• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4967 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۲ تير

خاطرات سفر و حضر (9)

اسماعيل كهرم

تعريف «ساي بابا» را زياد شنيده بودم. با قدري مبالغه و اغراق ! در محلي به نام «پوتا پارتي» زندگي مي‌كرد. يك اشرام براي خودش ساخته بود. محلي تميز و پاكيزه داراي صدها آپارتمان و خانه و رستوران. مردم از همه جاي دنيا به ديدار اين اشرام مي‌رفتند. بنده در گوشه جنوب شرقي هندوستان بودم. محلي به نام «نگاري كولي» ؛ مي‌گفتند خورشيد صبح زود از دريا بيرون مي‌آيد و شب هنگام به دريا فرو مي‌رود، اگر هوا ابري نباشد، شايد 5 يا 6 روز در سال! ساعت 5 صبح بيدار شدم. روي سقف منازل و هتل‌ها، صدها نفر مشغول خوشامدگويي به خورشيد بودند، با مراسم رقص و موزيك. از خورشيد خانم اثري نبود. ابر مانع از ديدار ما بود. صبح روز بعد، رفتم «بنگلر» در ناف هند. درخواست يك بليت براي اتوبوس كردم. گفت اتوبوس درجه يك، بليت درجه يك. قيمت هم الحق درجه يك بود! سر ساعت، يك پسربچه كيف مرا برداشت و از ميان كثيف‌ترين محلي كه در عمرم بودم، گذشت و به اتوبوس رسيد كه قديمي‌ترين و كثيف‌ترين وسيله‌اي بود كه ديده بودم، زمان‌بندي عالي بود. كيف مرا كه در اتوبوس گذاشت، اتوبوس حركت كرد به طرف «پوتا پارتي»!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون