استقلال امريكا از انگليس
مرتضي ميرحسيني
آن سال بيشتر از 400 رساله كوتاه و بلند نوشته و منتشر شد، اما فقط «عقل سليم» توماس پين بود كه موضوع را براي امريكاييها روشن كرد. به قول كريس هارمن «و اين يكي از آن موارد در تاريخ بود كه استدلالها ناگهان مردم را بر آن ميدارد كه امور را به نحوي ديگر ببينند.» پين به امريكاييها نشان داد چه ميخواهند و چه بايد بخواهند. نوشته بود اينكه ساكنان امريكا از دولتي در آن سوي اقيانوس دستور بگيرند با عقل و منطق سازگار نيست و «خيال باطل است كه تصور كنند تا ابد جزيرهاي بتواند قارهاي را اداره كند. هيچ موردي نيست كه طبيعت اقمار را از سياره اصلي بزرگتر ساخته باشد و چون انگلستان و امريكا نسبت به يكديگر برخلاف نظم عادي طبيعي قرار دارند، واضح است كه آن دو متعلق به دو دستگاه مختلف هستند. انگلستان تعلق به اروپا دارد و امريكا تعلق به خودش.» خود امريكاييهايي هم كه در مستعمرات انگليس زندگي ميكردند، مدتها بود از قوانين پارلمان انگليس - بهويژه قوانين مالياتي و گمركي كه مثل سدي راه توسعه تجارت را بسته بود- ناراضي بودند و منافع خودشان را در تضاد با تصميمهاي انگليسيها ميديدند. احساس بسياري از ساكنان امريكا (و نه همگيشان) اين بود كه گروهي در آن سوي آب بر زندگيشان تسلط دارند و قوانيني را از بيرون به آنان تحميل ميكنند. اما تا قبل از رساله «عقل سليم» فكر استقلال از پادشاهي بريتانيا حتي به ذهن پيشروترين سياستمدارانشان هم خطور نميكرد. مثلا بنجامين فرانكلين چند سال قبل از آن نوشته بود: «خوشا به حال ما كه در لواي بهترين پادشاهان هستيم.» يا توماس جفرسون كه در همان سال 1776 چندبار تاكيد كرده بود امريكاييها به جدايي از سلطنت انگليس فكر هم نميكنند. اما چنانكه ميدانيم امريكا از انگليس جدا و مستقل شد. نمايندگان 13 مستعمره انگليس در مجلسي موسوم به كنگره قارهاي دور هم جمع شدند و اعلام كردند ديگر جزو اتباع خاندان سلطنتي بريتانيا و رعيت شاه جرج سوم نيستند و از اين به بعد ايالتهايي متحد و آزاد و مستقلند. به نوشته رابرت پالمر «اعلامنامه استقلال كه با شجاعت تمام ترجمان حقوق طبيعي آن عصر بود، در نظر مردم حاجت به بيان نداشت، به عبارت ديگر در نظر تمامي مردمان منصف عيان بود كه همه افراد يكسان آفريده شدهاند و خالق در نهاد آنها پارهاي حقوق لاينفك نهاده كه از آن جمله است حق حيات، آزادي و كسب سعادت» و اين حقوق جز با رهايي از سلطه دربار انگليس محقق نميشد. متن اعلاميه دوم جولاي 1776 نهايي و در كنگره تاييد شد، اما چهارم جولاي بود كه رسما آن را منتشر كردند. از آن پس چهارم جولاي روز ملي امريكا يا «روز استقلال» نام گرفت (آن 13 مستعمرهاي كه از انگليس بريدند و هسته اوليه ايالات متحده را شكل دادند ماساچوست، نيوهمپشاير، كانتيكت، رودآيلند، دِلاور، نيويورك، نيوجرسي، پنسيلوانيا، ويرجينيا، مريلند، كاروليناي شمالي و جنوبي وجورجيا بودند). البته بديهي بود كه انگليسيها اين استقلالطلبي را نپذيرند و تصميم به سركوب قيام امريكاييها بگيرند. جنگ ميان دو طرف كه يكسال قبل از صدور اعلاميه استقلال شروع شده بود تا سال 1783 با فراز و نشيب طول كشيد و سرانجام به شكست و عقبنشيني انگليسيها منتهي شد.