نگاهي به منش و اخلاق حرفهاي دكتر باطني
دانشيمردي پويا و ماندگار
مصطفي عاصي
درباره ويژگيهاي اخلاقي، آزادمنشي و بزرگمردي دكتر باطني اين روزها بسيار گفته و نوشتهاند و قولي است كه جملگي برآنند. اما آنچه وي را در جايگاهي ممتاز و بيهمتا در سپهر دانشگاهي ايران قرار ميدهد، افزون بر همه سجاياي يادشده انساني، ابعاد چندگانه علمي و فرهنگي و پويايي و روزآمدي اوست. ميكوشم تنها به ياري حافظه و تجربههاي شخصي نمودهايي از اين چهره دانشورزانه ايشان نشان دهم.
گرچه در سالهاي ۴۵ و ۴۶ گهگاه ايشان را كه به تازگي از انگلستان بازگشته بود در دانشكده ادبيات ديده بودم، سال ۴۸ بود كه نخستينبار به عنوان دانشجوي فوق ليسانس زبانشناسي در كلاسهاي ساخت زبان فارسي و معنيشناسيشان مينشستم. در آن زمان رويكرد رايج زبانشناسي نظري در دانشگاه تهران نقشگرايي فرانسوي و آموزههاي آندره مارتينه بود، اما همانگونه كه شادروان دكتر ميلانيان با درس گرايشهاي نوين در زبانشناسي معرفي دستور گشتاري چامسكي را آغاز كرده بود، دكتر باطني هم در درس ساختمان زبان فارسي ما را با نظريه مقوله و ميزان هليدي كه خود در رساله دكترايش بهكار گرفته بود، آشنا ميكرد. در اين كلاسها بود كه در كسوت معلمي تمامعيار، جدي اما گشادهرو، دقيق، تيزبين و نكتهسنج با شور و حرارت تدريس ميكرد و اگر دانشجويي كنجكاو و پرسشگر بوديد دو ساعت پرمحتوا، پرانگيزه و پرچالش در انتظارتان بود.
از همان آغاز، دكتر باطني كار نوشتن را در كنار تدريس همچون وظيفهاي جدي و دايمي درپيش گرفت كه مرور همه آثارش ويژگيهاي تمايزدهندهاي را آشكار ميسازد: نخست آنكه اين آثار پيشگام در معرفي دانش نوين زبانشناسي و حوزههاي گوناگون آن به زبان فارسي است كه در قالب كتابهاي تاليفي، ترجمه و مقاله با زباني ساده، روان و همهفهم نشر يافته است. نگاهي تازه به دستور زبان با نقد ديدگاههاي سنتي، به كاربرد نظريهها و روشهاي زبانشناختي در بررسي، توصيف و آموزش دستور تاكيد ميورزد. همواره اين كتاب را براي درس آشنايي با اصول دستور زبان در فهرست منابع قرار دادهام و گمان ميكنم كه مباحث آن هيچگاه كهنه نميشود. كتاب توصيف ساختمان دستوري زبان فارسي كه در واقع برگردان فارسي و تكميلشده رساله دكتراي ايشان است، بيترديد نخستين نمونه كاربرد موفق يك نظريه زباني براي بررسي، تحليل و توصيف ساختار زبان فارسي است. در بحث با بسياري از پيشگامان ترجمه ماشيني براي زبان فارسي، پس از آنكه از پيچيدگيها و بنبستهاي كاربرد مدل دستور زايشي-گشتاري سرخورده ميشدند، كتاب توصيف ساختمان دستور زبان فارسي را پيشنهاد ميكردم كه بهدليل نگاه روشن، دقيق و ساختارمند، بهتر از عهده تحليل خودكار جملههاي زبان برميآمد و نتايج پذيرفتنيتري به بار ميآورد.
ديگر آنكه نگاهي نقادانه و سازنده به كاربرد دستاوردهاي زبانشناسي براي حل مسائل زبان فارسي دارد. مقالههاي تاثيرگذار «اجازه بدهيد غلط بنويسيم» و «فارسي زباني عقيم؟» در زمان خود بحثهاي زيادي را دامن زد كه رويهمرفته به پيشبرد دانش زبانشناسي و نگاه علمي به زبان فارسي كمك بسياري كرد. استاد ابوالحسن نجفي كه در همان سالهاي ۴۸ و ۴۹ در گروه زبانشناسي درس ادبيات از ديدگاه زبانشناسي را تدريس ميكردند، با انتشار كتاب غلط ننويسيم نشان دادند كه تا اندازه زيادي با نگاهي سنتي و تجويزي به كاربرد زبان مينگرند. اين كتاب كه با استقبال عمومي هم روبهرو شد با تعارض آشكاري كه با اصول علمي زبانشناسي داشت دكتر باطني را وا داشت تا نقدي پرسروصدا بر آن بنويسد.
با همه احترامي كه براي دوست همكار خود قائل بود: «آقاي نجفي بهطور يقين به فرهنگ و ادب اين سرزمين خدمات شاياني كردهاند»، ناچار شد بگويد كه «صداقت علمي ايجاب ميكند كه در اينجا گفته شود كه آقاي نجفي در معني فني و دقيق كلمه زبانشناس نيستند.» تا ضمن «دفاع از زبانشناسي به عنوان يك علم» هشداري نيز به «جوانان پرشور، تازهكار و درضمن آسيبپذير و خوشباور» داده باشد.
و در ادامه پنج نمونه از «لغزشهاي زبانشناختي غلط ننويسيم را به عنوان مشتي از خروار نقد ميكند. شايد مهمترين دستاورد اين بحثها به جز پذيرش بسياري از اين نقدها و بازنگري در ويرايش بعدي كتاب، آگاهي جامعه علمي ايران نسبت به مسائل زباني بود.
مقاله «فارسي زباني عقيم؟» هم در جاي خود روشنگر و موثر بود و به توانايي زبان فارسي در واژهسازي به ويژه در عرصه علم ميپرداخت. با اشاره به فرآيندهاي پذيرفتهشده برنامهريزي زباني، برخي از راههاي گسترش واژگان زبان فارسي را برميشمارد. با پذيرش اينكه «در فارسي امروز ديگر فعل ساده ساخته نميشود و... شمار آنها بسيار اندك است... و جاي خود را به فعلهاي مركب ميدهند»، با اين حال در پايان همين مقاله ميگويد: «ما بايد خود را با نيازهاي واژهسازي علمي بيشتر آشنا كنيم. بايد اين حرف را فراموش كنيم كه ساختن مصدر جعلي جايز نيست.» البته، سالها بعد كه نظر تعديليافته دكتر باطني را در همين زمينه در گروه خصوصي و مشورتي فرهنگنگاري و شوراي بازنگري شيوه خط فارسي ميشنيدم، ويژگي ديگري از منش علمي وي برايم هويدا ميشد و آن انعطاف و پويايي تحسينبرانگيز ديدگاههاي يك پژوهنده واقعي بود.
در شوراي بازنگري، درباره اصلاح خط فارسي هم نظري معتدل داشت كه تغييراتي محدود و در عين حال بنيادي را عملي و كافي ميدانست. مانند افزودن نشانهاي ويژه براي به اصطلاح كسره اضافه در زنجيره نوشتار يا جدا و بيفاصله نويسي (با كاربرد فاصله مجازي يا نيمفاصله) كه در عرصه درونداد، پردازش و برونداد متن فارسي در رايانه بسيار اهميت مييابد. با وجود پيشنهادهاي گوناگون، بيشترِ اعضاي شورا همچنين نگرشي داشتند كه در گزارشهاي پاياني نيز منعكس است.
ورود دكتر باطني (و همزمان با دكتر حقشناس) به ميدان فرهنگنگاري اين نويد را ميداد كه نقش دگرگونساز زبانشناسي نوين در تدوين فرهنگ و كتابهاي مرجع كه از چند دهه پيشتر در محافل علمي و دانشگاهي غرب شناخته شده بود اينك در ايران نيز خود را نشان دهد. كافي است به دو فرهنگ انگليسي به فارسي معاصر (بعد پويا) اثر باطني و هزاره اثر حقشناس نگاهي بيندازيم و آنها را با فرهنگهاي مشابه قبلي مقايسه كنيم تا تفاوت چشمگير آنها مشخص گردد. روزآيندي، جنبههاي كاربردي و توجه به نياز كاربرانِ مشخص، نتيجه رويكرد زبانشناسانه مولفان آنهاست. در حالي كه مخاطبان فرهنگ هزاره فارسي زباناني هستند كه در جستوجوي تعريف يا معني واژهاي انگليسي هستند (زبانآموزي)، فرهنگ معاصر باطني پاسخگوي نياز مترجماني است كه با وجود آشنايي كافي با زبان انگليسي بهدنبال يك معادل فارسي رايج و بجا براي واژهاي در يك متن انگليسي هستند كه به محض يافتن آن در فرهنگ، گويي گمشده خود را يافتهاند. برابرهاي فارسي كه در فرهنگ معاصر فراهم آمده نشان از دقت وسواسگونه و تسلط شگفتانگيز باطني به زبان فارسي امروز و حوزههاي كاربري آن دارد. اين تسلط و اشراف به واژگان و شم زباني شگرفِ او را در نشستهاي گروه تخصصي فرهنگنگاري انجمن زبانشناسي و شوراهاي ديگر نيز شاهد بودم.
از آنجا كه دكتر باطني ميدانستند مدتهاست سرگرم تدوين يك فرهنگ زبانشناسي پيكرهبنياد هستم، ابراز علاقه كردند كه صورت نهايي آن را پيش از چاپ ببينند و روزي از سال ۷۳ در دفتر كارشان در فرهنگ معاصر، فايل حجيم فرهنگ را روي رايانه به ايشان نشان دادم و از قصدم براي ارايه فرهنگ به دو صورت كتاب و نرمافزار گفتم. جدا از نكات سودمند و تشويقآميز نكته مهمي را يادآوري كردند كه باعث تغيير عمدهاي در ساختار فرهنگ شد، اينكه چاپ كاغذي فرهنگ با اين حجم توجيه اقتصادي ندارد. البته يكسالي طول كشيد تا محتواي واژگان گزيده زبانشناسي را از دادگان نرمافزاري جدا كردم و بهصورت كتاب در كنار نرمافزار بهجاپ رسيد. از اينرو همواره سپاسگزار راهنمايي دورانديشانه ايشان بودهام. همچنين هنگامي كه در سال ۱۳۷۵ نسخهاي از كتاب و نرمافزار را به ايشان پيشكش كردم نظري دادند كه برايم بسيار باارزش بود. گفتند يادتان باشد كه فضل تقدم انتشار نخستين فرهنگ رايانهاي در ايران را شما داريد.
به راستي باور دارم كه در هر موقعيت و برخورد با اين بزرگمرد آموزهاي ارزشمند فراگرفتهام و تنها يكي از بيشمار ستايشگران ايشان هستم.
روانشان شاد و يادشان جاودان