فهم تصعيد با تجربه گرما
كمي مانده به تابستان، اهالي توييتر فارسي نوشتن درباره گرما را آغاز كردهاند. دماي هوا مدام بالا ميرود و هشتگ «گرما» هم داغتر ميشود. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست.
«چه جوري تو اين گرما دوچرخهسواري ميكنيد، ميدويد يا ميريد كوه، هوازي تو گرما واسه من نشدنيه»، «تابستونا من بايد برگردم خونه. اصلا هر جاي خطه جنوب كه شد. گرما كه تموم شد برگردم. با توجه به سبك زندگيمون، من اونجا گرماي كمتري ميكشيدم تا الان توي تهران. هلاك ميشم هر روز»، «اهالي جنوب به زندگي زير كولر گازيها عادت دارن و دقيقا هر كدوم ميان تهران گرمشون ميشه و مردم هم ميگن: وا! تو كه جنوبي هستي چرا گرمت ميشه؟»، «ديروز تمرين پروگرسيو داشتيم و واقعا آخراش داشتم جون ميدادم همش هم صحنه افتادن اريكسن تو ذهنم مرور ميشد. ضربان قلب رو نگاه كنيد اين كاريه كه تمرين تو گرما و دي هيدراته شدن بدن با آدم ميكنه. از الان تا آخر گرما بايد آب بگيرم دستم موقع تمرين»، «تا حالا كسي به خاطر شدت گرما و آفتاب افسردگي گرفته؟ من گرفتم»، «معلم علوممون بنده خدا خيلي تلاش كرد، ولي من الان عملي دارم تصعيد رو ميفهمم؛ از گرما دارم بخار ميشم»، «واقعا چي تو تابستون و گرما ميبينين كه دوستش دارين؟ باورم نميشه»، «در حالي كه دو ماهه تو گرما هستيم، هفته آينده تازه تابستون شروع ميشه... زيبا نيست؟!»، «خيلي ملت تو اين گرما بهداشت رو رعايت ميكردن، محصولات بهداشتي و شوينده هم۵۰درصد گرون شد»، «گرما مثل فقر و تورم داره از زمين و آسمان ميباره»، «توي گرماي 41 درجه سر چهارراه ايستاده با يه دستمال و شيشه شور بيحال و بيجون از شدت گرما، به شيشه ماشين ميزنه و ميگه پول نميخوام فقط يه ذره آب داريد؟!» و «با وجود گرما مجبورم كار كنم و آرزوي نشستن و كار كردن زير كولر برام ميمونه. كار من موقتا اينطوره، نهايتا هر سال يه ماهش اينطور ميگذره ولي دلم براي كارگرا، زبالهگردا و... ميسوزه كه هيچ فراري از گرما و سرما ندارن و حتي اميد به كار كردن تو محيط مناسب، اونم با حداقل درآمد و بدون بيمه و...»