گونههاي مهاجم چگونه زندگي ما را تحتتاثير خود قرار ميدهند؟
ميلاد خسروي
بشر از آغار فعاليتهاي خود در سياره زمين به تدريج چهره آن را دستخوش تغييرات فراوان كرده است. انسان همواره با جابهجاييهاي خود، گونههاي گياهي و جانوري بسياري را به طور خواسته و ناخواسته با خود جابهجا كرده است؛ گونهاي كه به طور طبيعي در يك منطقه خاص با توجه به انواع شرايط محيطي زنده و غيرزنده مثل دما، رطوبت، جنس خاك يا بستر، پوشش گياهي و تنوع جانوري و حتي نوع ميكروارگانيسمهاي موجود، سازگار شده است، معمولا جمعيتي در يك حد خاص محدود تشكيل داده و با ساير گونههاي حاضر در آن منطقه تعامل داشته و نقش اكولوژيك خاص خود را (به عنوان شكار يا شكارچي) جهت پويايي اكوسيستم ايفا ميكند. اما زماني كه يك گونه به طور غيرطبيعي و به دست انسان به يك منطقه جديد كه پيشتر در آن حضور نداشته ورود پيدا ميكند و در آن منطقه جمعيت مطلوبي را تشكيل ميدهد به صورت گونه مهاجم درآمده و پيامدهاي محيطي و حتي اقتصادي- اجتماعي وسيعي را با توجه به نوع گونه و منطقه تحت هجوم خود، بر جاي ميگذارد. اين گونهها طبعا براي تغذيه، زادآوري و زيست خود با گونههاي آن منطقه دچار تعارض ميشوند و به عنوان يك فشار محيطي جديد باعث بروز تغييرات ژنتيكي، رفتاري، ظاهري و جمعيتي در آنها شده و نسل آنها را به مخاطره انداخته و درنهايت حتي ميتوانند ساختار كل اكوسيستم را دچار تغيير و اختلال كنند. به طور مثال گونه مهاجم از گونههاي بومي تغذيه كرده يا بر سر منابع غذايي با آنها رقابت ميكند و باتوجه به نوع رفتار (ميزان خشونت رفتاري باتوجه به نوع گونه مهاجم) باعث طرد رقابتي گونهها شده و تغييرات رفتاري مثل تغيير زيستگاه يا زمان فعاليت شبانهروزي را سبب ميگردد. گونههاي مهاجم حتي با انتقال عوامل بيماريزا و انگلي يا خود به عنوان انگل ميتوانند به گونههاي بومي آسيب بزنند. تمامي اين تغييرات نسل گونههاي بومي يك منطقه تحت تهاجم زيستي را با خطر مواجه ميسازد و در كل كاركرد و خدمات يك اكوسيستم را كاهش و حتي از بين ميبرند. امروزه گونههاي مهاجم به عنوان دومين عامل مهم تهديد تنوع زيستي محسوب ميشوند. تاثيرات مخرب اين گونهها صرفا به محيطزيست كه شايد متاسفانه از نگاه بسياري از انسانها قابل اغماض باشد، محدود نشده و در زندگي خود ما نيز آشكار و هويدا ميشود. اين گونهها ميتوانند زيرساختهاي انساني و تاسيسات را تخريب كنند، به عنوان آفت، محصولات كشاورزي و حتي توليدات دامي را از بين ببرند، ميزان صيد و شيلات را كم و در نتيجه درآمد حاصله از آنها را كاهش داده و موجب صرف هزينه جهت جبران خسارات شوند. طي تخمينهاي انجام شده، سالانه در سراسر جهان چيزي بيش از 1.4 تريليون دلار (معادل 5درصد اقتصاد كل دنيا) صرف پيشگيري، شناسايي و مديريت گونههاي غيربومي و مهاجم ميشود. علاوه بر خسارات مالي، گونههاي مهاجم ميتوانند با انتقال بيماري، از بين بردن زيبايي مناظر طبيعي از جمله تالابها و جنگلها و از طريق كاهش درآمد، سلامت، روحيه و رفاه انسانها را نيز تحتتاثير خود بگذارند كه به نوبه خود پيامدهاي ثانوي مثل مهاجرت اجباري را در پي دارد. در كشور ما گونههاي غيربومي مهاجم همچون شانهدار درياي خزر، گياه آزولا در تالاب انزلي، شبپره شمشاد در جنگلهاي هيركاني، ماهي كاراس (ازجمله ماهي قرمز) در اقصا نقاط كشور به ويژه درياچه نئور اردبيل، ماهي تيلاپياي زيلي و تيلاپياي آبي در تالاب شادگان و برخي ديگر از اكوسيستمهاي آبي استان خوزستان، همگي پيامدهاي قابل توجه محيطي و خسارات مالي زيادي را (به منظور تحقيق، كنترل و كاهش اثرات آنها) به بار آوردهاند. اما باتوجه به اين تجربيات نه تنها در كشور تصميم و قوانيني در جهت جلوگيري و مديريت اين گونهها اتخاد نميشود، بلكه به طور عجيب و غيرقابل باور در سازمانهايي مثل شيلات و حتي حفاظت محيطزيست، تصميم به واردات گونههاي به شدت مهاجم مثل تيلاپياي نيل به منظور پرورش آن بدون توجه به تجربيات كشورهاي ديگري كه از حضور اين گونه در اكوسيستمهاي طبيعي خود آسيب ديدهاند نيز گرفته شده است. افزايش آگاهي در جامعه و درنتيجه افزايش مطالبهگري صحيح ميتواند اميد به جلوگيري از تصميمات مخرب محيطزيست را كاهش دهد. در كشور ما بايد تحقيقات در مورد گونههاي غيربومي و مهاجم و ميزان اثرات محيطزيستي و اقتصادي-اجتماعي آنها افزايش يابد و وضع قوانين اصولي صحيح و سرمايهگذاري براي جلوگيري و كنترل آنها به شدت احساس ميشود.
پژوهشگر حياتوحش و ماهيان آبشيرين