• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4910 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۴ ارديبهشت

سال‌هاي چرچيل

مرتضي ميرحسيني

سال 1953 براي وينستون چرچيل سال مهمي بود. آوريل آن سال در چنين روزي از اليزابت دوم لقب شواليه گرفت و چند ماه بعد هم براي كتابي كه درباره تاريخ جنگ دوم جهاني نوشته بود، برنده جايزه ادبي نوبل شد. او يكي از مشهورترين چهره‌هاي تاريخ قرن بيستم است، كمتر كسي پيدا مي‌شود كه حداقل يك بار اسم او را نشنيده باشد و مي‌گويند انگليسي‌ها بعد از شكسپير بيشتر از همه از او نقل قول مي‌كنند. جز جملاتي كه در سخنراني‌هايش به كار مي‌برد و بعد بارها دهان به دهان نقل مي‌شد، الفاظي را هم به محاورات انگليسي‌زبانان اضافه كرد. مثلا مي‌گويند اولين كسي بود كه او‌ام‌جي (اوه ماي گاد: واي خداي من!) را به كار برد. اما اينها به كنار، زندگي واقعي برايش از زماني شروع شد كه به ارتش پيوست و به مستعمرات آفريقايي و آسيايي انگليس رفت. مدتي در هند و دوره‌اي هم در سودان و آفريقاي جنوبي خدمت كرد و گويا در بحبوحه جنگ دوم بوئرها مدتي هم به زندان افتاد، هر چند اين تجربه به دوران خبرنگاري او برمي‌گردد نه روزهاي سربازي‌اش. به پشتوانه همين سابقه و اسم و اعتبار همراه آن بود كه وارد سياست و رقابت‌هاي حزبي شد و با گام‌هاي سريع خودش را بالا كشيد و حتي عضو دولت ائتلافي انگليس در زمان جنگ اول جهاني بود. البته بعد از شكست‌هايي كه نيروهاي انگليسي در گاليپولي و داردانل متحمل شدند از دولت استعفا كرد و دوباره لباس نظامي پوشيد. به عضويت يكي از لشكرهاي پياده درآمد و براي حضور در ميدان جنگ به فرانسه رفت. جنگ كه تمام شد باز به كارهاي دولتي برگشت و مقطعي هم وزارت جنگ كشورش را به عهده گرفت. مهم‌ترين سال‌هاي زندگي‌اش دوره‌اي از جنگ دوم جهاني بود. پس از آنكه رياست دولت ائتلافي انگليس را به دست گرفت و تقريبا همه سياستمداران رو و پشت صحنه كشور را براي رويارويي با هيتلر متحد كرد. او براي رياست بر كابينه جنگي انگليس بهترين گزينه به نظر مي‌رسيد كه هم سابقه نظامي داشت و هم به تسلط بر «فن سياست‌ورزي» مشهور بود. چرچيل زماني نخست‌وزير شد كه انگليس يك‌تنه با آلمان و متحدانش مي‌جنگيد. يك‌تنه مي‌جنگيد چون فرانسه كه اشغال و تسليم شده بود، امريكا همچنان از مداخله مستقيم و علني پرهيز مي‌كرد و شوروي هم هنوز با آلمان شاخ به شاخ نشده بود. چرچيل در سخنراني‌هايش مي‌گفت هر اتفاقي هم كه بيفتد ما نه تسليم مي‌شويم و نه با آلماني‌ها مصالحه مي‌كنيم. اما بعدها چند بار به اين واقعيت اعتراف كرد كه «كمتر كسي مي‌دانست همان زمان كه من اين حرف‌ها را مي‌زدم چقدر به شكست قطعي نزديك بوديم.» او و دولتش تا يك قدمي شكست رفتند، اما درنهايت شكست نخوردند كه امريكا - پس از ماجراي حمله ژاپن به پرل هاربر - به دولت‌هاي محور اعلام جنگ داد و عملا به كمك انگليسي‌ها و قواي متفقين رفت. چرچيل جنگ را برد و در تقسيم غنايم پيروزي هم نقش موثري داشت، اما گرد و غبارها كه فرونشست در انتخابات شكست خورد و دولت را به رقبايش واگذار كرد. نزديك به 6 سال، از 1945 تا 1951 رهبر مخالفان دولت مستقر بود و بعد دوباره به نخست‌وزير رسيد و تا 1955 در قدرت باقي ماند. نوبل ادبي و لقب سِر را در همين دوره گرفت. دهه آخر عمرش عضو پارلمان بود و زمستان 1965 از دنيا رفت. چرچيل - چنانكه اريك هابسبام هم مي‌نويسد - امپرياليستي تمام‌عيار بود و شر او دامن كشور ما را هم گرفت. در اين يادداشت از اين مسائل ننوشتم، اما تفكر امپرياليستي بخش جدانشدني شخصيت او بود كه مثلا درباره ايران با طعنه و تحقير مي‌گفت ايراني‌ها واقعا فكر مي‌كنند مالك نفت جنوب كشورشان هستند. يا مثلا مي‌گفت تاريخ با من مهربان خواهد بود، چون تصميم دارم خودم آن را بنويسم كه منظورش از نوشتن، شكل دادن به مسير حوادث آن بود مثل يك فاتح، نه نوشتن به عنوان يك مورخ.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون