عواقب و فوايد انتخابات مشاركتي
محمدرضا بادامچي
پس از ماهها گمانهزني و كار تشكيلات و فعاليت سياسي و رسانهاي گسترده پيرامون انتخابات بالاخره چندي قبل شوراي نگهبان فهرستي از 7 نفره به عنوان كانديداهاي نهايي انتخابات رياستجمهوري رونمايي كرد كه متاسفانه اغلب از يك طيف و جريان خاص سياسي هستند و نميتوان سلايق و نظرات و ديدگاههاي مختلف حاضر در جامعه را در آن تشخيص داد. حال آنكه انتظار بود اين 7 چهره، به نحوي از طيفهايي گوناگون انتخاب ميشدند كه به تعبيري همچون طيفهاي هفتگانه رنگينكمان، همه سلايق در اين انتخابات حق انتخاب داشته باشند. به هر تفسير اما درحالي شاهد چنين رويكردي از جانب شوراي نگهبان نبوديم كه پيش از اين بسياري از دلسوزان نظام و انقلاب نسبت به ميزان مشاركت در انتخابات پيشرو ابراز نگراني كرده و بيم آن را داشتند كه در انتخابات رياستجمهوري سيزدهم به دلايل گوناگون شاهد برگزاري انتخاباتي رقابتي نباشيم. حال در اين شرايط در آستانه برگزاري انتخابات رياستجمهوري قرار داريم و همزمان ميبينيم برخي كانديداهاي انتخابات نيز با طرح شعارها و مواضع غيرقابلاجرا و غيركارشناسي، آندسته از شهرونداني را كه همچنان بناي مشاركت داشته و دارند، با اين پرسش روبرو ميكنند كه چگونه قرار است اين وعدههاي بزرگ عملياتي شود. نكته ديگر در شعارها و كمپين كانديداهاي انتخابات رياستجمهوري و همچنين اظهاراتي كه در مناظرهها از آنان شنيديم، مواضع انتقادي اغلب اين چهرههاست؛ بهنحوي كه انگار هيچكدام از آنان تا امروز هيچ مسووليتي در هيچيك از حوزههاي تصميمگيري و تصميمسازي نداشتهاند. اين در حالي است كه به هر حال تمامي اين عزيزان كم و بيش در سالهاي گذشته و حتي در حال حاضر، علاوه بر آنكه كانديداي رياست بر قوه مجريه هستند، در سمتهاي مهم ديگري نيز مسووليت داشته و دارند و جالبتر آنكه بعضا در حوزههايي نسبت به كمبودها و كاستيها انتقاد ميكنند كه خودشان مسووليتهايي داشته و دارند. فراموش نكنيم كه ما ملتي فهيم داريم كه برخلاف آنچه ظاهرا برخي دوستان متصورند، به خوبي و با نگاهي دقيق و كارشناسي مسائل را دنبال ميكنند و بيراه نيست اگر بگوييم جامعه تحصيلكرده ايراني، در بسياري از موارد نسبت به جزييات و مسائل مملكت آگاهي دارد. در اين ميان بايد توجه داشته باشيم كه «جبهه اصلاحات ايران» با حداكثر توان خود وارد ميدان شد اما درنهايت هيچكدام از گزينههاي مدنظر اين جريان سياسي موفق به حضور در رقابت نهايي نشدهاند؛ به همين دليل اصلاحطلبان عملا هيچ كانديدايي در صحنه رقابت ندارد و اين يعني طيف وسيعي از شهروندان ايراني، گزينهاي براي حضور در انتخابات ندارند كه اين وضعيت طبيعتا منجر به كاهش مشاركت در انتخابات ميشود. با اين همه شخصا معتقدم كه هنوز فرصت داريم و اگر مسوولان به اين باور برسند كه درصورت حضور كانديداهاي همه سلايق، شاهد برگزاري انتخاباتي پرشور و رقابتي خواهيم بود، ميتوان به تغيير در اين اوضاع اميدوار بود. اين نكته نيز حايز اهميت است كه درحال حاضر بحث بر سر اين نيست كه درنهايت چه كسي رييسجمهوري شود، بلكه نفس برگزاري انتخابات است كه امروز موضوع بحث اصلاحطلبان قرار گرفته و بر اين اساس است كه ما فكر ميكنيم برگزاري انتخابات رقابتي با مشاركت پرشور است كه ميتواند زمينهساز اعتلا و اقتدار ايران عزيز باشد؛ نه آنكه انتخاباتي غيررقابتي برگزار شود و مانع از آن شويم كه شهروندان به حق خود در راستاي تصميمگيري و تعيين سرنوشت دست پيدا كنند.