به بهانه بازي پخش سريال « ياور»
داريوش ارجمند، ناخدا خورشيد
و شبكههاي اجتماعي
محدثه واعظيپور
جمله معروف «سينما، بيرحم است» از فرط تكرار، معني واقعياش را از دست داده اما اين جمله اشارهاي به يك واقعيت هولناك دارد كه در سالهاي اخير در جامعه ما نمودي آشكار داشته است. سينما ستاره ميسازد اما ضمانتي براي حفظ شأن و جايگاه ستارههايش وجود ندارد. عمر ستارهها بسيار كوتاه است. فضاي مجازي و فرصتي كه شبكههاي اجتماعي به مردم دادهاند تا درباره ستارهها و شخصيتهاي هنري و فرهنگي معرووف اظهارنظر كنند، روند تخريب اين چهرهها را سريعتر كرده است. فاصلهها برداشته شده و ستارهها مانند گذشته دور از دسترس و خاص به نظر نميآيند. يك دهه پيش به سختي ميشد محبوبترين ستاره سينما، موسيقي و ورزش را ديد يا خبري از فعاليتهايش به دست آورد. اما شبكههاي اجتماعي اين بستر را فراهم كردهاند تا با يك گشت و گذار ساده در فيسبوك يا اينستاگرام بدانيم ستاره محبوب ما كجا زندگي ميكند و با او ارتباط بگيريم.
به ندرت پيش ميآيد چهرههاي محبوب يا مشهور به سلامت از آتشي كه در شبكههاي اجتماعي برپاست، عبور كنند. اين شفافيت كه محصول گسترش شبكههاي اجتماعي در همه جوامع است، هميشه منفي و مخرب نيست اما گاهي موجهايي كه جامعه را با خود ميبرد بيش از هر چيز مبتني بر احساساتگرايي مفرط و با فاصله زياد از عقلگرايي و منطق است. در چنين توفاني معمولا تر و خشك با هم ميسوزند و آنچه قرباني ميشود، واقعيت است. جنجالهايي كه به وجود ميآيند، گاهي به پردهدري و بيحرمتي منجر ميشوند و دستاوردي ندارند. نه نقد موثري شكل ميگيرد، نه راهكاري براي بحراني ارايه ميشود و نه شيوهاي پيشنهاد ميشود تا مشكل تكرار نشود. با فروكش كردن خشم مردم و پرخاشگران، ستارهها هم به زندگي عادي بازميگردند و مردم مترصد فرصتي تازه هستند تا به چهرهاي ديگر حمله كنند.
اين روزها كه سريالهاي ماه رمضان روي آنتن ميروند، شبكههاي اجتماعي پر شده از نقد و نظر درباره اين سريالها و بازيگرانشان. به عنوان منتقد جدي شيوه سريالسازي در سالهاي اخير بايد بگويم كيفيت بسياري از سريالهايي كه اين سالها روي آنتن رفته در خوشبينانهترين حالت متوسط بوده است. نسبت به گذشته خيلي كم با پديده روبهرو بودهايم و سريالي كه به اصطلاح «گل» كند و خيابانها برايش خلوت شوند، پخش نشده است. اين يك روند است، محصول سياستگذاريها و مديريتهايي كه در بخشهاي مختلف سازمان بزرگ صدا و سيما در جريان است. بازيگران شايد حلقه آخر اين ماجرا باشند. اگرچه يك بازيگر حرفهاي بايد بيش از ديگران مراقب موقعيت ويژهاش باشد و آن را فداي موقعيت مالي يا مسائلي از اين دست نكند. برخوردهاي تند و منفي درباره داريوش ارجمند كه سريال «ياور»(سعيد سلطاني) را روي آنتن دارد، مصداقي است براي همان جمله معروف «سينما، بيرحم است». زماني او با «ناخدا خورشيد»(ناصر تقوايي) به يكي از محبوبترين بازيگران سينماي ايران تبديل شده بود و دوستداران پرشماري داشت. در كارنامهاش نقاط درخشاني پس از «ناخدا خورشيد» كه قله اوج بازيگري او و هنوز ديدني است، وجود دارد كه نميتوان كتمان كرد از جمله «آدم برفي»، «اعتراض»، «پرده آخر» و «سگكشي». اما نسل بازيگران عوض شده و ارجمند ديگر مثل سابق ستاره نيست. «ياور» در اندازههاي بازيگر درخشان «ناخدا خورشيد» نيست، اين را حتما داريوش ارجمند هم ميداند. ميشود اين سريال و بازيگرانش را نقد كرد، ميتوان روند فعاليت و انتخابهاي يك بازيگر را زير سوال برد. اما نميشود امتيازها و نقاط روشن كارنامه او را از ياد برد و حذف كرد. از داريوش ارجمند چند شاهنقش در سينماي ايران باقي مانده و خواهد ماند، براي يك بازيگر پركار و حرفهاي اين تعداد، قابل توجه است... «ياور» و اين ماه رمضان از ياد ميروند اما ناخداخورشيد، كامران ميرزا، اسي در به در، مالكاشتر، اميرعلي و حاج نقدي در تاريخ سينماي ايران باقي ميمانند.