وزير اسبق راه و ترابري و صنايع سنگين درگذشت
«سياه و سفيد» آقاي بيحاشيه
محمدهادي نژادحسينيان، وزير راه و ترابري در دولت ميرحسين موسوي، وزير صنايع در دولت هاشميرفسنجاني و سفير و نماينده دايم ايران در سازمان ملل متحد در دوران رياستجمهوري محمد خاتمي روز 13 ارديبهشت ماه و پس از يك دوره طولاني بيماري در ۷۵ سالگي درگذشت. او اهل مصاحبه نبود و به جز در مواردي خاص گفتوگو نميكرد با اين حال نقش مهمي در وزارتخانههايي كه مسووليت برعهده داشت، ايفا كرده بود. او سابقه حضور در چهار وزارتخانه راه و ترابري، صنايع سنگين، امورخارجه و نفت را در كارنامه داشت و تقريبا در تمام دولتهاي پس از انقلاب عهدهدار مسووليتهايي بوده است. خاستگاه سياسي او در تمام كابينههايي كه حضور داشته، «مستقل» عنوان شده بود. او در مصاحبهاي به سال 84 از قطع كامل وابستگي بودجه به نفت طي 10 سال بعد و واريز تمام درآمدهاي ارزي به حساب ذخيره ارزي گفته بود، چراكه به باور او با حساب ذخيره ارزي ميتوان در مجامع بينالمللي پرقدرت ظاهر شد. وزير اسبق راه و ترابري مهمترين تهديد اقتصادي كشور را درآمدهاي كلان ارزي نشأتگرفته از بالا رفتن قيمت نفت ميدانست.
وزير جوان
نژادحسينيان فارغالتحصيل مهندسي راه و ساختمان از دانشگاه تهران است. او پس از اخذ مدرك كارشناسي ارشد براي ادامه تحصيل در رشته دكترا به امريكا رفت و در آنجا نيز به فعاليتهاي سياسي ميپرداخت. هر چند جرقههاي اوليه فعاليتهاي سياسياش در همان دانشگاه تهران و در انجمن اسلامي زده شد، اما مهاجرت به امريكا باعث دوري از فضاي سياسي نشد و در سال 1356 رييس شوراي رهبري انجمنهاي اسلامي دانشجويان امريكا و كانادا شد. تحصيل در مقطع دكترا را به دليل پيروزي انقلاب نيمهكاره رها كرد و به ايران بازگشت. سه سال از پيروزي انقلاب نگذشته بود كه به وزارت راه رفت؛ در 35 سالگي. با اين حال در دهه 60 كسي او را با لقب «وزير جوان» خطاب نكرد. از سال 60 تا 63 در كابينه اول ميرحسين موسوي، وزير راه بود. هر چند موسوي او را به همراه 15 وزير ديگر در كابينه دوم نگه نداشت تا وزارت راه و ترابري به محمد سعيديكيا برسد.
آخرين وزير صنايع سنگين
نژادحسينيان پس از يك دوره دوري از بدنه دولت در سال 68 و در دولت اول مرحوم هاشميرفسنجاني به وزارت صنايع سنگين رفت تا پيش از ادغام وزارت صنايع سنگين و وزارت صنايع، آخرين وزير صنايع سنگين باشد. ايجاد وزارت صنايع سنگين ايدهاي بود كه در دولت موسوي اجرا شد و بيشتر به دليل تمركز بر صنايع بزرگ و تفكيك صنايع بزرگ از كوچك بود كه درنهايت در سال 73 و در دوران رياستجمهوري مرحوم هاشميرفسنجاني، اين دو وزارتخانه در يكديگر ادغام شدند. در شهريور سال 73 مجلس قانون «ادغام وزارتخانههاي صنايع و صنايع سنگين و تشكيل وزارت صنايع» را تاييد كرد تا بدين صورت وزارت صنايع سنگين منحل شد تا نژادحسينيان دومين وزارتخانهاش را پس از راه و ترابري تجربه كند.
حاشيههاي «كرسنت»
نژادحسينيان پس از روي كار آمدن دولت اصلاحات و در شرايطي كه كمال خرازي، وزير خارجه ايران بود، سفير و نماينده دايم ايران در سازمان ملل شد و به امريكا بازگشت و تا سال 81 در آنجا ماند. در دور دوم رياستجمهوري خاتمي، محمدجواد ظريف به عنوان سفير دايم ايران در سازمان ملل منصوب شد تا نژادحسينيان به وزارتخانه چهارم، نفت، برود و نمايندگي ايران را در سازمان كشورهاي صادركننده نفت (اوپك) برعهده گيرد و شايد ورود به اين وزارتخانه، از مهمترين اتفاق زندگي او باشد، چراكه اسم او با امضاي قرارداد كرسنت گره خورد. او در سالهاي 80 تا 84 به عنوان معاون امور بينالملل وزارت نفت و مسوول مذاكرات خط لوله صلح فعاليت ميكرد كه البته برخي بر اين باورند فعاليت او در اين سالها نقش مهمي در شكلگيري قرارداد كرسنت داشت. در روزهايي كه كاظم وزيري هامانه وزير نفت بود نيز مورد غضب او واقع شد تا اينكه در سال 85 بركنار شود و مهمترين دليلش را نيز بازنشستگي اعلام كنند. هرچند كه او اين ادعا را رد كرد. برخي بر اين باورند كه قرارداد كرسنت باعث بركناري او از معاونت بينالملل وزارت نفت شد؛ به گونهاي كه رسانههاي نزديك به اصولگريان درخصوص فعاليت او براي اين قرارداد نوشته بودند: «تصميمگيريهاي حاصله در جلسه 15 مهرماه 1381 در دفتر آقاي نژادحسينيان درباره موضوع كرسنت يكي از پرحاشيهترين بخشهاي اين پرونده است.» با اين حال او اطلاع از قرارداد كرسنت را رد كرده و در مصاحبه با خبرگزاري تسنيم در خرداد 93 گفته بود: «من اصلا در جريان قرارداد كرسنت و اصلاح آن قرار نداشتم و وظيفهاي به من محول نشده بود، فقط در آخرين جلسهاي كه به همين منظور برگزار شد حضور يافتم بهطوري كه صورتجلسه را هم امضا نكردم.» او در همان مصاحبه با ابراز تعجب از اينكه نعمتزاده، وزير وقت از نژادحسينيان به عنوان مسوول اصلاح قرارداد كرسنت نام برده، گفت: «فكر ميكنم كه ايشان مرا با آقاي رهگذر معاون امور بينالملل شركت ملي نفت اشتباه گرفته است.»
اما او پس از انتصاب بيژن زنگنه به عنوان وزارت نفت و در سال 94 به اين وزارتخانه بازگشت. زماني كه حكم زنگنه براي انتصاب او رسانهاي شد، برخي رسانههاي منتقد دولت روحاني، با تيتر «يك كرسنتي ديگر در وزارتخانه نفت پست گرفت» به استقبال او رفتند. با اين حال هيچ مصاحبه تندي عليه رسانههاي تندرو انجام نميداد. او در سال 96 به دليل اجرايي شدن قانون منع بهكارگيري بازنشستگان از سوي وزير نفت مورد تقدير قرار گرفت و بركنار شد.
انتقاد به احمدينژاد
نژادحسينيان تا پيش از بركناري در سال 85 مسوول پيگيري و به ثمر نشاندن مذاكرات براي خط لوله انتقال گاز صلح به هند و پاكستان بود و پس از بركناري نيز همواره به دولت احمدينژاد براي امضاي قرارداد خط لوله صلح ميتاخت. به باور او دولت احمدينژاد با امضاي قرارداد در سال 89 و دادن تخفيفهاي بيشمار به خريداران گاز ايران تا 500 ميليارد دلار ظرف مدت 25 سال به كشور خسارت وارد ميكند. هر چند وزارت نفت احمدينژاد اين اتهامات را رد كرد، اما انتقادهاي نژادحسينيان ادامه داشت.
خاطرات سياه و سفيد از امريكا
نژادحسينيان فرد بيحاشيهاي بود كه بيشتر به مباحث فني ميپرداخت. او در كتاب «نه سفيد نه سياه؛ خاطرات و گزارشهاي ماموريت در سازمان ملل متحد نيويورك» خاطرات دوران 5 سالهاش در دفتر نيويورك سازمان ملل را نوشته و وظيفه خود را به دو بخش تفكيك كرده است؛ «يكي مديريت دفتر نمايندگي ايران در نيويورك كه وظيفهاي حساس و دقيق بوده و كارشناساني دلسوز و با تجربه را طلب ميكرد تا همواره رفتار مخالفان را مدنظر داشته و تدبير لازم را نسبت به آن به كار ببندند. بخش دوم خدمت به 2 تا 4 ميليون ايراني مهاجر؛ آنهم در شرايط خاص كه چالشهايي مربوط به خود را ميطلبيد. در ضمن به دليل عدم رابطه سياسي بين ايران و امريكا، رييس نمايندگي وظيفه داشت تا در چارچوب خطوط قرمزي كه از مركز (تهران) به او ابلاغ ميشد و در راستاي سياست تنشزدايي ضمن تماس با سياستمداران، خبرگان و نمايندگان مجالس امريكا با برگزاري و شركت در كنفرانسها چهره واقعي جمهوري اسلامي ايران را به نمايش گذاشته و نسبت به ايجاد تصويري درست از ايران در امريكا اقدام نمايد.» بخش ديگري از كتاب خاطرات او به پاسخ منفي ايران به پيشنهاد برقراري رابطه امريكا با كشور بدون هيچ پيششرطي مربوط ميشد. او در اين بخش توضيح داده بود كه «در طول اقامتم در امريكا چند بار به مقامات امريكايي پيشنهاد دادم كه دولت امريكا همانطوركه يكجانبه رابطه با ايران را قطع كرد، اكنون پيشقدم شده و بدون هيچ پيششرطي برقراري رابطه با ايران را اعلام كند... ولي مقامات امريكايي روي خوشي نسبت به اين پيشنهاد نشان نميدادند تا اينكه در دو ماه آخر دوره رياستجمهوري آقاي كلينتون به دليل عدم توفيق دولت مذكور در مسائل سياسي بينالمللي، از جمله مسائل مربوط به روابط ايران و امريكا، به دنبال يك اقدام سياسي متهورانه بودند تا شايد شكستهاي خود را جبران كنند. بدين لحاظ از من پرسيدند كه پيشنهاد شما هنوز هم اعتبار دارد يا خير؟ من پاسخ را موكول به سوال از مركز كردم كه جواب آن منفي بود و لذا اقدامي در اين باره انجام نشد.»