چرا بايد پروتكلهاي بهداشتي را رعايت كنيم؟
از تعهد طبيعي تا تعهد اخلاقي
مهري طيبينيا
در دوران كرونا، ماسك زدن، رعايت فاصله فيزيكي، مشاركت فعال در كنترل بيماري توسط خودمان و اطرافيان گوياترين تعهد نسبت به همنوعان است. تعهدي كه چون نميتواند بيش از حد در چارچوب قواعد و قوانين وضع شده قرار گيرد بنابراين امكان مطالبهاش هم از سوي افرادي كه قرباني كرونا ميشوند، وجود ندارد. اما كداميك از ما ميتوانيم پس از تجربه يك سال و اندي ازكرونا در مشروعيت و اخلاقي بودن اين حق و تعهد اخلاقي و انساني نسبت به يكديگر ترديد كنيم؟
واژه تعهد را همواره دركنار مسووليتپذيري شنيدهايم. اما در واقع تعهد در ذات خود نوعي «اخلاقي شدن» است و ما هم زماني اخلاقي رفتار ميكنيم كه ضرورتي ايجاد ميشود. تعهد داشتن ناشي از يك امر دروني است كه اتفاقا هميشه اجباري نيست و گاهي بر حسب اراده و اختيار محقق ميشود. به اين معني كه گاهي هيچ قاعده و قانوني ما را به انجام يك تعهد مجبور نميكند اما متعهد ميشويم كه بر اساس اختيار و اراده خودمان كاري را انجام دهيم. بنابراين انسان متعهد، انساني است كه در عين اختيار داشتن، خودش را ملزم به انجام يك امر ضروري ميكند.
اينكه چه اموري را ضروري ميدانيم و كدام را غيرضروري بر اساس همان ذهنيتي است كه ما نسبت به امور خوب يا بد و درست يا غلط داريم. ممكن است مواقعي پيش آيد كه حتي موضوعي را براي خودمان و ديگران حياتي بدانيم به اين معني كه اگر رعايت نكنيم و در قبالش تعهدي نداشته باشيم، حيات خودمان و ديگران را به خطر انداختهايم. در چنين شرايطي است كه رد پاي اخلاق نمايان ميشود و حركت ما در مسير ضرورتي كه ايجاد شده، امري اخلاقي محسوب ميشود. وقتي موضوعي ضروري و حياتي است، نميتوانيم در مقابلش بيتفاوت باشيم. وجدان و اراده انساني كمتر ميتواند در نسبت بين خود و امر اخلاقي بيتفاوت باشد بنابراين همواره نسبتي از اخلاق مطلق، ضرورتي انكارناپذير در حيات ما قلمداد ميشود. حتي اگر نقص و نقصاني هم از سوي سياستگذاران و قانونگذار در اجبار كردن افراد به انجام يك تعهد وجود داشته باشد باز هم توجيهي بر عدم تعهد ما به اجراي امر اخلاقي نيست.
بنابراين تعهد، اساس اخلاق است و انسان متعهد، انساني اخلاقي است و اخلاقي بودن نوعي ضرورت انساني. اگرچه تعهد ما نشانه اخلاقمداري است اما گاهي هر انسان متعهدي ميتواند بر خلاف تعهداتش هم عمل كند اما آيا ضرورت هر تعهدي را عقل و آگاهي ما مشخص نميكند؟ پس در حالت اختيار و اراده فردي، باز هم عقل و آگاهي ميتواند حكم كند كه متعهد و اخلاقي رفتار كنيم. اگرچه همه به اين امر هم آگاهي و اذعان داريم كه صرفا نميتوانيم بر اساس اختيار و اراده فردي خودمان در جمع زندگي كنيم پس عاقلانه است كه خود را به انجام تعهدات جمعي ملزم كنيم.
آنچه فهم آن اهميت دارد اين مساله است كه برخي از تعهدات در زندگي روزمره متفاوت از قواعدي هستند كه تعهدي قانوني به شمار آيند؛ آنها تعهداتي هستند كه هيچ ضمانت اجرايي از سوي قانون و قانونگذاران ندارد اما برتر از يك حكم و قانون اجتماعي براي انسان ضرورت حياتي دارند. ميتوانيم اين تعهدات را تعهدات طبيعي معرفي كنيم.
تعهدات طبيعي مواردي نيستند كه بتوان تعريف مشخص و دقيقي براي آن داشت، دايره و شمول آنها براي انسانها و جوامع محدود نيستند بلكه بر حسب شرايط هم ميتوانند ظهور پيدا كنند و تعريف شوند. از اين جهت در اين متن وقتي صحبت از تعهد طبيعي ميكنيم در حالت ظاهري، منظورمان همان تعهداتي است كه يك انسان به واسطه انسان بودنش در قبال خود و ديگران دارد. اين متن قصد دارد «حق حيات شهروندان و به رسميت شناختن آن توسط شهروندان ديگر از طريق رعايت پروتكلهاي بهداشتي در كرونا» را به عنوان يك تعهد طبيعي در نظر گرفته و مورد توجه قرار دهد. اگرچه اين تعهد فقط شامل افراد نيست و در سطح نهادي و براي سياستگذاران هم التزام اجتماعي ايجاد ميكند. اما فعلا رويكرد اين بحث متمركز بر سهمي است كه شهروندان در مديريت كرونا و رعايت پروتكلهاي بهداشتي دارند. اينكه اندازه سهم مردم بيشتر است يا سياستگذاران؟ فعلا چالش مد نظر متن نخواهد بود اما دركليت بحث، بديهي است وقتي موضوعي ضروري در شرايط جامعه تبديل به تعهد اخلاقي شود، تعهدي است كه همه اعضاي يك جامعه بايد به آن پايبند باشند.
اهميت اين تعهدات كه بيش از جنبه فردي، جنبه جمعي دارند در اين است كه گاه عدم پايبند بودن به آنها ميتواند آثاري فراتر از عدم رعايت قوانين و مقررات داشته باشد. آثاري كه گاهي جبران آنها امكانپذير نيست. اگرچه همه تعهدات و قوانيني كه در جامعه وضع ميشود لزوما نميتوانند تعهد اخلاقي محسوب شوند اما برخي از تعهدات طبيعي حتما تعهدي اخلاقي هستند. آن هم از نوع اخلاق مطلق اجتماعي. همانگونه كه اشاره شد، بخشي از تعهدات طبيعي چون بدون ضمانت اجراي قانوني هستند و ميتوانند تعهداتي انساني و حق بشري در مقابل همنوعان هم محسوب شوند بنابراين لاجرم به عرصه اخلاق، عدالت و انصاف وارد ميشود، عرصهاي كه به زعم برخي نظريات ناشي از همان وجدان و فطرت انساني هم ميتوانند معرفي شوند و افراد را متعهد به اخلاق ميكنند. تعهدي كه خودمان براي خودمان تعريف و التزامي است كه خودمان براي خودمان وضع ميكنيم. در حال حاضر رعايت پروتكلهاي بهداشتي براي كرونا نوعي از اخلاقي اجتماعي نسبتا جديد است كه در همه جوامع نيز بخشي از ضمانت اجرايش به خود مردم واگذار شده است.
به نظر ميرسد حتي زماني كه اين تعهد غيرقابل انكار را به امري تكليفي و وظيفهاي تقليل دهيم، ممكن است در آن فرصتي هم براي عدم توجه وكاهلي ايجاد شود و ظرفيت زوال انساني هم مهيا شود ولي در حالت تعهد اخلاقي همواره تعالي انسان مد نظر است. حال به نظر شما تعهد ما نسبت به رعايت محدوديتهاي كرونا چگونه است؟ آيا دليلي از اين واضحتر كه تمام دنيا درگيركرونا شده و اين بيماري در قلمرو جان انسانها مداخله ميكند؟ تفسير ما چيست؟ چه نيازي به توضيح اضافهتر براي پذيرش مسووليت خودمان در برابر همنوعان داريم؟ درست است كه اگر ما رعايت كنيم ممكن است ديگري رعايت نكند اما چه توضيحي نياز داريم كه خودمان هم جزيي از ضمانت اجرا باشيم؟ آيا حتما بايد قانوني وضعي شود كه ريسك و خطر آسيب ناخواسته به همنوعانمان را براي خودمان توضيح دهيم؟ اگرچه اين امر چيزي از مطالبه جمعي براي مديريت مناسب كرونا توسط سياستگذاران كم نميكند اما همانگونه كه ذكر شد، رويكرد فعلي اين بحث صرفا توضيح و قانع كردن خودمان براي پذيرش التزامي اجتماعي به عنوان تعهدي اخلاقي و سهم ما در اين مديريت است.
شايد فكر كنيد چقدر پيچيده است. آري اقناع شدن، فرآيندي به مراتب پيچيدهتر و سختتر از عمل كردن است. اما در شرايط اجتماعي كه به يكباره در موقعيتي قرار ميگيريم كه بخشي از تعهدات طبيعي ظهور پيدا كرده و خود را به ما نشان ميدهند، آيا ميتوانيم نسبت به آنها بيتفاوت باشيم؟
اگر بخواهيم بفهميم كه امروز چگونه ميتوانيم در برابر اين موضوع مسووليتپذير باشيم، بد نيست كه مسير تبديل ظرفيت تعهد طبيعي انسان به ظرفيت تعهد اجتماعي كه بتواند در اجتماع خود موثر باشد را مرور كنيم. براي فهم بهتر،كافي است به آداب و رسوم و قواعد عرفي در جامعه توجه كنيم. عرف اجتماعي همواره توسط حيات اجتماعي خلق و ماندگار ميشود و اگر به عنوان يك شهروند يا عضو جامعه، گاهي برخي از قواعد جمعي را رعايت نكنيم ممكن است مورد شماتت و سرزنش قرار بگيريم. بنابراين ضمانت اجراي عرفهاي اجتماعي از طريق فشار ذهنيت مشترك مردم در رفتار و گفتار و كنش آنها محقق ميشود. حال بايد ببينيم كه تفاوت تعهدات طبيعي در مقايسه با قواعد عرفي چگونه هستند؟ به نظر ميرسد تعهدات طبيعي از اين جهت كه ماهيت ذاتي و اخلاقي دارند و زمان ظهور مشخصي هم ندارند بنابراين ضمانت اجراي آنها بيشتر اخلاقي شدن است كه حيات آنها را ماندگار كرده است. ناپيدايي برخي از اين تعهدات دليل بر نبودنشان نيست و دليلي هم بر نديدنشان وجود ندارد. از طرفي درست است كه بخشي از اين تعهدات را به طور ارادي و از روي وجدان و آگاهي انجام ميدهيم اما به طور معمول مشروعيت اخلاقي اين تعهدات بسيار وابسته به زمينه ظهور اين تعهدات است. در واقع تعهدات اخلاقي هم از مسير تاييد و تشويق اجتماعي ميگذرد. به نظر ميرسد وجه شباهت عرف اجتماعي و تعهد اخلاقي در همين است كه هر دو نياز به حمايت بخش زيادي از افراد جامعه دارند.
پس هر جا تعهدي تبديل به تعهدي اخلاقي شده است، نشان ميدهد كه جامعه آن موضوع را مشروع و شايسته حمايت دانسته و الزام آن قابل ترديد نيست بنابراين انجام آن نيز مسووليتي اخلاقي است. مسووليتي فراتر از يك مشاركت مدني و جمعي ساده.
اكنون تعهد در قبال همنوعان در زمان بحران اجتماعي كرونا ضمانت اجرايش را نه تنها از وجدان و اراده فردي بلكه از وجدان و اراده جمعي و عمومي نسبت به همنوعان ميگيرد. تعهد اخلاقي ما نسبت به رعايت حريم حيات انسانها نميتواند ضمانت اجرايش نزد مردم نباشد. اگرچه مردم اختيار و اراده دارند اما هر فردي كه اكنون در رعايت حداكثري پروتكلها مسووليتپذير است، نمادي از جامعه مدني است كه خودش به تنهايي ضامن اجراي يك تعهد اخلاقي شده است. هر فرد در گفتار، رفتار و فعاليتهايي كه انجام ميدهد، ميتواند الگويي از اخلاق اجتماعي براي ديگران شود.
بايد با خودمان صادق و روراست باشيم. همواره عادت كردهايم كه قانون در جامعه را پيرو مجازات احتمالي و شرايط ظهورش و تفسير خودمان از موقعيت قانوني رعايت كنيم. حال هركدام از ما چگونه در مقابل اين موج قواعد نانوشته مدني(رعايت پروتكلهاي بهداشتي كرونا) برخورد ميكنيم؟ به نظر ميرسد كه اگر قانون و ضمانت اجرايي دركار نباشد، برخورد افراد دوگانه است؛ يا اينكه در يك حركت مدني، خود افراد ضامن اجراي تعهد اخلاقي ميشوند و افرادي كه در حد توان خودشان هم به اين جريان مدني پيوسته و پروتكلها را رعايت ميكنند مورد تشويق و تاييد قرار ميدهند يا اينكه در اقدامي غيراخلاقي و خلاف جمعي، ديگران را مورد تمسخر و استهزا قرار داده و انجام عمل متعهدانه توسط شهروندان به سطحي از بذلهگويي و شوخي اجتماعي تقليل مييابد. به نظر ميرسد، آنچه هنجارهاي يك جامعه را دچار نقص و ضعف ميكند همواره عدم رعايت اصول و قواعد قانوني و عرفي نيست بلكه گاهي تعهدات ناقص اجتماعي است كه جامعه را دستخوش نقص هنجاري ميكند. پس اگر به طور كامل به تعهد خود عمل كنيم به رفع نقص هنجاري عدم رعايت پروتكلها كمك كردهايم.
اگر با رعايت پروتكلهاي اجتماعي در دوران كرونا ميشود سهمي در رعايت حريم و محافظت از جان انسانها داشت پس اين تعهد حتما امري فراتر از وظيفه و تكليف است. تعهدي از جنس اخلاق مطلق اجتماعي است نه الزامي اجتماعي. تعهدي از جنس اراده و خواستن كه در كنار الزام اجتماعي ميتواند در نسبت با امر اخلاقي نوعي تعالي انساني معنا شود. بر اين اساس نه تنها اراده فردي بلكه «اعلام اراده» در قالب جمعي و حمايت از آن نيز امر اجتماعي را تبديل به امري اخلاقي ميكند.
پس «اعلام اراده» ما در حمايت از اراده جمعي هم تعهد اخلاقي و بخشي از داروي اثربخش اجتماعي براي كروناست. ارادهاي كه چون ضمانت اجرايش را از آگاهي، عقل، وجدان جمعي و افكار عمومي در نسبتش با مصالح عمومي و اجتماعي ميگيرد، تكليف اخلاقي بودنش معلوم است. پس بهتر است تا بيشتر عزيزانمان را از دست ندادهايم، اراده كنيم كه با ملزم كردن خودمان و اطرافيانمان به تعهدات اخلاقي در راستاي رعايت حريم حيات، حمايت و حفاظت از همنوعانمان ضامن اجراي نجات خودمان و ديگران شويم. تعهدي طبيعي و اخلاقي كامل در مسير كمال انساني و اجتماعي.