميشود مرداني كه در معرض پيوستن به گروههاي تندرو قرار دارند در ماهها، سالها و دهههاي آتي بيش از پيش به سمت افراطگرايي حركت كنند. پس از پايان عمليات نظامي امريكا در سنگين در سال 2014، طالبان توانست كل قدرت آتش خود را روي نيروهاي ارتش افغانستان متمركز كند. شبهنظاميان كه سالها بود به بنبست رسيده بودند، خيلي زود توانستند به پيشرفت تدريجي دست پيدا كنند. در برههاي از زمان رهبران طالبان براي خود يك واحد مهندسي تشكيل دادند تا شبكهاي از پناهگاهها و تونلهاي زيرزميني را براي جنگجويان حفر كند. در ابتدا هدف از اين كار ايجاد قابليت دفاع در برابر حملات پليس و حملات هوايي بود، اما در نهايت طالبان از اين تونلها براي حملات غافلگيركننده عليه نيروهاي ارتش و مقرهاي دولت استفاده كرد. اين يكي از تاكتيكهاي موثر، خلاقانه و بيرحمانه شبهنظاميان بود.
طالبان علاوه بر اثبات مهارتهاي نظامي خود، تلاش كرده نشان دهد كه ميتواند فرآيندهاي اداري و غيرنظامي حكومتداري را نيز به خوبي مديريت كند. پس از نابودي بازار سنتي سنگين، طالبان بازار جديدي را در كنار آن بنا كرد. در اين بازار جديد، كلينيكهاي درماني، حمام عمومي و سالنهاي زيبايي با مديريت بخش خصوصي افتتاح شد. اين مغازهها اكنون همهچيز ميفروشند؛ از آبميوه و ادكلن گرفته تا پروپاگانداي شبهنظاميان.
در سنگين، طالبان همچنان مراقب حملات احتمالي ارتش افغانستان است و هيچ كس، حتي شبهنظاميان، اجازه ندارند در بازار با خود سلاح و تجهيزات نظامي حمل كند. هر كس كه بخواهد سلاح يا تلفن ماهوارهاي داشته باشد يا حتي از واتساپ استفاده كند، بايد از مقامات محلي طالبان مجوز كتبي بگيرد. اين سطح از كنترل در نظام آموزشي شهر و روستاهاي اطراف نيز برقرار است. هيچ مدرسهاي اجازه فعاليت ندارد و پسران در همه سنين و دختران پيش از بلوغ، تنها ميتوانند در مكتبخانه درس بخوانند.
به نظر ميرسد ساكنان شهر راضياند در ازاي امنيت، به اين محدوديتها تن بدهند. هلمند بخش بسيار محافظهكاري از افغانستان است كه در آن تفسير سختگيرانه طالبان از اسلام كاملا با جنبههاي مختلف فرهنگ منطقه همخواني دارد. سرگرمي مردم بسيار كم است. جمعهها بعدازظهر مردان شهر در نزديكي خرابههاي مقر سابق پليس جمع ميشوند و تا غروب كشتي ميگيرند. خانوادهها نيز گاهي دور هم جمع ميشوند و روي آتش ذرت كباب ميكنند.
روند بازسازي سنگين تا حد زيادي مديون تجارت مواد مخدر است. حاجي كاتوزاي، قاچاقچي ترياك، ميگويد طالبان روي محصولش بر اساس وزن آن ماليات وضع ميكند. همچون ديگر شهروندان، او نيز خوشحال است از اينكه بعد از چند سال خونريزي كه آن را تقصير امريكا ميدانند، بالاخره صلح تا حدي برقرار شده است.
او ميگويد: دعا ميكنم هيچ كس، نه فقط مسلمانان، آنچه امريكاييها بر ما تحميل كردند، تجربه نكند. خدا امريكاييها را نابود كند.
پس از دو روز اقامت در سنگين، به منطقه موسيقلعه در شمال غرب اين شهر رفتم. در طول مسير، هيچ خطري احساس نكردم. اين منطقه در تابستان 2015 به راحتي به دست طالبان افتاد و اكنون آن را مركز سياسي شبهنظاميان در هلمند ميدانند. بر خلاف سنگين كه درگيريهاي شديدي را از سر گذرانده است، وضعيت در اين شهر عادي است و زندگي در آن جريان دارد. زنان با شال، برقع و نقاب در خيابانها تردد ميكنند. صداي موسيقي از خودروهاي عبوري به گوش ميرسد و با توجه به اينكه تلفن ثابت در اين منطقه وجود ندارد، مردم اجازه دارند آزادانه از تلفن ماهوارهاي و واتساپ استفاده كنند. حتي استعمال سيگار و قليان هم در اماكن عمومي آزاد است.
مد غربي و نفوذ روزافزون آن يكي از معدود محدوديتهاي اجتماعي است كه طالبان همچنان فعالانه تلاش دارد اجرا كند. اما حتي در اين زمينه نيز تا حدي شاهد ميانهروي هستيم. طالبان مرداني را كه ريش نميگذارند يا مدلهاي موي مد روز را انتخاب ميكنند، بازداشت كرده و ارشاد ميكند. گاهي طالبان آنها را مجبور ميكند موي سر خود را بتراشند.
ساكنان ميگويند بخش عمدهاي از فضاي آرام موسيقلعه به توافق فوريه 2020 ميان امريكا و طالبان بازميگردد كه بر اساس آن نيروهاي امريكايي قول دادند تا پيش از ماه مه 2021 از اين كشور خارج شوند. پيش از اين توافق، صداي عبور پهپادها بر فراز شهر گاه و بيگاه شنيده ميشد و گشتهاي طالبان مدام عابران را ميگشتند تا جاسوسهاي احتمالي را پيدا كنند. اما اين مساله در سال گذشته ديگر ديده نميشود.
برخلاف شهر سنگين، مقامات طالبان در موسيقلعه ميتوانند خارج از ساختمانهاي دولتي كار كنند. در فرمانداري، شبهنظاميان يك بيمارستان 20 تختخوابي و يك اتاق عمل دارند كه ساكنان شهر ميتوانند در آن به صورت رايگان عمل آپانديس و سزارين انجام دهند.
يكي از دكترها كه مسوول يك كلينيك خصوصي در شهر است، ميگويد رابطه خوبي بين كاركنان بخش درمان و شبهنظاميان موسيقلعه وجود دارد. پيش از آنكه شهر به دست طالبان بيفتد، پليس مرتب او و همكارانش را اذيت ميكرد. اما او اكنون ميتواند بيمارانش را در صلح و آرامش ويزيت كند.
دكتر به آينده افغانستان در درازمدت اميدوار است، اما ميگويد نگران است خونريزيها از سر گرفته شود. او پيشبيني ميكند طالبان ضمن ادامه گفتوگوها با دولت كابل، به دستاوردهاي نظامي برسد و كشور را به سمت يك جنگ داخلي تمامعيار پيش ببرد.
وي ميگويد: امريكاييها غريبه بودند، به همين دليل آمدند و رفتند. اما ما همه افغان هستيم و نميتوانيم از اينجا برويم. براي برخي از ما مدت بسيار زيادي طول ميكشد تا به جاي جديد خو بگيريم.
در راه برگشت از سنگين به خانه، با دو عضو طالبان روبهرو شديم. راننده من از ترس اينكه بخواهند ما را متوقف كنند، دستش را بالا برد تا با آنها سلام عليك كند. آنها نيز براي او دست تكان دادند، لبخند زدند و اجازه دادند به راهمان ادامه دهيم.
تقريبا 15 سال است كه شهر سنگين به خاري در چشم نيروهاي امريكا و ناتو تبديل شده است و شايد در چند دهه آينده هم روزگارشان را سياه كند. نيروهاي انگليسي گردان سوم، هنگ چتربازان، در تابستان 2006 به اين منطقه اعزام شدند تا جايگزين دسته كوچكي از نيروهاي امريكايي شوند كه تحت حمله شبهنظاميان و باندهاي قاچاق مواد مخدر قرار داشتند. اين گردان كه در دوران جنگ جهاني دوم تشكيل شده بود در دهه 1960 ميلادي با شبهنظاميان يمن مقابله كرده بود و در دهههاي 1970 و 1980 نيز در اوج درگيريها در ايرلند شمالي وارد عمل شده بود. اما در تاريخ 50 ساله اين گردان هيچ چيز با درگيريها در سنگين برابري نميكرد. به محض ورود اين گردان به سنگين، طالبان مركز شهر را محاصره كرد و جنگي را در اين منطقه به راه انداخت كه چندين ماه طول كشيد. پس از آن نيز طالبان سالها به جنگ چريكي ادامه داد. تا زماني كه انگليس كنترل عمليات نظامي در اين منطقه را در سال 2010 به تفنگداران امريكايي واگذار كرد، بيش از 100 نيروي انگليسي در سنگين كشته شدند. امريكاييها از نظر تاكتيكي موفقتر عمل كردند، اما همچنان تلفات سنگيني به آنها وارد ميشد. گزارش واشنگتنپست نشان ميدهد رابرت گيتس، وزير دفاع وقت امريكا، در برههاي از زمان، شبها براي سلامتي تفنگداران دعا ميكرده است.