نگاهي به كتاب «تاريخ تاريخها»
تنوع هيستوريا
محسن آزموده
جان بارو در پيشگفتار كتاب «تاريخ تاريخها» تاريخ را گزارش دقيق،تحقيقي، عرفي و منثور رويدادهاي اجتماعي معرفي ميكند و آن را از «بايگاني» و «تحقيق» صرف متمايز ميكند. دو عنصر اساسي از ديد او براي تاريخ ناميدن يك متن، اولا تحقيقي بودن(هيستوريا) ثانيا روايت(account) است. با اين توصيف از ديد او تولد تاريخ مربوط به سالهاي 450 و 430 پيش از ميلاد در يونان است، نزد نويسندگاني چون هرودوت و توسيديد. البته در يك معناي گستردهتر، اصولا انسان موجودي تاريخمند است يعني نه فقط حافظهاي قوي و نسبتا ماندگار دارد بلكه ميل فراواني دارد به روايت آنچه بر او و فراتر از آن بر گذشتگان رفته و معمولا اين روايت را به شكلي از اشكال ثبت ميكند، اگرچه نه الزاما به صورت «تحقيقي روايي». اين تاريخنگاري هم اشكال و گونههاي متنوعي دارد. متناسب با اينكه تاريخ را چه كسي روايت ميكند، از چه روايت ميكند، براي چه كسي روايت ميكند و مهمتر از همه براي چه هدف يا اهدافي، نوع تاريخنگاري تغيير ميكند. دبيري مسلمان و ايراني در سدههاي ميانه تمدن ايراني- اسلامي كه در دربار غزنويان قصه فراز و فرود موسسان اين سلسله را احتمالا به سفارش شاهاني پسين از همان سلسله مينويسد و پژوهشگري در قرن بيستم كه در مجله هفتگياش ميكوشد، حماسه گمنامان تاريخ مشروطه ايران را براي مخاطباني عمومي روايت كند و فقيهي در قرن سوم هجري قمري كه سعي ميكند تاريخ جهان را از آدم ابوالبشر تا زمانه خود مطابق با ديدگاههاي دينياش بنويسد و استاد دانشگاهي در قرن بيستويكم با گرايشهاي مليگرايانه و چپگروانه كه ميكوشد، قصه چند كودتا در تاريخ معاصر ايران را براي علاقهمندان تاريخ روايت كند؛ همه اين 4 نفر مورخ يا تاريخنگار محسوب ميشوند و آنچه مينويسند، تاريخ است. اما متناسب با جايگاهشان، آنچه روايت ميكنند و مخاطبانشان، اهداف متفاوتي دارند و حاصل كارشان با يكديگر تفاوتهاي جدي دارد. ما در اينجا به تنوع تاريخها عمدتا با اشاره به رويكردها و جايگاههاي مورخان اشاره كرديم اما جان بارو مورخ انديشه برجسته انگليسي و استاد ممتاز تاريخ دانشگاههاي ساسكس و آكسفورد، در ديباچه كتاب «تاريخ تاريخها» به تنوع تاريخها باتوجه به محتواي وقايع و رويدادها اشاره ميكند، اتفاقهايي چون «طاعونها، حملهها، مهاجرتها؛ پيريزي، پرورش، گسترش ترتيبات قانوني و نظامهاي سياسي؛ جنگهاي داخلي و خارجي، انقلابها، دگرگونيهاي آهسته يا ناگهاني در دين و فرهنگ؛ شكلگيري انواع هويتهاي جمعي- مذهبي، عقيدتي.» او در اين كتاب كه گونهاي تاريخ تاريخنگاري است، تاريخ انواع تاريخها را از زمان هرودوت و توسيديد تا قرن بيستم روايت ميكند. بارو مينويسد:«تاريخ تاريخها مصمم است، تكثر تاريخها و علايق نهفته در آنها را به رسميت بشناسد و از اين جاهطلبي بپرهيزد كه يك روايت كلان واحد بسازد و حال حاضر را نقطه پاياني آن بگيرد.» در اين كتاب همچنين به عملكرد تكتك تاريخها اشاره ميشود. او درباره كار خود مينويسد:«كافي نيست فقط نيت و نظر تاريخنگار منتقل شود: بايد كه نه تنها ساختار روايت بل بافتار و ويژگيهاي آن نيز منتقل شود.» كتاب تاريخ تاريخها با ترجمه حسن افشار بعد از معرفي نويسنده، ديباچه و پيشگفتار از5 بخش تشكيل شده است؛ در بخش اول به تولد تاريخ در يونان اشاره و آثار مورخاني چون هرودوت، توسيديد وگزنوفون معرفي ميشود. بخش دوم به مورخان رومي اختصاص دارد، پولوبيوس، سالوست، ليوي، پلوتارك، تاسيت، آميانوس ماركلينوس و... بخش سوم كتاب به تاريخنگاري در عصر سيطره كليسا و تحت تاثير آموزههاي مسيحي ميپردازد. بخش چهارم با عنوان احياي تاريخ عرفي به نوزايش تاريخ ميپردازد و بالاخره كتاب در بخش پنجم با عنوان مطالعه گذشته به تحولات تاريخنگاري در 3 سده اخير اختصاص دارد. نكته حائز اهميت در روايت جان بارو از تحولات تاريخنگاري آن است كه كوشيده تاريخنگاري را در متن فرهنگ حاكم، عوامل فرهنگي و سياسي موثر روايت كند و شكل اثرگذاري اين متن و بستر در نحوه ديد مورخان و نوع و شكل گزارش آنها را بيان كند. تاريخ تاريخها، اثري مختص به پژوهشگران، دانشجويان، اساتيد و علاقهمندان صرف آثار تاريخي نيست. مطالعه اين كتاب براي همه اهالي فرهنگ سودمند و بلكه ضروري است زيرا مهمترين دستاورد اين كتاب نشان دادن اين نكته حياتي است كه تاريخ يك بار و براي هميشه و به يك شكل و از يك منظر نگاشته نميشود. تاريخ تاريخها تصور همگان را از تاريخ تصحيح ميكند و نشان ميدهد بسياري از آثاري كه امروز به عنوان حقيقت مسلم درنظر گرفته ميشوند در چه شرايطي و با چه ديدگاهها و اهدافي نوشته شدهاند. تاريخ تاريخها نشان ميدهد كه چرا هر نسلي و هر زمانهاي نيازمند آن است كه تاريخ خودش را دوباره بازنويسي كند ضمن اينكه ما براي اين نگارش و فهم تاريخي لاجرم ناگزيريم كه به آثار تاريخي گذشته رجوع و آنها را به شيوهاي نقادانه بازخواني كنيم. تنها در پرتو اين خوانش انتقادي است كه ميتوان اكنون و اينجا را فهميد و براي آينده برنامهريزي كرد. همچنانكه در غياب اين نگرش انتقادي و خويشتننگرانه به تاريخ اسير موهوماتي بيپايه و اساس ميشويم يا در بيخبري و نسيان مطلق، سوداي خام ابداع چرخ را در سر ميپرورانيم.