ادامه از صفحه اول
رييس سازمان محيطزيست واحياي درياچه اروميه ؟
خانم زينب رحيمي از خبرنگاران مصدوم گفت: «متوجه مشكلي در اتوبوس شديم [چرا] كه جاده معمولي بود، اما اتوبوس به آرامي حركت ميكرد. به طوري كه از برنامهاي كه داشتيم، حداقل شايد يك ساعت ديرتر رسيديم... از زماني كه كمك راننده داد زد كه كمربندهايتان را ببنديد تا زماني كه تصادف اتفاق افتاد، فقط چند ثانيه گذشت. اصلا كمربند را هم پيدا نميكرديم... بعد از اينكه تصادف اتفاق افتاد، يكي از مديران ستاد احياي درياچه اروميه كه با ما بود و برنامهريز اين سفر، به ما چيزي گفت كه خيلي حرف عجيبي بود. او گفت كه من از صبح ميديدم كه راننده اتوبوس فقط با دنده كار ميكند و با ترمز كار نميكند، نگو اصلا ترمز نداشته است.» سلامت، ايمني و محيطزيست HSE مخفف اختصاري روشي است كه جنبههاي عملي حفاظت از محيطزيست و حفظ سلامتي و ايمني در محيط كار را بررسي و اجرا ميكند. به زبان ساده اين همان كاري است كه سازمانها بايد انجام دهند تا مطمئن شوند فعاليتهايشان به كسي آسيب نميرساند. بهطور معمول تضمين و كنترل كيفيت نيز به چنين موضوعي ميپيوندد: HSQE. مديريت «سلامت، ايمني در محيط كار» كه بعدا هر چه بيشتر واژه محيطزيست در آن پر رنگ شد، رويكردي است كه از نيمه دهه هفتاد ميلادي و به عنوان يك واكنش به حوادث فاجعهبار (مانند فاجعه سوسو جولاي 1976 ايتاليا و فاجعه بوپال هند در دسامبر 1984 به عنوان اقداماتي قانوني تحت عنوان «مراقبت مسوولانه» شروع شد. ايمني انسان و محيط، سلامت شغلي و حفاظت از طبيعت در اين فرآيند تضمين ميشود. ايمني جاني از اولين اولويتها در فرآينده سلامت ايمني و محيطزيست است. دكتر كلانتري از سال 1367 كه به عنوان وزير كشاورزي وارد هيات دولت شد و 12 سال پيدرپي همين سمت را حفظ كرد تا امروز سابقهاي بيش از 30 ساله در مديريتهاي كلان كشور دارد. او از سال 92 دبير ستاد احياي درياچه اروميه بوده و از سال 96 مسووليت سازمان محيطزيست را نيز برعهده گرفته است. به نظر ميرسد كه با توجه به تحصيلات عالي در ايران و بعد در كارشناسي ارشد و دكترا در امريكا با ادبيات مدرن نيز آشنايي دارد. اكنون سوال آن است كه ايشان در پايان دورهاي هشت ساله در دبيري ستاد احياي درياچه اروميه حاضر است مسووليت خود را در كليه فعاليتهاي اين ستاد ازجمله بازديد خبرنگاران در تاريخ 2تير 1400 از پروژههاي اين ستاد بپذيرد؟
دولت رييسي در كانون چالشها
اگر دولت آقاي روحاني باوجود تحريمهاي بيسابقه تاريخي و بروز اپيدمي كرونا به هر حال كشور را اداره كرد و با تورم جنگيد و اقتصاد را از فروپاشي دور نگه داشت و دستمزدها را افزايش داد و تسهيلات گسترده در اختيار بخشهاي توليدي و عموم مردم قرار داد وقتي تحريمها لغو شوند لابد دولت بعدي (فارغ از درستي يا نادرستي و اقتصادي بودن آن) جهشي در حقوق كارمندان و كارگران و بازنشستگان ايجاد خواهد كرد و وامهاي ارزان براي ازدواج و مسكن و امور ضروري پرداخت خواهد كرد. اما اين تنها بخشي از مشكلات است كه دولت آينده به سرعت با آن درگير ميشود، مشكل اصلي جاي ديگري خودنمايي خواهد كرد. با اينكه حاكميت دوگانه در هيچ دورهاي كاملا محقق نشده و البته خود عوارض مختلف هم داشته است ولي با وقوع نسبي آن بسياري از مطالبات و نارضايتيها در اين مدل از اداره كشور هضم ميشد.مردم چون انتظارات خود را از دولت ميخواستند گاهي صريح و گاهي در لفافه ميشنيدند كه نميگذارند دولت كار كند! بعضي از حقايق آشكار هم اين را نشان ميداد. در آنسو حاكميت هم به صورت طبيعي مراجعات و انتظارات را متوجه دولت ميكرد، اما در يك حاكميت يكدست ديگر چنين امكاني وجود ندارد و همه مطالبهها و خواستنها و نيازها در يكجا متمركز ميشود و كانون آن دولت خواهد بود. در واقع دوقطبي شهروندان و مطالبهگران و ساختار سياسي شكل ميگيرد و مرزهايش پررنگ ميشود و خطر اصلي همين جاست. در اعتراضات سالهاي 96 و98 معترضان عادي (نه آنان كه احتمالا به صورت تشكيلاتي لابهلاي جمعيت حاضر ميشدند و هدفشان براندازي بود) شعارهاي متفرقه ميدادند؛ گاهي عليه دولت و گاهي عليه حاكميت، گاهي فقط براي بنزين و گاهي از سر لجاجت يادي از گذشته ميكردند و هيچ تمركزي در اعتراضات گزارش نميشد، اما در حاكميت يكدست حتي يك بخشدار هم نماينده كل حاكميت تلقي خواهد شد و اگر اعتراضي به او شود متوجه كل نظام خواهد بود. درواقع ما به دست خودمان تكثر موجود در جامعه كه بعضا چون سوپاپ اطمينان عمل ميكرد را به يكپارچگي در دوسوي ماجرا مبدل كرديم. در بعد خارجي هم همين وضع حاكم خواهد شد و كشورهايي چون اسراييل ديگر دشمناني چون ظريف ندارند كه با چهره اعتدالگرا و آشنا به مناسبات جهاني نقشههاي اجماعسازيشان عليه ايران را نقش بر آب كند. آنها همه مسوولان ايران را تندرو نشان خواهند داد تا بايدن و اروپا را به تقابلي بكشانند كه از آن پرهيز دارند. البته غيبت امثال ترامپ و نتانياهو عاملي مثبت است ولي ميدانيم كه اعتراضات مقطعي سالهاي 96 و98 ترامپ را به طمع انداخت كه با تحريمهاي حداكثري نارضايتيها را گسترده و طولاني كند. حالا كاهش بيسابقه مشاركت در انتخابات است كه احتمالا پيامي به مراتب طمعسازتر به ايرانستيزان ميدهد تا از بستر نواقص و ناكارآمديها و عدم رضايت سود برند. ميديديم كه مشاركتهاي بالا در انتخابات معمولا تا مدتها آتش توپخانه رسانهاي و سياسي عليه ايران را خاموش ميكرد حالا اما بايد ديد كه بيگانگان از نوع برگزاري انتخابات چه پيامي را دريافت خواهند كرد و چه عكسالعملي نشان خواهند داد؟ لذا دولت در بعد خارجي بايد در انتظار چالشهاي جديد باشد و اگر هوشيار نباشد چه بسا فشارهاي حداكثري به گونهاي ديگر به وجود آيند و ايران را در تنگنا قرار دهند.