مالويناس و فالكلند
مرتضي ميرحسيني
نميدانم چرا اما بورخس آن را دعواي دو مرد كچل سر يك شانه توصيف كرد. جنگ با حمله آرژانتينيها بدون اعلام قبلي شروع شد. البته تنشها و لفاظيها بالا گرفته بود اما بسياري فكرش را هم نميكردند كه دولت آرژانتين واقعا قصد انجام چنين كاري را داشته باشد. انگليسيها هم بيدرنگ واكنش نشان دادند و دست به ضدحمله زدند. ضدحملهاي سنگينتر از آنچه آرژانتينيها انتظارش را داشتند. جنگ فالكلند اوايل آوريل 1982 شروع شد، حدود 10 هفته طول كشيد و سرانجام در چنين روزي از ماه ژوئن با تسليم قطعي نيروهاي آرژانتيني به پايان رسيد. ماجرايش به اوايل قرن نوزدهم برميگشت، زماني كه انگليسيها كل مجمعالجزاير فالكلند را اشغال كردند و چندي بعد آن را بخشي از قلمرو پادشاهي بريتانيا خواندند. مردم امريكاي جنوبي كه آن مجمعالجزاير را مالويناس ميناميدند(و هنوز هم مينامند) اين ادعاي انگليسيها را نپذيرفتند اما كاري هم از دستشان ساخته نبود. از اين رو سيطره انگليسيها بر اين جزاير- كه حدود 400 كيلومتر با آرژانتين و بيشتر از 13 هزار كيلومتر از انگليس فاصله دارد- تداوم يافت. البته آرژانتينيها هم هيچوقت از ادعاي خودشان مبني بر حق حاكميت بر اين مجمعالجزاير كوتاه نيامدند و هميشه منتظر فرصتي براي بازپسگيري آن بودند. آنچه به قرن نوزدهم و نيمه نخست قرن بيستم برميگردد به كنار، بعد از جنگ دوم جهاني سازمان ملل هميشه به دو طرف اين دعوا، هم انگليسيها و هم آرژانتينيها توصيه ميكرد كه درباره اين اختلاف با هم گفتوگو كنند و به توافقي قابل قبول براي هر دو دولت برسند. ولي واقعا امكان عمل به پيشنهاد سازمان ملل وجود نداشت چون مساله به «حق حاكميت» برميگشت كه نه انگليسيها از آن دست ميكشيدند و نه آرژانتينيها فراموشش ميكردند. پس خواسته سازمان ملل متحد اجرايي نشد و سرانجام چنانكه گفتم، كار به جنگ كشيد. درگيريها بيشتر در هوا و دريا بود و برتري انگليسيها، اگر نه در آغاز كه در ادامه كاملا آشكار. بيشتر دولتها طرف انگليسيها را گرفتند اما ايالات متحده امريكا- نگران از احتمال نزديكي بيشتر آرژانتين به شوروي- حداقل به ظاهر سعي ميكرد، بيطرف باشد. شوروي هم به كمك آرژانتينيها رفت و بيشتر در عرصه سياست بينالملل و كمتر در ميدان جنگ به نفع آنها مداخله كرد. هر چند نقشي كه شوروي اين وسط ايفا كرد، تاثير محسوسي در تغيير نتيجه نهايي نداشت. طبق آمار رسمي اعلام شده 649 سرباز آرژانتيني و 255 سرباز انگليسي در اين جنگ كشته شدند و 3 نفر از اهالي فالكلند نيز در حاشيه درگيريها جان باختند. روابط سياسي بين آرژانتين و انگليس هم حدود 7 سال قطع شد تا اينكه با وساطت اسپانيا دو طرف با هم آشتي كردند. هر چند زخم مالويناس، درمان نشده باقي ماند. اين جنگ محبوبيت مارگارت تاچر را- كه چهره باصلابتي از خودش نشان داده بود- بيشتر كرد و به تقويت پايههاي دولت او منجر شد(به قول گورباچف: مردم با رهبران قاطع و جسور همراهي ميكنند). بعد از آن سرمايه انگليسيها به آن مجمعالجزاير سرازير شد و به رشد اقتصادي و بهبود چشمگير زندگي مردم محلي انجاميد. شايد به همين دليل هم بود كه در همهپرسي سال 2013 مردم آنجا انتخاب كردند تا خاكشان بخشي- خودمختار- از قلمرو پادشاهي انگليس باشد. پيامدهاي جنگ(يا در واقع شكست) در آرژانتين متفاوت بود. نظاميگري بياعتبار شد و شرايط به نفع جامعه براي برگزاري انتخاباتي آزاد تغيير كرد. هر چند نفرت از انگليسيها ميان توده مردم آرژانتين- بيشتر از گذشته- رشد كرد و حتي به رقابتهاي ورزشي هم كشيد. مثلا حساسيت و حواشي بازي فوتبال بين تيمهاي ملي آرژانتين و انگليس در 3 جام جهاني 1986 و 1998 و 2002 را بيشتر كرد.