ادامه از صفحه اول
وجوه مثبت سخنان ظريف
ريف به عنوان ديپلمات ديروز و سياستمدار امروز كه عضو كابينه است و از مجلس راي اعتماد گرفته، قاعدتا بايد در شكل دادن به سياست خارجي كشور نقش داشته باشد. او پيش از اين نيز (از جمله در مصاحبه با روزنامه اعتماد 4 بهمن 99) نقش خود در اين حوزه را نزديك به صفر دانسته بود. او البته در آن مصاحبه با سعه صدري مثال زدني و گذشتن از حق خود گفته بود كه «نقش همه وزراي خارجه صفر است» وافزوده بود كه در مقابل جهان «بايد از چيزهايي دفاع كنم كه خودم هم به آنها باور ندارم و منتقد برخي از آنها هستم.» در حالي كه ميدانيم اينگونه نيست. يك مامور اجرا وظيفه دارد كه ضمن ابراز نظرات خود در داخل تشكيلات، مطيع و مجري دستور سياستمداران منتخب باشد. اما يك وزير كه سياستمدار است نه مامور اجرا، به حكم مسووليتي كه دارد و نيز به حكم مسووليت مشترك وزرا اگر موافق سياست مافوق خود نباشد كنار ميرود و راه را براي سياستمداري كه موافق سياستها است، باز ميكند. مهم اينكه ظريف در رابطه با اين قبيل مشكلات تنها نيست. او در فايل صوتي ميگويد كه وزير راه هم مثلا در جريان پروازهاي ايران اير كه تحت امرش است، قرار نداشته است. بيشك، امور نظام بدون سياستمداران و تكنوكراتها و مديران شايسته و دلگرم و داراي اختيارات كافي قابل انجام نيست. توجه مثبت و سازنده به محتواي واقعي سخنان ظريف ميتواند نقطه شروعي براي رفع اين قبيل مشكلات باشد.
2- توجه به اهميت شفافيت در سياست خارجي ميتواند دستاورد ديگر سخنان ظريف باشد. اگر چه «ديپلماسي» به عنوان ابزار پيشبرد سياست خارجي را نميتوان و نبايد به كف خيابان آورد، اما شرايط دنياي امروز و مردم سالاري عملا «سياست خارجي» را به كف خيابان آورده و افكار عمومي را به عامل مهمي در شكلگيري و پيشبرد آن تبديل كرده است. تلاش روسيه براي اخلال در نهايي شدن برجام و رفع تحريمها عليه مردم ايران و ايجاد بنبست در رابطه ايران با ديگران اگر پيش از اين با تحليل قابل دريافت بود، اكنون با ارايه فكتهاي مشخصي توسط كسي كه 7 سال و نيم در مركز مذاكرات برجام و سياست خارجي ايران قرار داشته، به امري غيرقابل انكار تبديل شده است. اين موردي است كه همراه با ساير مواردِ مواجهه ما با روسيه طي 400 سال گذشته، يعني از زمان حمله افغانها به ايران، از خاطره جمعي ايرانيان زدوده نخواهد شد. روسيه كشور مهمي است و ما بايد با آن كشور روابط رو به رشد داشته باشيم. لذا، اميد است كه در پي اين تحول مهم، روسيه دست و پاي خود را در ايران جمع كند و بداند كه از اين پس بيش از پيش زير ذرهبين مردم ايران خواهد بود. روسيه اگر ميخواهد در ايران آيندهاي داشته باشد، بايد بداند كه اين هدف بدون جلب حمايت افكار عمومي مردم ايران هرگز تامين نخواهد شد.
طرح بيفايده
آيا جريمه سنگين رسانههاي داخلي كه اخبار رسانههاي دشمن را منتشر كنند، منجر به اين نميشود كه دهان ما مقابل حرفهاي طرف مقابل بسته باشد؟ آيا با تحريم رسانههاي مذكور، دسترسي مردم به اخبار اين رسانهها قطع ميشود؟ برخي رسانه كشورهاي عربي نيز عليه حكومت ايران مطلب مينويسند، تكليف اين رسانهها چه ميشود؟ به نظر نمايندگان، دقيقا كدام رسانههاي خارجي در تشديد تحريمها عليه ايران موثر هستند؟ آيا باطل كردن مجوز فعاليت شبكه بيبيسي در ايران، باعث كاهش كينهورزي و خصومت دولت انگليس با نظام حاكم بر ايران شد؟ سوالات ديگري هم براي نقد اين طرح ميتوان پرسيد، اما چيزي كه عيان است چه حاجت به بيان است؟ اين طرح اگر در اوايل پيروزي انقلاب، مثلا در سال 59 در مجلس مطرح ميشد، قابل توجيه بود زيرا حرارت تنفر از برخي كشورهاي غربي در بين مسوولان شعلهور بود، اما پس از 42 سال و خردهاي كه از انقلاب ميگذرد و جمهوري اسلامي آزمون و خطاهاي متعددي را در خصوص رسانهها تجربه كرده است و طرحهايي مانند ممنوعيت استفاه از ماهواره، فيلتر شبكههاي اجتماعي و... در كشور جواب نداده است، قطعا اين طرح نيز پس از مدتي توسط همه ما دور زده خواهد شد.