افغانستان و ضرورت هوشياري ما
اصغر ميرفردي
پس از دو دهه از كنار رفتن طالبان از قدرت در افغانستان، دوباره اين گروه جان گرفته است و هر روز شهرهايي را از دست دولت مركزي بيرون ميآورد. طالباني كه در بار نخست به قدرت رسيدنشان، خشونتهاي زيادي را پيشه كردند و قساوت و بيرحمي را براي حاكم شدن بر سرزمين افغانستان پياده كردند، اين روزها دوباره سوداي تشكيل «حكومت و امارت اسلامي» در سر ميپرورانند. تجربه تاريخ نشان داده است كه كارزار خشونت، پيامد خوشايندي براي هيچ جامعهاي در بر نداشته است و مردم تنها قتل و ويراني تا زمان به قدرت رسيدن خشونتگران و همچنين خشونت، ترس، كينه و اضطراب را در دوره حاكميت آنان تجربه ميكنند. افراط و افراطيگري هيچ پيامد سودمندي براي بشريت نداشته و نخواهد داشت. طالبان، القاعده، داعش، النصره و... همه گويههاي گوناگوني از افراطگرايي است كه خود را «حق مطلق» و ديگران را «باطل» ميپندارند و بودن و فروغ خود را در نابودي و خاموشي مخالفان خودشان شدني ميدانند، گو اينكه داعشيها به بهشت رفتن پيروان فريب خورده خود را وابسته به كشتن شيعيان ميدانند. چنين گفتمان خطرناكي امروزه در سويههاي گوناگوني همچون داعش، بوكوحرام، القاعده، طالبان و... به حيات ادامه ميدهد و ضمن آسيب رساندن به زندگي و آرامش مناطق محل حضورشان، موجب بدنامي مسلمانان و زمينه حضور نيروهاي بيگانه را فراهم ميكنند كه اين حضور به سهم خود زمينه چالشهاي منطقهاي را پديد ميآورد. به بيان ديگر، تندروهاي غرب و شرق از هر دين و مذهبي زمينه تقويت يكديگر را فراهم ميسازند. لشكركشي نومحافظهكاران امريكايي به افغانستان و عراق نمونههايي از اين حضور منطقهاي كشورهاي غربي در پي عرض اندام تندروهاي به ظاهر مسلمان بود. مردم افغانستان كه پيشينه فرهنگي و تاريخي مشتركي با جامعه ما دارند، امروزه بار ديگر در التهاب سربرآوردن هيولاي طالباني است. اين پديده بازظاهر شده تا اندازهاي ناشي از اختلافات دامنهدار سياسيون افغاني است كه در دو دهه گذشته نتوانستهاند با دستيابي به انسجام ملي، به توسعه كشور خود بپردازند تا مانع زمينه بازيابي طالبان گردند. در صورت استقرار طالبان در افغانستان، از نظر سياسي-امنيتي و همچنين اقتصادي زيانها و خطراتي گريبانگير جامعه ما خواهد شد و حتي سيل مهاجران گريزان از شرايط ناامن افغانستان به سوي ايران فزوني خواهد يافت. اگرچه رهبران و نيروهاي طالبان خود را مخالف حضور نيروهاي غربي در افغانستان ميدانند، ولي زمينه اين حضور به نوع حكمراني همراه با خشونت همين فرقه طالبان در افغانستان برميگردد. در اينجا، كشورهاي همجوار افغانستان به ويژه كشور ما بايد با هوشياري كامل به تحولات افغانستان بنگرند و بپذيرند كه با وجود اختلافات موجود بين ايران و امريكا و همچنين تضاد طالبان و امريكا؛ قاعده «دشمنِ دشمنِ من، دوستِ من است» در اينجا موضوعيت پيدا نميكند. هنوز خاطره شهادت شهيد محمود صارمي، خبرنگار خبرگزاري جمهوري اسلامي و همكارانش، در افغانستان توسط طالبان در مرداد 1377 از ذهن مردم ايران بيرون نرفته است. خشونتگر، دشمن همه بشريت است حتي اگر دشمنِ دشمن ما باشد. اتخاذ موضع بهجا در برابر چنين گروهي كه با شيوههاي غيرقانوني و خشونتبار در پي تشكيل «امارت» هستند، ضرورت انكارناپذير است.