كوته بيني
عباس عبدي
يكي از تفاوتهاي بارز انسان با حيوانات و نيز تفاوت نسبي ميان خود انسانها، عمق آيندهنگري آنان است. آينده براي حيوانات يك امر غريزي است مثل جمعآوري دانه از سوي برخي پرندگان براي زمستان. اين كار به نسبت محدود است ولي انسان نگاه آيندهنگر دارد و يكي از تفاوتهاي مهم انسانها، عمق آيندهنگري آنان است. مفهوم پسانداز از همين ويژگي سرچشمه ميگيرد. انسان قادر است كه از مصرف حال بگذرد و پسانداز كند، تا در آينده مصرف مطلوبتري را به دست آورد. موتور مالي توسعه و پيشرفت نيز همين پسانداز است. با توجه به محدوديت عمر انسانها افق آنان براي آيندهنگري محدود است، ولي هنگامي كه از فرد عبور ميكنيم و به جامعه وارد ميشويم، ديگر محدوديتهاي زماني معنا ندارد و ميتوان آيندهنگري دهها و حتي صدها ساله را نيز در برنامه قرار داد. متاسفانه جامعه ايران از حيث آيندهنگري به كلي فاقد توانايي شده است. هر چه هست همين حالاست. گرچه شهروندان ايراني به تناسبي و برحسب درك و دانش خود آيندهنگري دارند، ولي كليت جامعه و مديريت سياسي آن فاقد اين ويژگي است. اين وضعيت مثل افرادي است كه درون يك قطار جلو ميروند در حالي كه قطار توقف كرده است. براي اين امر مثالهاي فراوان ميتوان زد. سياستهاي عملي در حوزه منابع طبيعي، مطلقا فاقد آيندهنگري متعارف است. سياستهاي ارزي و پولي از اين حيث بدترين شرايط را دارند. تقريبا همه سياستمداران ايراني ميدانستند كه سركوب قيمت كالا و ارز عوارض بدي دارد. هنگامي كه در فاصله چند سال نقدينگي چند برابر شده ولي قيمت ارز ثابت مانده در حالي كه توليد ناخالص داخلي نيز تغييري نداشته است، اين بدان معناست كه قيمت ارز به دليل تزريق درآمدهاي نفتي پايين نگه داشته ميشود و اثرات منفي بر صادرات گذاشته و واردات را بيشتر و توليد داخل را تضعيف ميكند.
همه اينها روشن است، ولي اين عوارض معمولا پس از چند سال نمايان ميشود و با يك شوك ارزي قيمت ارز بلافاصله چند برابر ميشود و يك بحران بزرگ به اقتصاد وارد ميشود، اتفاقي كه چند بار رخ داده است. اين سياست در كوتاهمدت به نفع سياستمداران است، زيرا موجب رضايت خاطر مصرفكننده است ولي در پشت اين رضايت، كاهش توليد داخلي به نفع كشورهاي ديگر، كاهش اشتغال و تامين مطلوبيت كوتاهمدت براي مردم است و چند سالي طول نخواهد كشيد كه همه اين منافع از گلوي ملت بيرون آورده شود. اكنون نيز در انتخابات اين كوتهبيني را به وضوح ميبينيم. هيچ نامزدي درباره رشد توليد، پسانداز، آموزش، زيرساختهاي نرمافزاري توسعه همچون حاكميت قانون، نهادهاي مدني و... سخن جدي نميگويد. اينكه بگوييم توليد و اشتغال را راه مياندازيم كافي نيست، مساله چگونه راه انداختن است؟ بيشتر شعارها معطوف به امور كوتاهمدت مثل دادن پول و وام و مسكن و... است. در حالي كه هيچ بودجهاي براي اين موارد ندارند، دولت حتي براي انجام پرداختهاي فعلي نيز درمانده است و بايد قرض كند يا به افزايش نقدينگي پناه ببرد، پس چگونه برخي نامزدها وعدههاي زيانبار كوتاهمدت ميدهند؟ و از آن مهمتر اينكه برخي مردم نيز اين وعدههاي سر خرمن و كوتاهمدت را باور ميكنند و هيچگاه هم زحمت اين را به خود نميدهند كه بپرسند اين آقا اولا براساس چه قانوني و دوم اينكه از چه منبعي اين پولها را تهيه كرده و خواهد داد و مهمتر از همه اينكه عوارض آن چه خواهد بود؟ آيا جز تورم مهارگسيخته است؟ كوتهبيني و فقدان نگاه بلندمدت در همه حوزهها اعم از سياست و اقتصاد و فرهنگ حاكم است. نمونه سياسي آن را در ردصلاحيتها و كوچك شدن ظرفيت سياسي كشور شاهديم و هر روز كه ميگذرد اين ظرفيت كمتر و كمتر ميشود و البته منافع كوتاهمدت براي آنان و هزينههاي كلان و بلندمدت براي همه از جمله آنان دارد. تغيير اين ويژگي رفتاري نيازمند يك تغيير اساسي است كه ظاهرا به زودي تحقق نخواهد يافت.