بورس، ايستاده در غبار
مهيار بقايي
هرچند ارسال نامه جمعي از كارشناسان و فعالان بازار سرمايه در شرايط اين روزهاي بورس به سران قوا مثبت بود اما بايد گفت به همان ميزان كه دغدغه در بازار سرمايه وجود دارد، بازار پول هم دغدغههاي خود را دارد. در اين نامه به مواردي اشاره شده كه تفاوت زيادي با قوانين فعلي اين بازار دارد اما به نظر ميرسد در اين شرايط بايد بيشتر به دنبال چرايي عدم شفافيت در بازار سرمايه و عدم كارايي آن باشيم تا تغيير در سياستهاي كلي اين بازار. ما در كشوري زندگي ميكنيم كه هميشه كسري بودجه داشته و به دليل سياستهاي كلي كه در كشور حاكم است همواره در تحريم و جنگ اقتصادي بودهايم و اين مواردي كه اين روزها در مورد بورس به آن ميپردازند نه تنها كاربردي نيست، تنها در قالب نوشتن يك نامه است. البته اينكه برخي به دنبال كاهش نرخ بهره بانكي هستند بسيار خوب است اما چگونه؟ چرا پيشنهادي در اين خصوص ارايه نشده است؟ در خصوص مصوباتي هم كه براي نجات بازار سرمايه اعلام شده بايد گفت سرمايهگذاري در بورس ايران كار سادهاي نيست و اينكه گفته شده اقامت پنجساله براي سرمايهگذاران خارجي داده ميشود چندان كاربردي نيست و بايد ديد اين مصوبات چه ميزان كاربردي هستند و آيا براي افراد خارجي به صرفه خواهد بود در ايران سرمايهگذاري كنند ضمن آنكه اين موضوع باعث بدهي خارجي براي ايران نخواهد شد؟ چرا به جاي موضوع اقامت بحث كاهش ماليات براي سرمايهگذاران خارجي را مطرح نكردند؟
اصليترين اتفاقي كه در هر بازار مالي رخ ميدهد و موجب ترس سهامداران براي سرمايهگذاري در اين بازار ميشود ايجاد ابهام در بازار است و در يك سال گذشته تمامي اقداماتي كه از سوي آقايان صورت گرفت بيش از انكه در اين بازار ابهامزدايي كند باعث بيشتر شدن عدم شفافيت در بازار سرمايه شد مانند اعمال نرخهاي دستوري يا محدود كردن نوسانات بازار و تمامي اتفاقاتي كه باعث ابهام در نقد شدن سهام شدند. به جز اين موارد وجود ريسكهاي سياسي در خصوص برجام يا ريسكهاي سياسي فراجناحي داخلي و از همه مهمتر انتخابات پيش روي رياستجمهوري كه موجب ابهام بيشتر در اين بازار شده است، در كنار اين ابهام فقدان وجود يك سياست واحد در دولت و در مجلس در خصوص بازار سرمايه به اين صورت كه چه زماني بايد اين نهادها ورود كنند و چگونه بايد رفتار كنند هنوز در كشور مشخص نيست. در كشور ما دولت بازيگر اصلي تمامي فعاليتهاي اقتصادي به شمار ميرود اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر نقش دولتها كاملا متفاوت است و در هيچ فعاليت اقتصادي ورود نميكنند و اين نقش براي آنها بسيار كمرنگ است اما متاسفانه در كشور ما عملا دولت خودش سهامدار است و به جاي اينكه تامين مالي كند بيشتر از اين بازار كسب درآمد ميكند و براي خودش بازارسازي و بازار بازي ميكند.
زماني كه برنامهاي براي بازار سرمايه وجود ندارد و زيرساختهاي آن هم فراهم نيست همه با مشكل مواجه ميشوند به عنوان مثال هنوز هيچ زيرساختي براي آزادسازي سهام عدالت آماده نشده و در كشمكش تكميل اطلاعات افراد هستند اين در حالي است كه از زمان اعلام اين قضيه بيش از ده سال ميگذرد و كليه اين موارد در نهايت باعث قفل شدن سهام و عدم عرضه در زمان رشد و عدم ارزندگي برخي از سهمها در بازار ميشود يا برعكس آن شاهد عرضههاي آبشاري در زمان افت بازار ميشويم.