مختصري از سير تحول و تطور خط تعليق به عنوان اولين خط ايراني پس از اسلام
خط تعليق؛ از ابداع تا احيا
حجت اماني
در خصوص تاريخ پيدايش و رواجِ خط تعليق، اطلاعات تاريخي دقيق و مستحكمي در دسترس نيست؛ اما آنچه در اسناد تاريخي و رسائل ذكر شده است قديميترين نمونههاي خط تعليق را مربوط به قرن پنجم هجري دانستهاند كه در هرات و تبريز رواج داشته است. بنا بر آراي پژوهشگران و تذكرهنويسان، ابداع خط تعليق را به خواجه عبدالحي و خواجه تاج سلماني نسبت دادهاند. اين در حالي است كه ميرزا حبيب اصفهاني خواجه ابوالعال را مبدع اين خط معرفي ميكند. بنا بر اظهار پژوهشگران متاخر مانند حبيبالله فضائلي، خواجه تاج سلماني را واضع شكسته تعليق ذكر ميكنند و خواجه عبدالحي را واضع شيوه ديگري در شكسته تعليق ميدانند. در برخي منابع «حسن بن حسين علي فارسي كاتب» را اولين كسي ميدانند كه خط تعليق را از خطوط نسخ و ثلث و رقاع استخراج كرده و منشيان و ساير كتاب از آن پيروي كردهاند؛ با اين وجود خط تعليق به دست خوشنويسان ايراني ابداع و قاعدهمند شده و مورد استفاده كتّاب، خوشنويسان درباري، دبيران و منشيان قرار گرفته است و به نظر ميرسد خواجه تاج سلماني و خواجه عبدالحي در رواننويسي و تنظيم خط تعليق نقشي بسزا داشتهاند. همچنين درباره نقش ساير اقلام خوشنويسي در پيدايش خط تعليق آراي متفاوتي بيان شده است كه با توجه به نمونههاي موجود و اجماع نظر غالب پژوهشگران و تذكرهنويسان، ميتوان گفت خط تعليق از تركيب خطوط رقاع و توقيع و نيز نسخ ايراني با نگاهي به خطوط پهلوي و اوستايي از قرون پنجم و ششم مراحل تكوين و تكامل خود را گذرانده است. بر اساس متن «گلستان هنر» قاضي احمد قمي، تعليقنويسان اواخر دوران تيموري و اوايل دوره صفوي پيرو شيوههايي بودند كه پس از خواجه عبدالحي رواج يافتند: يكي شيوهاي در نهايت رطوبت و حركت كه منشيان خراسان به پيشوايي مولانا درويش بدان طرز مينوشتند و ديگري شيوهاي مستحكم و پخته به پيشوايي شيخ محمد تميمي و مولانا ادريس كه احكام سلاطين آققويونلو بدان روش تقرير ميشد. در اوايل صفوي پيروان شيوه مولانا درويش مانند خواجه اختيار منشي جنابذي (گنابادي) ميرزا شرف جهان، ميرقاسم و ... به نگارش تعليق همت گماشتند. از اين ميان بر اساس آنچه برجاي مانده است خواجه اختيار منشي كه در هرات ميزيسته است بر زيبايي و ظرافت خط تعليق افزود و بهرغم آثار چشمگير و بسياري كه از او باقي مانده، در تذكرههاي خوشنويسان مطالب زيادي درباره او نقل نشده است. به گونهاي كه در گلستان هنر تنها چند جمله درباره شيوه خوشنويسي و موقعيت او بيان شده است: «خواجه اختيار منشي از دارالسلطنه هرات بود. به غايت نازك و صاف مينوشت. آثار ازو بسيار مانده و قطعه بيشمار نوشته. مدت سي سال در دارالسلطنه هرات به انشا پادشاه سكندر نشان سلطان محمد پادشاه كه در آن اوان ميرزاي خراسان بود، اقدام كرد، مولانا از هرات بيرون نيامد و سفري نكرد».
پس از خواجه اختيار منشي گنابادي در آستانه قرن يازدهم هجري به واسطه رواج خط نستعليق ميان خوشنويسان و ظهور خط شكسته نستعليق، به تدريج خط تعليق به حاشيه رانده شد. به گونهاي كه ميتوان گفت رو به فراموشي گذاشت اما به صورت تفنني برخي خوشنويسان بدان ميپرداختند. در دوره صفوي، نمونههاي قابل توجهي از اين خط يافته و ديده نشده است؛ اما ميتوان ردپاي اين خط را در برخي آثار مرتضي قلي خان شاملو (درگذشت ۱۱۰۰ ه. ق) كه دستي در نقاشي نيز داشته، جستوجو كرد. به اعتبار برخي منابع، او را واضع خط ايراني شكسته نستعليق نيز دانستهاند. در اوايل دوره قاجار با ظهور محمد كاظم واله اصفهاني (درگذشت 1229 ه.ق) متخلص به واله اصفهاني شاعر و خوشنويس كه خطوط تعليق و رقاع را نيز استادانه مينوشته، اين خط جاني دوباره مييابد. او تلاش خود را جهت احياي خط تعليق به كار ميگيرد، با اين حال با قوت گرفتن خط شكسته نستعليق و وجود خوشنويس بزرگي چون درويش عبدالمجيد طالقاني (۱۱۵۰ ه.ق - ۱۱۸۵ ه.ق) فعاليت او در احياي تعليق بيثمر ميماند. خوشنويسي سنگ مزار او به خط شكسته تعليقِ خودش با قلم تعليق، يك دانگ از نمونههاي ارزشمند اين خط است. در دوران قاجار همچنين محمودخان ملكالشعرا (1228-1311 ه. ق)، مشهور به محمودخان صبا، از ديگر هنرمنداني است كه دستي توانا در نقاشي و خوشنويسي اقلام سته داشته و نمونههاي ارزشمندي از تعليق توسط وي بازنگاري شده است. افزون بر اين موارد، نمونههايي از خط تعليق در ميان آثار وصال شيرازي ديده ميشود كه به بازنگاري قطعاتي از تعليقنويسان متقدم پرداخته است. در اواخر قاجار از لطفعلي شيرازي ملقب به صدرالافاضل (۱۲۶۸–۱۳۵۰ ه. ق) ميتوان نام برد كه در نوشتن شكسته تعليق علاوه بر ساير خطوط مهارت داشته است. به بيان ديگر ميتوان گفت دوره قاجار به نوعي عرصهاي براي ظهور و بازنگاري خطوط تفنني و تزييني از جمله خط تعليق بوده است كه دهها هنرمند تعليق نويس مشغول به خوشنويسي بودهاند. در دوره پهلوي تمركز اصلي بر خط نستعليق گذاشته شد كه در كتيبههاي معماري، اوراق دولتي، سكه و پول و غيره نمادپردازي شد و ساير خطوط اسلامي را در سايه قرار داد. انجمن آثار ملي با هدف تبليغ مليگرايي، بناهايي با تاثير از هنر ايرانِ پيش از اسلام مانند مقبره فردوسي، خيام، ابوعلي سينا و كمال الملك را ساخت؛ به گونهاي كه در كتيبههاي اين بناها از خوشنويسي نستعليق و تعليق استفاده شد. بهطور نمونه مقبره خيام با خط شكسته تعليق يا ترسل به دست مرتضي عبدالرسولي (۱۲۸۴-۱۳۷۳ ش) از استادان هنر خوشنويسي تحرير شد. به دليل دشواري خوانش اين خط نسبت به نستعليق، استفاده از آن در كتيبهها و موارد ديگر ديده نشد. در دوره پهلوي دوم در عرصه خوشنويسي، انجمن خوشنويسان ايران به عنوان نهادي مردمي با همكاري وزارت فرهنگ و هنر وقت با همت سيد حسين ميرخاني و ديگر خوشنويسان همعصر نظير علياكبر كاوه، ابراهيم بوذري و سيد حسن ميرخاني، با اهتمام مهدي بياني، محقق و استاد دانشگاه «كلاسهاي آزاد خوشنويسي» را تاسيس و راهاندازي كرد. بدينترتيب آموزش خوشنويسي بيشتر در قالب خط نستعليق فراگير شد. در دوران انقلاب اسلامي با توجه به گستردگي فعاليتهاي انجمن خوشنويسان ايران و تمركز بر خطوط نستعليق، شكسته نستعليق، ثلث و نسخ به عنوان مواد آزمون انجمن خوشنويسان ايران، به ساير خطوط از جمله خط تعليق توجه چنداني نشد.
اينجانب در دهه 80 با تمركز بر خط تعليق به احياي آن پرداخته و اولين نمايشگاه و كارگاه آموزشي خط تعليق را در دانشگاه جامع علوم بصري كراچي پاكستان برگزار كردهام. همچنين اولين مصاحبه و درخواست حفظ خط تعليق را در سال 1391 از طريق رسانه و وب سايت هنر آنلاين بهطور رسمي اعلام كردم. پيشنهاد برگزاري بزرگداشت خوشنويس برجسته تعليق، خواجه اختيار منشي گنابادي را نيز به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي گناباد دادم كه ابتدا مورد پذيرش واقع نشد و با پيگيريهاي مجدد در سال 1396 محقق شد. در سال 1395 اولين كارگاه آموزشي خط تعليق در زادگاه خواجه اختيار منشي گنابادي با همكاري اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهرستان برگزار شد. بنده اين افتخار را داشتهام كه از سال 1385 تاكنون چندين نمايشگاه تعليق در كشور و خارج از كشور از جمله پاكستان، ليتواني، هند، لندن و آلمان برگزار كنم. افزون بر اين، تعدادي از دانشجويان مقطع كارشناسي و ارشد هنر در قالب پاياننامه به تحقيق درباره جنبههاي بصري و زيباييشناسي اين خط با راهنمايي اين جانب مشغول به فعاليتاند. مايه مباهات من است كه سال گذشته پرونده ثبت اين خط را به عنوان ميراث ناملموس ايراني براي همه ايرانيان به وزارت ميراث، گردشگري و صنايع دستي تحويل دادم و پس از پيگيرهاي فراوان در 12 اسفند 99 در اين وزارتخانه در فهرست آثار ملي قرار گرفت و به ثبت رسيد. حالا بايد «تعليق» را، خطي براي همه ايرانيان ناميد. اكنون پس از ثبت ملي اين خط و همچنين برگزاري رويدادهايي چون همايش خواجه اختيار منشي گنابادي و بازتاب گسترده آن، تعدادي از هنرمندان خوشنويس با پيشينه خط شكسته نستعليق به سمت اين خط متمايل شده و در فضاهاي مجازي به تبادل اطلاعات و تجارب ميپردازند. خط ايراني تعليق بدون شك نماد خلاقيت بصري ايرانيان در زمينه خوشنويسي است.
احياگر خط تعليق، دكتراي تخصصي تاريخ تطبيقي و تحليلي هنر
بر اساس متن «گلستان هنر» قاضي احمد قمي، تعليقنويسان اواخر دوران تيموري و اوايل دوره صفوي پيرو شيوههايي بودند كه پس از خواجه عبدالحي رواج يافتند: يكي شيوهاي در نهايت رطوبت و حركت كه منشيان خراسان به پيشوايي مولانا درويش بدان طرز مينوشتند و ديگري شيوهاي مستحكم و پخته به پيشوايي شيخ محمد تميمي و مولانا ادريس كه احكام سلاطين آققويونلو بدان روش تقرير ميشد. در اوايل صفوي پيروان شيوه مولانا درويش مانند خواجه اختيار منشي جنابذي (گنابادي) ميرزا شرف جهان، ميرقاسم و ... به نگارش تعليق همت گماشتند. از اين ميان بر اساس آنچه برجاي مانده خواجه اختيار منشي كه در هرات ميزيسته است بر زيبايي و ظرافت خط تعليق افزود و بهرغم آثار چشمگير و بسياري كه از او باقي مانده، در تذكرههاي خوشنويسان مطالب زيادي درباره او نقل نشده است.