• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4949 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۲۲ خرداد

نقد مديريت فرهنگي در هنگامه انتخابات 1400

از مديريت آشكار تا مديريت در اختفا

رضا درستكار

دوره صدارت مرحوم «سيف‌الله داد» سياست‌هاي او را در معاونت سينمايي نقد مي‌كردم، جواني پرشور بودم و درباره قانون سينما، جشنواره‌هاي موضوعي و هر چيزي كه مي‌شد تحليل و نقد مي‌نوشتم، مطالبي كه چند سالي به ‌شكل پيوسته در صفحه «اجازه هست» ماهنامه دنياي تصوير چاپ مي‌شد. «داد» خدابيامرز ارزش «نقد» را داشت، زيرا سينماگر و‌ مديري فرهنگي بود و رداي معاونت به قامتش مي‌آمد. وقتي كه پس از پيروزي دوم خرداد ۱۳۷۶ به ارشاد رفت و مسووليت سينما را پذيرفت، دفترش را تعطيل و‌ شركت موفقي را كه با ديگران ساخته بود، دو قفله كرد. (كدام مدير فرهنگي از اين كارها مي‌كند؟!) در دوره او چندين جشنواره موضوعي برگزار شد، سمينار و هفته پژوهش، پنل‌هاي مختلف و منتقدان از جمله خود من، به‌رغم نقدهاي تند و تيزي كه به دستگاه‌هاي زيرنظر معاونت و سياست‌هاي سينمايي نوشته مي‌شد، از مدعوين آنها بوديم.
«داد» مانند پهلواني در گود و بي‌واهمه بود و هميشه هماورد مي‌طلبيد، براي بهتر شدن خروجي‌هايش انگار كه با خودش هم در كورس بود. بارها خود من را صدا كرده و ‌خواسته بود كه مثلا حتما در فلان سمينار مقاله‌اي بدهم و...؛ با اين روش‌ها توسعه‌يافتگي شخصيتش را به منصه ظهور مي‌رساند و از چيزي نمي‌ترسيد. «داد» با نقد و منتقد دوست بود و چون سينماگري خوب و مديري قوي و با برنامه بود، از نقد جدي استقبال مي‌كرد و جريان نقد هم او را لايق و برجسته به ‌حساب مي‌آورد و بين مدير و رسانه تعاملي سازنده و آشكار برقرار بود. (حيف كه عمرش به دنيا نبود!) حالا نگاه كنيم به همتايان «داد» در اين سال‌ها! مديراني كه در اختفا مي‌آيند و در اختفا مي‌روند و از مواجهه با اهالي رسانه بيمناكند!
«داد» و امثال او الان ديگر بدل به افسانه‌ شده‌اند، همتايان او كه از كوچك‌ترين نقدي مي‌هراسند، «داد» را افسانه كرده‌اند وگرنه طبيعي‌اش اين ‌است كه آدم با كفايت از چيزي نهراسد و مديريت آشكار كند. آنقدر اين فاصله بين مديران اين سال‌هاي دستگاه‌هاي فرهنگي زياد شده كه ديگر هيچ‌كدام نامي نشده‌اند و آنقدر عملكرد نداشته‌اند كه نيازي به نقد عملكرد ندارند، فقط مي‌توان گفت كه دستگاه‌هاي فرهنگي ما خالي‌اند. اين مديران كم‌خاصيت، بودجه‌هايي دارند و آن را غالبا صرف حفظ ساختمان و دستگاه و افراد تحت مديريت‌شان مي‌كنند! و ديگر خبري هم از برپايي سمينار و پژوهش و به‌روز شدن دانش صنف مربوطه و برگزاري پنل و جشنواره‌هاي موضوعي و‌ چه و چه هم نيست. از تاخيرها و ناتواني اينان است كه آشكار مي‌شود وضعيت مديريت‌هاي فرهنگي كشور تا چه حد بحراني و متزلزل است. مي‌خواهيد عملكرد اين حوزه را بسنجيد به كار امسال و پارسال‌شان نگاه نكنيد، به خروجي اين ۲۰ سال بنگريد تا ببينيد كه چرا در اين مسير پيش نمي‌رويم.

خرداد ماه است و ياد «داد»...
آقايان! مديريت ردايي نيست كه به تن هر كسي بيايد و مهم‌تر، مدير فرهنگي است كه بايد «نامي» باشد براي اهل فرهنگ؛ نه رفيق رانت و نسبت! عرصه فرهنگ، عرصه جولان است و امثال سيف‌الله داد را مي‌خواهد كه نيك‌خواه آينده و اهالي فرهنگ و هنر بود. اين حوزه مدير باسابقه و عملكرد درخشان مي‌خواهد؛ چيزي كه سال‌ها آن را نداشته‌ايم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون