دوره عوامبازي گذشته
عباس عبدي
در انتخابات گذشته يكي از نامزدهاي مهم اصولگرا كه انصراف داد و رفت، جمله مهمي را هنگام ثبتنام براي نامزدي رياستجمهوري گفت. گفت درآمد كشور را در 4 سال رياستجمهوري خود دو و نيم برابر ميكنم. اين به معناي رشد اقتصادي سالانه 25 درصد بود آن هم در كشوري كه بهطور كلي هميشه نيمي از اهداف رشد 8 درصدي خودش را محقق نكرده بود! به علاوه تاريخ سراغ ندارد كه كشوري چنين رشدي را در 4 سال تجربه كند، مگر با پيدا كردن نفت، آن هم فقط يكي دو سال! حالا آن اظهارنظر عجيب گذشت. در انتخابات اخير يكي ديگر از آنان وعده ايجاد 16 ميليون شغل طي دوره رياستجمهوري اول خود را ميدهد!! البته از اين نوع مشاغل قبلا هم داشتهايم. زمان احمدينژاد خيلي به او گفته شد كه چرا شغلي ايجاد نميكنيد، از استانداران خود آمار گرفت و گفت در يك سال 6/1 ميليون شغل ايجاد كرده است. از همين شغلهاي سرِ كاري! در حالي كه تعداد خالص مشاغل كشور (ايجادشده منهاي از ميان رفته) در دوره اصولگرايي احمدينژاد پس از 8 سال حدود صفر هزار! شغل بود تازه با آن صدها ميليارد دلار درآمدهاي نفتي. حالا وعده 16 ميليون شغل را فقط در يك دوره ميدهند. بياييد فرض كنيم كه چنين كاري را انجام دهند. كسي كه بتواند اين تعداد شغل ايجاد كند، قطعا ميتواند بهرهوري را هم بيشتر كند، ولي فعلا فرض ميكنيم كه آقايان با بهرهوري ثابت اين سراب را اجرايي كنند. در اين صورت تعداد شاغلين فعلي كه حول و حوش 24 تا ۲۵ ميليون نفر است در پايان دوره اول رياستجمهوري ايشان به 40 ميليون نفر خواهد رسيد. اگر بهرهوري ثابت باشد، اين امر به معناي رشد 66 درصدي توليد ناخالص داخلي است. كه بهطور متوسط سالانه 14 درصد رشد اقتصادي خواهد داشت. منابع لازم سرمايهگذاري براي انجام چنين كاري مطلقا در داخل كشور وجود ندارد.
شايد بايد حدود نيمي از توليد ناخالص داخلي را سرمايهگذاري كرد تا اين حد از اشتغال و رشد ايجاد شود
و اين براي ايران فعلي غيرممكن است و بايد از طريق خارج تامين شود، آنهم از سوي كساني كه ميخواهند تجارت را به صورت تهاتري مرزنشينان انجام دهند!
كشوري كه 6 برنامه توسعه داشته است و در تمام آنها رشد اقتصادي 8درصد را هدف قرار داده و هيچگاه نتوانسته در هيچ برنامهاي به اين رقم نزديك شود، حتي در زمان خاتمي كه بهترين عملكرد را داشته، نتوانست چنين كند، حالا چگونه بايد رشد 14درصدي داشته باشد؟
تنها راه براي اين كار اضافه كردن زنان خانهدار به عنوان شغل است و يك مستمري هم كه ديگر نامزد اصولگرا براي زنان تعيين كرده از طريق استقراض از بانك مركزي تهيه و پرداخت كنند كه در اين صورت ميتوان طي يك سال تعداد شاغلين را ميليونها نفر اضافه كرد، بدون آنكه ذرهاي به توليد ناخالص داخلي كشور اضافه شود، سهل است كه كمتر هم خواهد شد.
اين شعارها در تاريخ اين مملكت باقي ميماند و آيندگان به ما خواهند خنديد كه چه جامعهاي داشتيم كه چنين افرادي با القاب دهانپركن دكترا حتي درك روشني از عدد ندارند. مديريت عصر پيشاصنعتي را ميخواهند اجرا كنند و با نشستن جلوي مردم و گوش دادن به
درد دلهاي آنان مسائل را حل كنند. يك لحظه هم فكر نميكنند، اگر چين بزرگترين دستاوردهاي توسعه و پيشرفت را دارد، از طريق حضور رهبرانش در مزارع و كارخانجات و شنيدن حرف كشاورز و كارگر توسعهنيافته است. امروز دنيا مدرن شده است، هر صنف و گروهي بايد نهادهاي خود را داشته باشد. آن پيرمرد روستايي كه وضع خوبي ندارد چه ميداند كه راهحل مشكلات چيست؟ ولي سنديكاهاي كشاورزي، انجمنهاي صنفي كارگري و حرفهاي، نهادهاي مدني قدرتمند و نهادهاي علمي و پژوهشي، آزادي اعتراضات، حق دسترسي به اخبار و اطلاعات و رسانههاي موثر و حاكميت قانون به راحتي ميتوانند مشكلات را نشان داده و راهحلها را ارايه دهند و نيازي نيست چون چند صد سال پيش به اطراف و اكناف رفت و هر هفته سفري داشت تا درد مردم را متوجه شد. دوره اين عوامبازيها گذشته است.