به وعده سر خرمني نفروشيم
علي وراميني
گفتند خبرنگاراني كه ميخواهند در اولويت سوم واكسيناسيون قرار بگيرند، ثبتنام كنند تا احتمالا زودتر از نوبت سنيشان واكسينه شوند. فارغ از سراب واكسيناسيوني كه دايما به همه مردم نشان داده ميشود و اين وعده سرخرمن هم چيزي جدا از آن سراب نيست، اين بزنگاه ميتواند عيار جامعه خبرنگاري كشور ما را نشان دهد. در بزنگاه كرونا، جامعه، به قول سعدي با صداي بلند گفت: «ما نيز هم بد نيستيم.» و دايم رفتار متمدن ديگر مردمان را بر سر ما نكوبيد. اگر تجمعي بوده، اگر درصدي رعايت كردن و درصدي نه، در مجموع تفاوت چشمگيري با مردمان بيدغدغه و خوش نداشته و هيچ تظاهراتي هم عليه قرنطينه و ماسك تابهحال نشده است؛ مگر نه اينكه به بهانه چند روز، نزديك 7 ماه است كه منع رفتوآمد شبانه ايجاد شده است و كسي تابهحال لب به اعتراض نگشوده. در حقيقت جامعه نشان داده كه از دولت پيشروتر است. به آمار كشورهايي كه چندين برابر جمعيتشان واكسن دارند نگاه كنيد، هستند كساني كه بههيچروي حاضر به واكسن زدن نيستند. هرچه هم دولت و شهرداري نازشان را ميخرند و انواع تشويقي برايشان در نظر ميگيرند، هستند عده بسياري كه نميخواهند به علم تن دهند. اين تازه در كشوري است كه نه روغن بنفشه در سبد داروييشان دارند و نه وزير بهداشت و درمانشان زالودرماني و حجامت را همرديف دستاوردهاي نوين بشري ارج ميدهد. متاسفانه به قول مولانا گويي دنيا چنان نيست كه هميشه همهچيزش باهم جور باشد، يكي خر دارد و يكي پالان، يكي دولت نازكش دارد كه به وعدههاي شيرين ميخواهد مردم را مجاب به واكسن زدن كند يكي هم مردمي كه نه اعتراض و نه التماس نهادي را مجاب نميكند كه واكسيناسيون را سرعت بخشد و مردم را براي واكسن آواره كشوري نكند، آنهم كشوري كه در خواب هم نميديدم روزي جانپناه ما شود. حال نوبت آزمون جامعه رسانه قرار گرفته كه نشان دهد در اين جامعه پيشرو نسبت به متوسط جهاني، كجا ايستاده است. پرواضح است كه مساله واكسيناسيون در كشور ما ديگر يك انتخاب شخصي نيست. وقتيكه يك ماه در ميان در پيك قرار داريم، وقتي كه تنبهتن از مادران و پدران ما كم ميشوند، وقتي كه كادر درمان خسته و فرسوده شده، مريضهاي حاد غيركرونايي در اين شلوغي بيماران كرونايي مجال درمان پيدا نميكنند يا جرات رفتن به بيمارستانها ديگر مساله واكسيناسيون و اينكه از رانتي استفاده كنيم تا زودتر از ديگراني كه نسبت به ما در اولويت هستند، واكس بزنيم، مساله شخصي نيست. حتي اگر اين جامعه، اهل رسانه هم نبودند مساله انتخاب شخصي نبود چه خواسته كه خود را حنجره مردم ميدانيم و وظيفه داريم صداي غريبترين و ناديده گرفتهشدهترين گروههاي اجتماعي را رزونانس كنيم. اهل رسانه كمتر و بسيار كمتر از رانندگان تاكسي، فروشندگان فروشگاههاي بزرگ زنجيرهاي، فروشندگان سوپرماركتي، نانواها، كارگران كارخانهها و بسيار مشاغل ديگر اين روزها ناچار است در ميان جمع باشد و از سر ناچاري ريسك ابتلا به كرونا را به جان بخرد. داستان اولويت واكسن، ديگر مانند طرح ترافيك و بليت جشنوارهها و اينترنت بدون فيلتر نيست، داستان همكاري در بيمسووليتي بزرگ است كه نتيجه آن كشته شدن هرروزه انسانهايي است كه ميشد هنوز عمرشان به دنيا باشد. پيشنهادم به همه همكاران رسانهاي اين است كه دست در دست بيتدبيري و بياخلاقي بزرگ نگذاريم و با همه توان مطالبه واكسيناسيون پرسرعت، با ترتيب اولويت طبق دستورالعملهاي جهاني داشته باشيم بلكه يك تن، يك مادر، يك پدر، يك فرزند از پس اين مطالبهگري كمتر تلف شود و يك خانواده كمتر داغدارتر. اين روزها ميگذرد، شايد از پس اين بحران بيرون بياييم، شايد هم نه، اما اگر بيرون آمديم لااقل پيش خودمان شرمنده نباشيم كه مردم را به وعده سرخرمني فروختيم.