دومينيون كانادا
مرتضي ميرحسيني
كشوري كه امروزه به نام كانادا ميشناسيم تا سال 1867 وجود نداشت يا حداقل به اين نام خوانده نميشد. سرزميني بود چندپاره در شمال ايالات متحده امريكا كه بيشتر جمعيت آن از مهاجران قديمي انگليسي و فرانسوي تشكيل ميشد و ميان اين دو گروه، يعني انگليسيها و فرانسويها تنش و رقابت وجود داشت (اين نواحي پراكنده هركدام جداگانه زيرنظر دولت انگليس به دست حاكمي كه مردم محلي از ميان خودشان انتخابش ميكردند اداره ميشد). شمار انگليسيها آشكارا بر فرانسويها ميچربيد اما فرانسويها هم در حفظ هويت خودشان جدي و مصمم بودند. تنش و رقابت ميان دو گروه از نيمههاي قرن نوزدهم، از زماني كه شمار زيادي از انگليسيهاي فقير در جستوجوي فرصتهاي بهتر زندگي به اين سرزمين مهاجرت كردند پيچيدهتر هم شد. مشكلات داخلي ايالتها - يا در واقع مستعمرات - در كنار ميل ايالات متحده امريكا براي پيشروي به سمت شمال و توسعه مرزهاي خود در كانادا، دولت انگليس را مجبور به گرفتن چند تصميم سخت كرد. ابتدا براي تقويت قواي نظامي مستعمرات قدمهايي برداشتند، بعد به آنان اختيارات بيشتري در تصميمگيري دادند و همبستگي ميانشان را بيشتر كردند و سرانجام سال 1867 در چنين روزي «قانون اراضي انگليسي امريكاي شمالي» را تصويب كردند. رابرت پالمر مينويسد خود كاناداييها تصميم گرفته بودند اتحاديه خودشان را سلطنت كانادا بنامند، اما «دولت انگليس چون ميدانست كه ايالات متحده درباره سلطنت در قاره امريكا بسيار زودرنج و حساسند براي رعايت احوال آنها پيشنهاد كرد كه اتحاديه جديد را دومينيون بخوانند. با قانون اراضي انگليسي امريكاي شمالي در سال 1867 دومينيون كانادا رسما پا به عرصه وجود نهاد.» دومينيون كانادا را پارلماني از منتخبان ايالتهايش – به كمك نخستوزيري كه با تاييد همين پارلمان مشغول به كار ميشد – اداره ميكرد و هرچند همچنان به دربار انگليس پيوند ميخورد، عملا در امور داخلياش مستقل بود. رفته رفته اين دومينيون با تصميمگيري درباره مسائلي فراتر از امور داخلي، مثل تعرفههاي گمركي و اعلام جنگ يا صلح، بيشتر و بيشتر به كشوري مستقل شبيه شد. با تشكيل كانادا، نگراني انگليس از شكلگيري كشور مستقل ديگري شبيه به ايالات متحده از بين رفت و خود ايالات متحده امريكا هم كه آن زمان تازه از جنگ خونين داخلي خارج شده و هنوز از آن كمر راست نكرده بود، خواهناخواه – و به نوشته برخي مورخان با كمال ميل – اين كشور جديد را پذيرفت و مرزهاي خود را در شمال تثبيت كرد. ناگفته نماند شكلگيري كانادا جلوهاي عملي از انديشههاي گروهي از اصلاحطلبان انگليسي بود كه معتقد بودند «براي داشتن مناسبات تجاري با ناحيهاي لزومي ندارد كه آن ناحيه را از لحاظ سياسي در اختيار داشته باشند. اين خود جنبهاي از فلسفه تجارت آزاد بود كه مسائل اقتصادي را از امور سياسي و داد و ستد را از حكمروايي تفكيك ميكرد... آنها تا حدي نسبت به امپراتوري بيعلاقه بودند، كاري به ملاحظات نظامي، دريايي يا سوقالجيشي نداشتند. در نظر برخي از آنان حتي اين امر طبيعي بود كه چون مهاجرنشينها به درجه رشد رسند، به كلي از سرزمين آبا و اجدادي خود بگسلند.» حتي طبق محاسبات آنان – كه درست هم بود – اين تغيير، هزينههاي دولت براي اعزام نيرو با كشتي و نگهداري از پادگانهاي محلي را كم ميكرد و باري را از دوش مالياتدهندگان انگليسي برميداشت.