جهانشمول بودن
ابراهيم عمران
دو بازيگري كه امسال برنده اسكار شدهاند در دو فيلمي ايفاي نقش داشتهاند كه به نحوي ميتواند مابهازاي زيادي در دنياي امروز داشته باشد. فرانسيس مك دورمند در «سرزمين خانه به دوشان» (آوارهها) ميتواند داستان زني در هر گوشه از جهان باشد. يا قصه مردي.
تفاوتي در اصل موضوع ندارد. بيكاري و مسائل بعد از آن نقطه اشتراك هر جامعهاي ميتواند باشد و در اين بين اگر زن باشي كه وضع به مراتب بدتر خواهد شد. مك دورمند با آن ميميك منحصر به فرد چهرهاش، فرياد بيعدالتي مالي در جهان است؛ فريادي كه پس و پيش آن ميتواند تصميمهاي غلط و نادرست اقتصادي و بهتبع آن پيامدهاي نابهنجار اجتماعي و روحي باشد.
سرزمين آوارههاي اقتصادي كه لاجرم اين جغرافيا به مكان خاصي نشانه نميرود. آنچه در اين بين محمل گفتوگوي جهاني ميشود و نه هزار عضو آكادمي اسكار را ترغيب مينمايد بازي اين بازيگر را ببينند و در آن غور نمايند؛ جهانشمول بودن وضعي است كه مك دورمند و ساير بيكاران دارند و چه مديومي بهتر از سينما براي نشان دادن بحرانهاي بزرگ اقتصادي. هرچند نشانههاي سينمايي چنين كاري بيشتر مورد توجه اعضاي آكادمي اسكار است؛ ولي سينما مگر ميتواند يك وجه داستان را پوشش دهد و به جزييات امر بيتوجه ماند؟ به هر حال اسكاري كه بازيگر «سه بيلبورد در ابينگ ميزوري» به خانهاش برد؛ اسكار رنج كشيدههاي كل گيتي است كه در چهره او نمايان گشت.
جايزهاي كه ميتواند توجه تصميمگيران اقتصادي را بيشتر به تبعات گزينههايشان، جلب نمايد... و اما شاهكار ديگر بازيگري در بازي «سر آنتوني هاپكينز» رخ نماياند كه مشكلي را آنچنان رئال و باورپذير، نشان داد كه ميتواند براي هر فردي رخ دهد. آري آلزايمري كه توان آن دارد در سنين ميانسالي وكهنسالي گريبانگير خانوادهها شود.
و دست بر قضا اين فيلم نيز موضوعي جهانشمول دارد و به مكان و جغرافياي خاصي تعلق ندارد. هاپكينز با چهرهاي درخور رفته رفته مغلوب اين بيماري ميشود و برگريزان خاطراتش آغاز و نيك ميدانند خانوادههايي كه با اين بيماران سر و كار دارند؛ اين فيلم از چه ميگويد. جدا از اينكه در ورطه ناباوري بيفتد و بسان برخي فيلمها از آن ور بام سقوط نمايد. به باورم ديدن فيلم «پدر» براي همه لازم است.
چه آناني كه هنوز چنين فردي در پيرامونشان ندارند و چه خانوادههايي كه دست به گريبانند با اين بيماري.
و سينماست كه ميتواند براي دقايقي هر چند تلخ اين آسيب روحي را به نحوي پوشش دهد كه هم وجه قالب سينمايياش حفظ شود و هم بارقهاي از دميدن اميد و شايد بهبودي.
دو فيلمي كه ميتواند در سراسر جهان مخاطب داشته باشد و اينبار نه مخاطب خاص و پيگير سينما؛ بلكه طبقات مختلف اجتماع و اينجاست كه جادوي هنر هفتم هژموني خويش را سيطره ميدهد بر كل دنيا و اسكار ميتواند به بهتر ديده شدن رنج و محنت جهاني ياري رساند. سرزمينهايي كه ميتواند آلزايمريهاي زيادي در خود داشته باشد. آواره و غيره آواره. دارا و ندار. مشهور و بينام و اين است قدرت سينماي مدرن امروز...