تحليلي بر نتايج افكارسنجي آنلاين ايرنا در رابطه با كمآبي و خشكسالي
در كجا ايستادهايم؟!
محمدجواد سميعي| آبانگاه
اكنون ديگر قطعي است كه سال آبي جاري، دورهاي با ميزان بارش به شدت محدود بوده و تابستاني سخت، از منظر تامين آب موردنياز، پيش روي ماست. اگرچه مشاركت عموم در مديريت مصرف در هر زماني مهم است، اما در چنين شرايط خشك و كمآبي، ضرورتي دوچندان پيدا ميكند.
مشاركت در مديريت گذر از دورههاي پيك مصرف، در بستري از آگاهي و حساسيت راجع به موضوع آب و به طور كليتر مسائل محيطزيستي شكل ميگيرد و سوال اساسي اما كمتر مورد توجه، براي آنها كه انتظار و مطالبه همراهي جامعه را دارند آن است كه آگاهيها و حساسيتها در عرصه آب يا همان چيزي كه با آن با عنوان سواد آبي ياد ميشود، در واقعيت در چه وضعيتي است. نظرسنجي كه ايرنا در نيمه ارديبهشت سال جاري به صورت آنلاين برگزار و گزارش كرده كه ۶ هزار نفر در آن شركت كردهاند؛ هر چند مجمل از نظر محدوده سوالات و ناكافي، از نظر حجم و توزيع نمونه، ميتواند به بخشي از اين پرسش پاسخ دهد. نتايج اين افكارسنجي حاكي از آن است كه دوسوم مخاطبان در رابطه با شرايط آبي دغدغه داشتهاند كه نشانگر آن است كه ترسيم شرايط خشكي و كمآبي تا حد قابل قبولي صورت گرفته اما ديدگاههاي مطرح شده در رابطه با راهكارها براي مواجهه صحيح با اين موضوع، به وضوح، نگرانكننده و حتي نااميدكننده است. مطابق نتايج منتشر شده، نزديك به نيمي از شركتكنندگان، اولين راهكار مقابله با بحران آب را استفاده از فناوري بارورسازي ابرها اعلام كردهاند. همچنين نخستين گزينه انتخابي براي پاسخ به اين سوال كه بيشترين نقش در مقابله با بحران كمآبي را چه روشي ميتواند برعهده داشته باشد؛ بحث شيرينسازي و انتقال آب است. راهكارهايي كه از منظر كارشناسي، ناكارآمد، ناپايدار و غيرقابل اتكا هستند. در مقابل بحث الگوي كشت در بخش كشاورزي به عنوان يك موضوع كليدي در نجات آب توسط تنها يكچهارم شركتكنندگان در افكارسنجي مورد توجه بوده و موضوع آموزش و اصلاح الگوي مصرف فقط توسط كمتر از يكپنجم افراد مورد تاكيد قرار گرفته است. گزينههايي همچون اولويت حقابه محيطزيستي با دوازده و نيم درصد، لزوم محدودسازي فعاليتهاي صنايع آببر خصوصا در مناطق خشك، با 8.2درصد، حكايت از زاويه ديد و نگرشي دور از آموزههاي كليدي در عرصه مديريت پايدار منابع آب دارد. مجموعا نتايج اين افكارسنجي نشان از كمبود و نبود سواد آبي صحيح در بدنه جامعه بوده و اين زنگ هشداري است براي رويكرد جاري: «تاكيد» و نه «اقدام» در مسير آموزشهاي آبي.
اگر بخواهيم نتايج اين ترسيم وضعيت كلي را جدي بگيريم و بخش اجتماعي آب و مديريت تقاضا را رويكرد اصلي حركت به سمت نجات آب بدانيم؛ لحاظ چند محور از جمله موارد زير ضروري به نظر ميرسد:
نخست آنكه بازخوردگيري مكرر و دورهاي از مخاطبان، به جاي حدس كلي و سليقهاي از ديدگاههاي جامعه را توسعه دهيم. گسترش حجم نمونه و خصوصا عدم اكتفا به جامعه شهري و بهرهبرداران بخش شرب و توجه ويژه به ذينفعان و بهرهبرداران آب در بخش كشاورزي، يك نياز اساسي است. در اين رابطه اقدام الگويي قابل توجهي در ماههاي اخير در استان اردبيل به عنوان اطلس اجتماعي آب دنبال شده كه ميتواند مورد استفاده قرار گيرد.
دوم، لزوم توسعه روشهاي صحيح آموزش و گفتوگو و انتقال آموزههاي اصلي مرتبط با آب، چه در بخش نخبگان و چه در رابطه با ذينفعان و عموم جامعه، به جاي تاكيد كلي و كليشهاي درخصوص لزوم صرفهجويي در آب است. لحاظ ظرفيتهايي نظير دبيران درس نوظهور انسان و محيطزيست و شبكه ۱۳ هزار نفري اين دبيران به عنوان يك شبكه مستعد در گسترش سواد آبي يا اپليكيشن سواد آبي به عنوان يك بستر و ابزار نوين براي ارايه آموزشهاي آبي به نحو جذاب و اثرگذار، ميتواند نمونههايي مهم در اين رابطه محسوب شوند.
و سوم، لزوم نوعي بازبيني در مسووليت ما كارشناسان و فعالان عرصه آب و محيطزيست، درخصوص انتقال آموزشهاي صحيح و نشان دادن راهكارهاي صحيح در رابطه با سطوح مختلف مديريت منابع به ويژه نقش هر يك از افراد جامعه براي مصرف درست آب (مصارف مستقيم و غيرمستقيم يا مجازي) و گسترش مطالبهگري در مسير نجات آب است. اگر آب و محيطزيست، از بزرگترين اولويتهاي كشور و جهان امروز باشد، داشتن تصويري صحيح در بدنه جامعه در رابطه با آنها، يك مقدمه كليدي است و بخش مهمي از اين مقدمه، بدون بازبيني در مسووليت متخصصان و فعالان، دستيافتني نيست.