به بهانه سالمرگ ولتر
انساني كه بزرگي را معنا كرد
محمد ميلاني
فرانسوا ولتر يكي از شخصيتهاي بزرگ و اثرگذار نه تنها در فرانسه و از براي آنها كه از براي اروپاييان و جهان امروز اين شخصيت بزرگ و درخور توجه است. هر كدام از آثار ولتر كه در فرانسه به چاپ ميرسيد جامعه فكري و فرهنگي فرانسه به اهميت و نبوغ اين فيلسوف بزرگ پي ميبرد و متعاقب اين رويداد هر كدام از كارهاي وي كه به زبانهاي ديگر اروپايي ترجمه ميشد، اهميت او را از مرزهاي كشور بيرون ميبرد و وجههاي اروپامدار به وي ميداد. با ترجمه آثار ارزشمند و مهمش به ساير زبانهاي زنده دنيا بود كه بيهيچ غرض و كم و كاستي ولتر را در صدر متفكران برجسته جهان زمان خودش و نيز اين روزهاي جهان ما در تقابل با جهان مدرن مياني قرار ميدهد. زندگي او نيز مانند بسياري از بزرگان جهان معمولي يا سطح بالا نبود. در سال ۱۶۹۴ در پاريس متولد شد و نزديك به هفت سال داشت كه مادر خودش را از دست داد. اما هميشه خود را متاثر از تربيت مذهبي خانواده و بالاخص مادرش ميدانست. بعدها در مدرسه لويي كبير به وسيله عيسويان تعليم ديد و در آنجا بود كه به مدد تحصيلات مذهبي زبان لاتين و يوناني نيز فرا گرفت.
درباره او ميگويند كه نويسندگي و پژوهش از براي او امري عادي نبود. بسان روح سرگرداني شده بود كه حتي اجازه پرداختن به امور ديگر را نيز نميداد. بر خلاف ميل پدر كه تمايل به حقوقدان شدن فرزندش را داشت؛ او راه و رسم نويسندگي را پيش گرفت. به انجمني به نام تمپل پيوست و پس از طي مراتب تحصيلي به شاگردي يكي از قضات دادگستري فرانسه درآمد. در سال ۱۷۱۸ بود كه نخستين تراژدي خود را منتشر كرد و بعد از چندي جايزه آكادمي فرانسه به وي تعلق گرفت. اين سرآغاز كار نويسندگي يك نويسنده بزرگ جهاني بود.
سابقه سياسي و زندان باستيل
در سال ۱۷۱۵ بود كه به مدد شناخته شدنش در جامعه بحراني فرانسه آن روز اشعاري بر ضد فيليپ دوم نوشت كه سبب حبس شدن وي در باستيل شد. در دوران زندان بود كه اسم مستعار ولتر را براي خود برگزيد. او را ما از اين برهه تاريخي ولتر ميدانيم و ميناميم. تا پيش از آن فرانسوا - ماري آروئه نام اصلي وي بود. مدت يازده ماهي كه در باستيل بود بلايي به سرش آمده بود كه به گفته خودش و دوستاني كه سبب رهايياش از زندان شده بودند؛ به آدميزاد هيچ شباهتي نداشت. پس از رهايياش از زندان و مدتي را كه در آرامش گذراند بالطبع نميتوانست خودش را آرام نگه دارد بار ديگر اقدامات بيدارگرياش را آغاز كرد و همين اتفاقات بود كه ميرفت زندگي آتي او را با خطراتي مواجه كند. همين اتفاق هم افتاد. دفاع او از چند اتفاق و نيز چند نفري كه در برهههاي مختلف دچار ظلم و ستم شده بودند؛ زندگي آتي ولتر را با تبعيدي طولاني مواجه كرد. همين اتفاقات مهم و تلاش او در زمينه بسط و گسترش ادبيات و فرهنگ و سويههاي راستين تفكر فلسفي بود كه آدمي را در مواجهه با زندگاني او با حيرت مواجه ميكند.
ولتر در تمام سبكهاي ادبي و نوشتاري از جمله نمايشنامه، شعر، رمان، مقاله و نوشتههاي تاريخي و علمي دست داشت. وي بيش از ۲۰ هزار نامه و بيش از ۲ هزار كتاب و كتابچه نوشته است. رقم و تعدادي عجيب كه برخي مفسران اين آمار را سواي فعاليت چندين سالهاش در دايرهالمعارف و با همراهي ديدرو ميدانند. براي نمونه اگر نقش عجيب ديدرو در اين ميان و به عنوان يك اديب با سياست و كمالات والاي انساني را در نظر نگيريم و فقط به ولتر برحسب ماهيت اين نوشتار توجه كنيم؛ بايد گفت كه ولتر تاثير عظيمي بر توسعه تاريخنگاري به واسطه ارايه راههاي جديد نظر به گذشته داشته است. از كتابهاي اثرگار وي در حوزه تاريخنگاري مدرن ميتوان به تاريخنگاري عصر لوئي چهاردهم و مقالاتي در باب سنن و روح ملتها نوشته است، اشاره كرد.
ولتر و تاريخنگاري مدرن
ولتر با جايگزين كردن سنن و آداب، تاريخ اجتماعي و موفقيتهايي در علوم و هنرها در بحث از تاريخنگاري انقلابي را در اين عرصه رقم زد. او نخستين كسي در تاريخ است كه به سبك جديد تلاش جدي براي نوشتن تاريخ جهان كرد. اگر برخي خوانندگان ميبينند كه او در خصوص برخي شخصيتهاي عالم اسلام بالاخص پيامبر مكرم اسلام حرفهايي براي گفتن دارد دقيقا به همين تلاش وي باز ميگردد. او در واقع نه تاريخ را معطوف به يك قوم و قبيله ميدانست و نه برآن بود كه تاريخ جهان در هر جايي بهطور مستقل. در اين راستا او در اين بررسيها چارچوب الهياتي را كنار گذاشت و بيشتر بر اقتصاد، فرهنگ و تاريخ سياسي تاكيد كرد. اين نگاه وي به شرق نه به عنوان مستعمره يا منطقهاي كاملا بيروح يا غريبه از براي اروپاييان بسيار حايز اهميت است و به تعبيري غير قابل كتمان، بايد وي را عامل اصلي اين نگاه بعد از قرون وسطي در غرب دانست. او همچنين نخستين كسي است كه بر سهم تمدن شرق بر فرهنگ اروپاي ميانه تاكيد كرد.
ميراث ولتر
هر چه از ولتر گفته شود كم است. اين نشان از شخصيت والا و اثرگذار وي دارد. او اصل انسان دوستي و احترام به بشريت را قاموس نوشته خلقت ميدانست. با ناداني و اصرار بر عقايد سست و قديمي به شدت مخالفت ميكرد و هميشه درصدد بيان ادلههايي بود كه مردم از اين نوع تفكر كهنه به دور باشند. او را همه چهرههاي برجسته عالم منادي عصر درخشاني ميدانند كه در تاريخ تمدن مصوب جهاني، «عصر خرد» نام گرفته است. به تفكر و زيست در انديشه احترامي بيش از حد قابل بود و شايد همين يك خصلت او كافي باشد تا او را جزو ميراث ارزشمند جهان تفكر بدانيم.