موانع و مشكلات پيادهروهاي شهري
اميررضا جولاني
امروزه با ورود اتومبيلهاي شخصي به زندگي انسانها و در نتيجه گسترش شهرها، بالاخص در كشورهاي در حال توسعه؛ پيادهروي به يك تمرين ورزشي ساده آن هم در پاركهاي شهري تقليل يافته است كه پزشكان به منظور كاهش وزن به بيماران خود توصيه ميكنند. اين معضل باعث شده كمترين توجه به پيادهروي به عنوان يك مد حمل و نقل شود كه اين بيتوجهي منجر به غلبه نسبت عرض سواره بر پياده، وقوع تصادفات، تداخل عابر پياده و سواره، عدم كفسازي مناسب پيادهروها و... شده است.
در ايران با روي كار آمدن رضاشاه به تقليد از شهرسازي هاسمان، شهردار وقت تهران، به ساخت خيابانهاي عريض و طويل پرداخت كه در اين ميان بسياري از منابع فرهنگي شهر در اين مدرنيزاسيون كالبدي صورت گرفته تخريب شد. اين روند با تهيه طرحهاي جامع و تفصيلي به سبك برنامهريزي عقلاني غربي در دهه 40 و 50 و ورود گسترده خودروهاي شخصي به سبد خانوارها در همان سالها، منجر به تغيير ذائقه ساكنان شهرهاي ايران از حمل و نقل پياده به سواره شد. پس از انقلاب نيز با اجراي قوانين زمين شهري و گسترش بدون برنامه شهرها اين روند تشديد شد و درنهايت تير نهايي به پيكره كمجان مد پياده در دستور العمل ضوابط منطقهبندي و تعيين تراكم ساختماني سال 1364 زده شد كه در پي آن سنگ بناي حقوقي درآمدزايي شهرداريها و خودكفايي مالي بر پايه تراكم فروشي و تغيير كاربري ريخته شد. درآمدهاي حاصل از اين سياست در دهههاي بعد چنان به مذاق مديران شهري خوش آمد كه بالاخص در تهران، هر كس هوس سوداي رياستجمهوري در سر داشت با فروش زمين و آسمان، قوانين شهرسازي و ايجاد بدهي براي شهروندان به اجراي كلان پروژههاي عمراني خودرو محور از جمله تونلها و پلهاي چند طبقه فاقد صرفه اقتصادي براي شهر پرداخت. اين سياستهاي سوداگرايانه، امروز كلانشهرهاي ايران از جمله تهران را به شهرهايي تكهپاره، خودرومحور با طبيعت تخريب شده و هوايي ناسالم تبديل كرده كه پيادهروهاي آن ديگر براي مردان سالم، ورزشكار و جوان هم مناسب نيست. در سال 96 در يك نظرسنجي صورت گرفته از طرف شهرداري تهران، بالاترين خواست عمومي از شهردار حل معضل آلودگي هوا و ترافيك شديد شهري بوده است. اين خواست عمومي شهرداري تهران و مديران شهري را درصدد بسيج منابع به سمت حل اين معضلات واداشت كه يكي از راهبردهاي مديران شهري در جهت كاهش آلودگي هوا و ترافيك همواره توسعه حمل و نقل عمومي بوده است. كلانشهر تهران سالهاست كه با مساله و مشكل ترافيك و حمل و نقل شهري به ويژه در حوزه حمل و نقل همگاني مواجه است كه در سالهاي اخير براي رفع اين معضلات راهحلهاي چندي از سوي مديران شهري اعمال شده كه جز ساخت پل و تونل، يكي ديگر از آن سياستها را ميتوان گرايش و روي آوري به مدلهاي حمل و نقل سريع درونشهري همچون مترو و BRT عنوان كرد. وليكن ساخت و گسترش حمل و نقل عمومي بدون توجه اصول جابهجايي پايدار قطعا به شكست ميانجامد. براي داشتن يك شهر پيادهمدار بايد شهر طوري طراحي شود كه هر شهروند پياده امكان دسترسي به يك وسيله حمل و نقل عمومي در 500 تا 800 متري خود داشته باشد. اين شهروند بايد به نيازهاي اوليه زندگي خود اعم از سوپرماركت، نانوايي و... در كوتاهترين زمان دسترسي پيدا كند. اين شهر نياز به خيابانهاي فعال مناسبسازي شده براي عبور همه اقشار شهروندي با غلبه پياده بر سواره باشد. دست آخر شبكهاي متراكم و به هم پيوستهاي از معابر و راهها به شرط مقياس انساني نياز است تا شهروندان را از داخل خودروهاي آلودهكننده خود به حيات اجتماعي شهر برگرداند. البته اين تغيير پارادايم در شيوه زندگي شهروندان در گرو نگاه حكمرانان شهري به شهر قرار دارد. قطع به يقين با عدم سياستوزري درست و بلندمدت و اتخاذ سياستهاي مقطعي خارج از قانون طبيعت هيچ گرهي از كلاف سردرگم باز نخواهد شد. دانشآموخته برنامهريزي شهري