• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4916 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۱ ارديبهشت

جسارت و زلالي نوجوان

آلبرت كوچويي

در فضاي مجازي به صفحه‌اي برخوردم كه سادگي و صميميت نام آن مرا به خود كشاند. نامي ساده، برخاسته از تفكري زلال و بي‌ادعا كه نشان از نگاهي نو و جسورانه داشت: لذت كتابخواني، بعدتر دريافتم كه تني چند نوجوان در سال‌هاي هجده زندگي آن را مي‌گردانند. -همان‌طور كه انتظار داشتم- كارشان را ستودم و وعده نوشته‌اي را به آنها دادم كه از نقش نوجوان در خلق آثار فرهنگي بگويم، چراكه هميشه بر اين اعتقاد بوده‌ام يك نوجوان، در خلق آثار، انديشه‌اي نو، زلال، بي‌ادعا، فارغ از هر شو و نمايشي دارد كه گاه تامل‌برانگيز است و خيره‌ساز. در برابر، آنچه يك نوجوان، براي ارايه خود و آثارش، نياز دارد، باور ديگران و اعتماد به او است و دادن ميدان براي تكتازي‌هايش كه كمتر كسي است به ويژه از پا به سن گذاشته‌ها كه به آن  تن بدهد.
دست‌كم در عرصه رسانه‌ها، ديده‌ام كه كمتر اين اتفاق مي‌افتد تا آنكه به بركت فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي، هر كسي، صاحب يك رسانه شد و يك نوجوان، فرصت‌ آن را پيدا كرد كه صاحب يك روزنامه شود، نه فقط روزانه كه ساعتي و دقيقه‌اي هم. با اين همه، باز نوجوانان، در آخر صفند. آنها نياز به باور و اعتماد به نفس دارند و دستي براي هل دادن آنها، به اين عرصه. برخي آن را دارند. اعتماد به خود دارند و بسياري نه! و همين بهانه‌اي شد كه به اين هجده سالگان در «لذت كتابخواني» بگويم كه اگر باوري نبود و نه دستي براي هل دادن‌شان، نهراسيد، خود 
را باور كنيد.
درد اين است كه كسي يك نوجوان را به جرم خام و بي‌تجربه بودن باور ندارد. اين راحت‌ترين برچسبي است كه به يك نوجوان مي‌توان زد: تجربه‌ات كو؟ پرصداترين نوجوان، در جهان گرتاتونبرگ است كه علم بيدارسازي جهانيان را به دست گرفت و جهان را گشت كه زميني ويران براي نسل آينده، به‌جا خواهيد گذاشت. به گمان من باور داشتن نسل جوان، گام نخست در جهش و درخشش يك نوجوان است. هنگامي كه در دهه هفتاد سردبير هفته‌نامه فانوس بودم، با وجود آشنايي با همه كاريكاتوريست‌هاي پرآوازه، يك نوجوان سيزده- چهارده ساله را 
انتخاب كردم.
آن‌هم براي هفته‌نامه‌اي كه شمارگان آن نود هزار نسخه بود. هنگامي كه او را براي ارايه نظر، بالاي صفحه دعوت كردم، صفحه‌آرا به اعتراض گفت: اين «الف بچه» مي‌خواهد درباره كار من نظر بدهد؟ گفتم بيشتر مخاطب ما هم‌سن و سال او هستند، پس بهتر از هركسي مي‌تواند نظر بدهد و چنين هم بود. من نسل نوجوان و جوان را هميشه باور داشته‌ام. كاوه گلستان، عكاس نامدار و شناخته، جواني بيش نبود كه نخستين نمايشگاه عكسش را برپا كرد. با وجود عكاسان جهاني، در دهه پنجاه، كسي توان و استعداد او را باور نمي‌كرد، يا به روي خود نمي‌آورد كه به گفته آن گرافيست و صفحه‌آرا، «الف بچه» سري در ميان سرها در آورد. در آن زمان منتقد هنرهاي تجسمي در روزنامه آيندگان بودم. يك صفحه را به او اختصاص دادم.
بعدها كه كاوه گلستان، عكاس پرآوازه شد، روزي به من گفت آن مقاله شما، تنها عامل و مشوق من، در ادامه كار عكاسي‌ام بود و اگر اين نبود، به سبب ناديده‌انگاري و بي‌تفاوتي بسياري هرگز نمي‌خواستم به كارم ادامه بدهم. عكس‌هاي اجتماعي و تكان‌دهنده‌اش، از زنان در شهر و در آن دهه‌ها، پس از آن شكل گرفتند. خودباوري كاوه گلستان، سبب شد تا در پهنه عكاسي جهاني بدرخشد. مثل همه جوانان، خالي از هر بده‌بستاني بود، بي‌وابستگي به ديگران، جسور و بي‌باك بود. نمونه‌هايي آوردم براي باور نوجوان و جوان و اين هجده سالگان لذت كتابخواني.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون