• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4960 -
  • ۱۴۰۰ پنج شنبه ۳ تير

درباره اوتيسم

جواد ماهر

رماني مي‌خوانم به نام «ماجراي عجيب سگي در شب»، نوشته «مارك هادون»، ترجمه «شيلا ساساني‌نيا»، نشر «افق»، چاپ دهم، 1395. رمان از زبان يك نوجوان مبتلا به اوتيسم است. سندرم اوتيسم باعث شده «كريستوفر» دنيا را جور ديگري ببيند. يك جوري كه مطالعه رمان را جذاب مي‌كند. سندرم اوتيسم نام ترسناكي است. نام يك بيماري نبايد اين‌قدر خوفناك باشد. بار دوم است كه ماجراي عجيب سگي در شب را مي‌خوانم. ميلم به رمانِ نوجوان كشيد. ديدم اين كتاب با جلد صورتي زيبا توي چشم است. برداشتم و مشغول شدم. كريستوفر درگير ماجراي قتل يك سگ مي‌شود. كارگاه مي‌شود تا قاتل را پيدا كند. جابه‌جا نگاه كريستوفر به زندگي نمايان مي‌شود. نگاه يك نوجوان مبتلا به اوتيسم به دروغ، به مرگ، به نظم، به غريبه‌ها. حتي نگاه او به استعاره و تشبيه. كتاب ما را با كريستوفر و بيماري او آشنا مي‌كند. در رمان مي‌بينيم بيمار چه زمان جيغ مي‌زند. كي دعوا مي‌كند. از شلوغي خوشش نمي‌آيد. از لمس و بغل كردن بدش مي‌آيد. موقعيت‌هاي ناخوشايند بيماري به خوبي تصوير شده و راه‌حل اين موقعيت‌ها نشان داده شده است. نگاه كريستوفر را به دروغ از صفحه 40 كتاب ببينيد: 
 «دروغ يعني اينكه آدم بگويد چيزي اتفاق افتاده كه در حقيقت اتفاق نيفتاده است؛ چون فقط يك چيز مي‌تواند در يك زمان مشخص و يك مكان مشخص اتفاق بيفتد و بي‌نهايت چيز ديگر هستند كه در آن زمان و مكان مشخص اتفاق نيفتاده‌اند و وقتي به چيزي فكر مي‌كنم كه اتفاق نيفتاده ناخودآگاه ذهنم معطوف همه‌ چيزهاي ديگري مي‌شود كه اتفاق نيفتاده‌اند. براي مثال امروز صبح يك صبحانه حاضري و كمي ميلك شيك داغ خوردم اما اگر بگويم كه براي صبحانه پوره و يك ليوان چاي خورده‌ام ناگهان به فكر آبنبات‌هاي نارگيلي و ليموناد و پوره و اينكه صبحانه را در مصر صرف نكرده‌ام و اينكه در اتاقم كرگدني نيست و پدر مايو به تن ندارد و هزاران چيز ديگر مي‌افتم كه يا در آن روز نخورده‌ام يا در آن روز اتفاق نيفتاده‌اند و حتي نوشتن اين چيزها باعث مي‌شود احساس ترس و ناامني كنم مثل موقعي كه روي پشت بام يك ساختمان بلند مي‌ايستم و هزاران خانه و ماشين و آدم آن پايين هستند و مغزم آن‌قدر از اين چيزها انباشته مي‌شود كه مي‌ترسم فراموش كنم كه صاف بايستم و ميله را بگيرم و در نتيجه ممكن است بيفتم و كشته شوم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون